.
💜خدایا
...💜باز
.....💜آمده ام
........💜دست
..........💜به دامان
...........💜تو باشم
...........💜کافر
..........💜شوم
.......💜ازغیر و مسلمان
💜تو باشم
الهی به امید نو
دعای روز بيست و هفتم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
💠اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
💠خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را و بگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى و بپذیر عذرهایم و بریز از من گناه و بار گران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ
إِنَّکَ کادِحٌ إِلي رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقيهِ
هان ای انسان!
تو در راه پروردگارت تلاش می کنی
و #بالأخره او را #دیدار خواهی کرد !
انشقاق/ ۶
- می بینیمَت؟
#به_دیدارت_محتاجم ...
.
🔆جبرئیل به پیامبرعرض کرد پروردگارت به تو سلام میرساند و می فرماید
⚠️هرساعتی که مرا یاد کنی برای تو ذخیره میشود و هر ساعتی که به یاد من نباشی از تو ضایع میشود
📙ارشادالقلوب ص۴۹
باشهدا
⚜ گداخته
ارديبهشت61 بود.درِ آمبولانسي شبيه به مينيبوس باز شد.همهي ما را به صورتي متراكم در آن ريختند.هيچ پنجرهاي نداشت، جز روزنهاي در سقف، كه آن هم داراي درِ آهني محكمي بود.
ديگر كسي ياراي آن نداشت كه ياوري براي مجروحان باشد؛ چون تكان خوردن و جابهجا شدن غيرممكن بود.اسيري با چند ضربه مشت كه منجر به شكستن يكي از انگشتانش شد، كمي از آن دريچهي كوچك داخل سقف را باز كرد تا شايد كمي از هواي بيرون به داخل نفود كند.
تلاطم آمبولانس در طول مسير و كم و زياد شدن سرعت آن، مصيبت بار بود و صداي "يا زهرا" و "يا مهدي" از حنجرهي برادران مجروح بلند ميشد كه دلها را ميسوزاند.
خون گرم زخميها كه با عرق بدن بچهها مخلوط شده بود بر كف خودرو جاري ميگشت.خورشيد نيز با تمام توان بر سقف فلزي آن ميتابيد و داخل را چون تنوري داغ، گداخته كرده بود.
در آن مسير سخت و توانفرسا، مجروحي بر اثر فشار زياد و كمبود هوا و تشنگي، غريبانه شهيد شد.
...وقتي ما را پياده كردند، نفهميديم كه عراقيها پيكر پاك آن شهيد اسير را به كجا منتقل كردند.
✳️ منبع : کتاب شهدای غریب
خدایا !
مثل شهدا
لذت مناجات می خواهم
إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَطَاعَتِی قَلِیلٌ.....یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
#دختر شهید گمنام
اگردلت راداده ای به شهدا
پَسَش مَگیر...
بگذاردراین تلاطم روزگاردل بماند❤️
دلداده را دلی ناب باید...
#شبتان_آرام_با_یاد_شهدا
.
#سحر بیست و هشتم
دلم از همه ڪه میگیرد
"مُجیر" را باز می کنم
"سُبحانَکَ. یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر".
ڪم ڪم،
معصیت هایم از ذهنم عبور می ڪند
اشڪ،اشڪ... دانه های مروارید اشڪ هایم را به نخ می ڪشم،
وقتی به صد و یڪی رسید نخ را گره میزنم،
شروع می ڪنم:
استغفرالله ربی و اتوب علیه... اما مگر معصیت های من با یڪ دور تسبیح پاڪ می شود؟
تو نگاهم ڪردی،
گناه ڪردم
گفتی توبه ڪن،
نڪردم
گفته بودی
"شما را نیافریدم مگر برای عبادت"، اما من........
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
خندیدم و شڪر نگفتم
سالم بودم و سجده نڪردم
اما بعد از هر قطره اشڪ شڪایت کردم
باز نگاهم ڪردی و خندیدی
ناشڪرتر از من نیافریدی، نه؟ "سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"
ای مولای من
معصيت هايم بسيار است.
اما تو آن بخشنده ی مهربانی!
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ
یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ
جز خودت چه ڪسی رفیقم خواهد شد؟
من ڪه جز تو ڪسی را ندارم!
اگر تو هم نبخشی به چه ڪسی پناه ببرم؟
الهی العفو...