eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🍂با خیال رخ زیبای #تو ای راحت جان 🌼 #فارغ از دیدنِ روی دگرانیم هنوز 🍂تا که تو کی برسی زین سفر #دور و دراز 🌼حیف و صد حیف که از #بی_خبرانیم هنوز #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
﷽ . . من به عشقِ تو دل از عیشِ جوانی کندم!✨ . #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #ڪلام_شهـید درود خدا بہ امام عزیزم کہ بہ ما آموخت فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهــداء باد ڪہ بہ ما آموختند چگونہ بهتر رفتن را #سردار_شهـید #ولی‌اله_چراغچی #قائم_مقام_فرمانده_لشگر_۵_نصر ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۰۶/۰۱ ◻️محل ولادت: مشهد مقدس ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۱/۱۸ ◻️عملیات : بدر #سردار_ولی_الله_چراغچی در عملیات ظفر آفرین بدر بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مجروح می شود و در بیمارستان شهدای تهران بستری می گردد. بعد از ۲۳ روز بی هوشی، سرانجام به درجه رفیع شهادت نایل گشت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) مشهد آرام گرفت. 🌷
🌷 زیباترین چشم انداز تندیسِ نگـاه تـوست و قشنگ ترین لحظـہ ، لحظہ‌ی روییـدن توست #پاسدار_مدافع_حرم #شهید #محمد_زهره_وند ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۰۱/۱۷ ◻️محل ولادت: اراک ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۰۹ ◻️محل شهادت: روستای القرص حلب _سوریه #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید از شما می خواهم همیشه پشتیبان اسلام و ولایت فقیه باشید و هیچ وقت نگذارید کسی به رهبر عزیزتر از جانم حرفی بزند و همیشه مدافع انقلاب و خون شهدا باشید. 🌷
🌷💦🌷 باز بـاران آمد و بوی خاطرات بلند شد ؛ باز چکّه کرد دلتنگـی . . . #یادتان_بخیــر #مـــردان_بی_ادعا #دفاع_مقدس 🌷💦🌷
◽️ #شب‌های‌دلتنگی حرم شد خانه‌ام وقتی سلامت کردم و دیدم زیارت‌هایِ ما حتی میانِ خانه می‌چسبد #از‌دورسلام‌حسین‌جان♥️ #شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
🌷 او منتـــظر ماست که مـــا برگردیم مــاییم که در غیبت کبـــری ماندیم... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
اگر نتوانستید جنازه ام را بہ عقب بیاورید آنرا بروی مین های دشمن بیندازید تا اقلاً جنازه من ڪمکے بہ اسلام ڪرده باشد . #شهید_محسن_وزوایی . . 🌺 شبتون شهدایی
حمدو سپاس به درگاه پاک خداوند مهربان به تمامی الطاف و نعمتهای بی کرانش و با نام و یاد و با توکل به ذات مقدس پروردگار یکتای بی همتا الهی! دفتر عمر به تندی ورق می خورد و روزها از پی هم بی وقفه می گذرند ماه شعبان نیز از نیمه گذشت، و من همچنان در غفلت خویش به سر می برم! الهی توفیق بهره بیشتر از روزهای شعبان به ما عنایت فرما و ما را بخشیده وبا دلهایی آماده وارد ماه مبارک رمضان بگردان! سلام دوستان روز آدینه تون مهدوی روزتون در پناه الطاف واسعه الهی سرشار از سلامتی و خیر و برکت و معنویت و توفیق درک بهترین لحظات و ساعات و انجام بهترین و نیکوترین اعمال در جهت کسب رضای حق تعالی لحظاتتون متبرک و منور به دعای خیر و عنایت ویژه امام عصر عج ان شاءالله 🌷🍃
شما خودتان نیستید ولی #یادتان دستِ مرا رها نمی‌کند... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #آدینه‌تون_شهدایی
تو شلوغيِ اربعين ديدم زني با عباي عربي روبروي حرم سيدالشهدا با لهجه و كلام عربي با ارباب سخن ميگويد. عربي را مي‌فهميدم؛ زنِ عرب می‌گفت: آبرويم را نبر، به سختي اذن زيارت از شوهرم گرفته ام... بچه هايم را گم كرده‌ام ... اگر با بچه ها به خانه برنگردم شوهرم مرا ميكشد... گريه مي كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه مي‌كردند. كم كم لحن صحبتش تند شد: توخودت دختر داشتي... جان سه ساله ات كاري بكن... چند ساعت است گم كرده‌ام بچه‌هايم را. كمي به من برخورد كه چرا اين‌طور دارد با امام حسين(ع) حرف می‌زند. ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند... يُمّا يُمّا مي‌كردند... زن متعجب شد... با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند..! بچه هايش را به او دادند، اما بي خيالِ از بچه هاي تازه پيداشده دوباره روبرويِ حرم ايستاد.. شدت گريه اش بيشتر شد!! همه تعجب كرده بوديم! رفتم جلو و گفتم: خانم چرا هنوز گريه ميكني؟ خدا را شاكر باش! زن با گريه ي عجيبي گفت: من از صاحب اين حرم بچه هايِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواسته ام، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفاي بچه هايم را هم امضا كردند. اللهم الرزقنا زیارت الحسین (ع)
🌼🌼🌼 عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم . آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم.! ما چقدر مشتاق دیدارامام زمانیم😢 منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی
و می‌خواهم ‌بدانم‌ تا کجا می‌توانم نگاهتان ‌را ببینم‌ و باز #گناه ‌کنم...!؟ نگاهتان را ببینم و یادم‌ برود، علَم ‌#عشق ‌را، سپرده ‌بودید دست ‌من...
رفتنِ شما تلنگری‌ست بر پیکره‌ی بی‌جانِ ما! که می‌شود کربلایی زیست در هر زمان و مکان...
🌷 واژهٔ انتظار در جبهه ها معنا شد... دلشان ، برای استجابتِ نوای " اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ " پر می‌زد... #دفاع_مقدس #روزتون_شهـدایـی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رهبرم بهار 81 سالگی‌ات #مبارک! ❤️عاشقانه ترین ترین پُستم👆💐👆 ✨او تولد یافت جانبازی کند ✨میهنم ایران سرافرازی کند ✨او تولد یافت تا رهبر شود ✨ما همه عشّاق،او دلبر شود ✨او تولد یافت گردد نور عین ✨برترین آقا پس از پیر خمین ✨ما همه عمّار،او باشد ولی ❤️جان ما قربان تو،سیدعلی❤️ 🔸بنا به تایید دفتر حفظ و نشر آثار امام سید علی حسینی خامنه ای ایشان در ٢٩ فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشودند. (۲۴ تیرماه تاریخ شناسنامه ای تولد ایشان است.)
از شیطان پرسیدند: ⚜گمراه کردن شیعیان چه سودی برای تو دارد⁉️ گفت: ⚜امام اینها که بیاید روزگار ما سیاه خواهد شد....اینها که گناه میکنند امامشان دیر تر می آید... 🌸فرج مولا گناه نکنیم ما هنوز منتظریم...
💠ماجرای شهید چمران و رضا لوتی‼️💠 خرید و فروش مواد می کرد و دعواهایش هم دعوای خونین بود. یک روز که به سمت کوه سنگی میرفت برای دعوا و غذا خوردن ، متوجه ماشینی شد که در تعقیبش بود . نگاهی به ماشین کرد.... لوگوی 🚔 ماشین "ستاد جنگ های نامنظم" بود و راننده اش🌹 شهید چمران🌹 شهید چمران پیاده شد و دست ایشان را گرفت و به او گفت: +"فکر کردی خیلی مردی؟" - بروبچ که اینطور میگن... +اگر مردی بیا بریم جبهه... به غیرتش برخورد و بعد از اندکی مکث قبول کرد و با🌹 شهید چمران🌹 به جبهه رفت. ☀️چندروزی گذشت☀️ شهید تو اتاق نشسته بود ، که یکدفعه متوجه صدای دعوا شد. با دست بند، رضا لوتی رو آوردن تو اتاق ⛺️ و به زمین انداختنش و گفتند: -حاجی این کیه آوردید جبهه؟ رضا شروع کرد به فحش دادن..... و فهمید که🌹 شهید چمران 🌹 توجهی نمی کند. یکدفعه داد زد : "کچل با توام...!!! " یکدفعه شهید با مهربانی سرش را بالا آورد و گفت : "چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده ؟ " ماجرا این بود که رضا برای خرید سیگار به سمت بیرون میرفته که یک پاکت بخره و برگرده که با دژبان دعواش شده. ماجرا رو که متوجه شد شهید گفت: " آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید ، بیارید " 💠شهید با رضا در سنگر تنها شدند.... که رضا گفت : " میشه دوتا فحش بهم بدی؟ کشیده ای چیزی... شهید گفت: "چرا ؟" -من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده... تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه... +"اشتباه فکر میکنی...یکی اون بالاست ، هرچی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمیکنه بلکه با خوبی بهم جواب میده... هی آبرو بهم میده...توهم یکیو داشتی که هی بهش بدی می کردی بهت خوبی میکرده... بذار یکی بهم فحش بده و بگم بله عزیزم...یکم مثل اون شم !" رضا جا خورد، رفت تو سنگر نشست... زار زار گریه کرد ، اذان شد رضا اولین نماز عمرش بود رفت وضو گرفت ، سرنماز موقع قنوت صدا گریش بلند شده بود در اواسط نماز صدای سوت خمپاره اومد... صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد... آقا رضا رو خدا واسه خودش جداکرد... فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش. ✅ با یک توبه واقعی و نماز واقعی به خدا رسید ✅
خودش لب هایش ترک خورده بود. خشک خشک بود دهنش. قمقمه آب را گرفته بود بغل دنبال تشنه ها می گشت... شهید حسین خرازے 🌼🌺
نفهمیدم چگونه کی کجا دل برده ای از من... بنازم نازِ شصت ات را که الحق مرحبا داری... شبتون شهدایی 🌺🌺
☀️ گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟ گفتم جمال دوست، بسی با صفاتر است صبح اولین روز هفته بخیر و سلامتی و سعادت روزتون سرشار از امید و نشاط 🌻🍃🌻 الهی به امید تو
♥️🍃 #دلـخـون_زمـان_عج💔 گر به دادم نرسی می روم از دست، بیـا نامت آرامش این قلب گرفتار من است... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙏❤️
به نام آنکه تو را داده است نام #حسن درود #احسن_الارباب من سلام #حسن #سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو که نور داده به خورشید مستدام #حسن... #جاااانم_حسن
میخواهم دلم را به کبوتری بسپارم که هر صبح و شب خاک آستانت را بوسه می زند و عاشقانه گرد حرم بلند مرتبه ات طواف می کند روزهای دلتنگی😔 سلام اقاجان #یاامام_رضا