eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خرداد سال چهل از راه رسیده بود و حسین‌‌آقا و گل‌‌خانم روزهای پرالتهابی را پشت‌‌سر می‌‌گذاشتند. منتظر بودند و راضی به هر چه خدا برای‌‌شان تقدیر کرده‌‌ بود. هشتمین روز خرداد با شنیدن صدای نوزاد، حسین‌‌آقا به‌‌همراه تمام درختان و گل‌‌های روستای با صفای‌‌شان، کلاته‌‌رودبار دستانش را به آسمان برد و با تمام وجود شد. نامش را خلیل گذاشتند تا گوهر وجودش با دوستی خدا شکل گیرد و سرانجامی نیک برایش تقدیر شود. تحصیلات ابتدایی‌‌اش را در همان روستا به پایان رساند. از آن پس برای کار به ذوب‌‌آهن رفت و در آنجا مشغول شد. خلیل دوران خدمت نظام را در تهران گذراند. پس از پایان خدمت سربازی، شریک زندگی‌‌اش را انتخاب کرد. زینب‌‌خانم دخترعموی مهربانش، کسی بود که خلیل به اراده و خواست خداوند در کنارش قرار گرفت و هم‌‌سفرش شد برای ادامۀ راه زندگی. شش ماه بعد از آن‌‌که زندگی زیر یک سقف را با همسرش تجربه می‌‌کرد، پای ماندن نداشت. او که چند مرحله به رفته بود و نسیم خوش وصل و عطر میدان‌‌های نبرد را در کنار سجادۀ خونین هم‌‌سنگرانش تجربه کرده بود، دوباره و برای آخرین بار راهی و دوستانش شد. وقتی که می‌‌رفت، می‌‌دانست که بازگشتی ندارد. مهاجری که پروایی از رفتن نداشت. دویست‌‌وده روز حضورش در میدان رزم گواه جان‌‌باختگی‌‌اش بود. وقتی که رفت، چهارم دی‌‌ماه شصت‌‌وچهار بود. در بیست‌‌ویکم بهمن‌‌ماه در عملیات والفجر۸ زمانی که خواست پیکر پاک دوستان غواص و شهیدش را از دستان اروند بگیرد، خود نیز در آغوش اروند به گمنامی شهره یافت. خبر شهادت و گمنامی‌‌اش در اروند به همسرش رسید. بیست روز بعد دخترش به دنیا پا نهاد درحالی‌‌که خلیل غرق در دوستی خدا شده بود و گمنام دریای عشق الهی. دوازده سال قصۀ نبودنش به طول انجامید. سرانجام ، تنها نشان خلیل شد. مزار خلیل در زادگاهش روستای کلاته‌‌رودبار دامغان قرار دارد و آرامگاه دل بی‌‌قرار دخترش.🌷     “ @mahman11
امام زمان كه خود را از ديده‌ها پنهان كرده‌است و روزي كه مصلحت خداوند باشد ظاهر مي‌شود و با ظهور خود مشركان و منافقان را نابود مي‌كند اينك كه عقابان تيز پرواز در آسمان‌هاي نيلوفر و خونين جبهه‌ها پرواز مي‌كند و پيام فتح و ظفر را به ارمغان مي‌آورد به شما نويد مي‌دهد اي انسان‌ها بيدار شويد و به جهان بنگريد كه چه حماسه‌هايي اين رزمندگان آفريده اند و چگونه كشتي نوح با ناخداي خود كه روح‌الله است در سواحل جنوبي و غربي كشور و پرچم ثارالله را كه آرم لا اله الا الله و محمد رسول‌الله در آن گنجانده شده بر تاريك‌ها و ظلمت‌هاي دنيا با خورشيد تابان خود فروزان مي‌كند و بر خاك‌هاي كرملين و بغداد و واشنگتن و اسرائيل برافراشته مي‌كند و هم‌چون موش داخل سوراخ‌هاي از قبل مهيا شده مي‌روند. پيام به امت شهيدپرور هر چند من حقيرتر و كوچك‌تر از شما هستم ولي به خاطر دوستي كه نسبت به شما دارم و نسبت به ولايت و دوستي اهل بيت اين پيام را ابلاغ مي‌دارم. از امام امت پيروي كنيد و نسبت به فرامين رهبر انقلاب كوشا باشيد خون شهيدان را پايمال نكنيد. و در اقتصاد مملكت چنان پيشرفت كنيد كه دست‌درازي به هر بدبخت و بيچاره را نكنيم. 64/01/12 🕊 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!! ♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم. ♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد ♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد. ♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد. 📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی @mahman11
✅ شروع فصل چهارم 139 15 سال بعد... 🔰شب 19 ماه مبارک رمضان، سر سفره افطار ، با خانمش و پسرکوچولوی سه سالش داشتن افطار می خوردن . تلویزیون هم روشن بود و به شدت داشت اخبار رو پی گیری می کرد. حوادث مهمی رخ داده بود. مدام با حاج اقا عسکری در ارتباط بود ، چون ایشون از اساتید قوی مهدویت بودند و در روایات به خوبی کار کرده بودند. 👈 زینب خانم ، همسر : حالا یعنی این جنگ هایی که داره تو سوریه و عراق میشه ، همون جنگ های هست ؟ اینهایی که در عراق دارن با این خبیث ملعون جنگ میکنن ، همون سپاه هستند؟ 💠 : نمی دونم خانم جان ، نمی دونم ، از طرفی اصلا نباید تطبیق داد ، از طرفی خیلی هم شبیه هستند ،باید صبر کرد . سفیانی نشانه های دیگه هم داره، نمیشه همینطوری تطبیق داد یادت نیست چند سال قبل یه گروه وحشی ای به نام تو سوریه رشد کردن و به وجود اومدن؟ همون زمان هم عده ای گفتن اینها همون هستند ، اما بعد چند مدت حاج اقا عسکری تو صحبتهاشون دلایلی رو آوردن که کاملا رد می کرد این مورد رو و با گذشت زمان مشخص شد حرف ایشون درست بود ❇️ زینب خانم : داعش رو که یادمه ، مگه میشه این گروه خبیث رو آدم فراموش کنه؟ اما حاج اقا با چه دلایلی تطبیق داعش به رو رد کردن؟ 💠 : شباهت هایی بود بین این دوتا گروه که همین شباهت های ظاهری باعث شد عده ای باور کنن که سفیانی همون داعش هست ، مثلا خروج داعش از سوریه که قسمتی از شامات بزرگ هست ، اگه بخواهیم منطقه شامات که در روایات اومده سفیانی اونجا رو فتح میکنه رو با نقشه جغرافیایی الان تطبیق بدیم ، میشه حدودا کشورهای سوریه، فلسطین، اردن ، لبنان 👈 بعد روایات ما میگن که بعد از فتح کامل شامات ، وارد عراق میشه ( منبع : کتاب الغیبه نعمانی ، باب سفیانی ) اما در قضیه داعش ما دیدیم که اونها همه شامات رو فتح نکردن و وارد عراق شدن 👈 نکته مهم دیگه هم اینکه قبل ورود به عراق ، درگیر جنگ سختی به نام جنگ میشه ، ولی ما چنین جیزی رو هم از داعش ندیدیم و اونها بعد سوریه ، بدون جنگ با گروه دیگه ، وارد عراق شدند ❇️ زینب خانم : اون گروه دیگه جنگ قرقیسیا چه گروهی هستند؟ 💠 : نمی دونم ، تو روایات نوشته نشده اسم این گروه، اما اون چیزی که مشخص هست این هست که اون گروه هم گروه باطلی هست ، یعنی این جنگ ، جنگ باطل با باطل هست ، پس اون طرف جنگ نمیتونه از نیروهای اسلامی باشه 👈 در این جنگ ، سفیانی پیروز میشه و میاد داخل عراق و در اونجا به کشتار وسیعی دست میزنه... 👈 اما داعش درگیر جنگ نشد ، در ضمن روایت هم میگه 6 ماه بعد خروج سفیانی از شام ، ظهور امام زمان (عج) رخ میده ، اما سالها از عمر داعش گذشت و به دست با برکت سردار دلها شهید سلیمانی شکست خوردن ، اما ظهوری رخ نداد 👌 اینها دلایل مهمی هست که داعش واقعا نمی تونست همون باشه ❇️ زینب خانم : خب درسته ، کاملا هم درسته ، اما الان همه این ویژگی هایی که برای گفتی ، با این گروهی که الان تو عراق مشغول کشتار مردم هستن ، جور در میاد ، هم از شام خروج کردن ، هم اون بخش های مهمی از شامات رو فتح کرده و بعدش درگیر جنگ شده و الانم تو عراق هست واقعا اینها همون هستند؟ ادامه دارد... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
«لیله الرغائب» دریچه‌ای به بهشت اجابت🌱 🔸️لیلة الرغائب شبی است که خداوند خواسته تا بندگانش با میل و رغبت به‌سوی عبادتش بشتابند و ساعتی را به اقامه نماز و استغفار و مناجات با پروردگارشان به سرآورند و رحمت و مغفرت او را طلب کنند. 😊🌸 🔹️خداوند متعال هم می فرمایند: شما را به آرزوهایتان می رسانم. آنهایی که به خدا ایمان دارند آرزوهایشان را از خدا می گیرند و کسانی که باور ندارند، نتیجه نمی گیرند. امیدوارم خدای متعال این باور را به ما بدهد که از این شب ها نهایت استفاده را بکنیم. 🔖 اعمـال شب @ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
📿 فضیلت اوّلین شب جمعه ماه رجب اوّلین شب جمعه ماه رجب را، «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روایتى که فضیلت ماه رجب را بیان مى‌کرد فرمود: «از اوّلین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرّغائب» نامیدند». آنگاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اعمالى را براى آن شب به این کیفیّت بیان فرمود: روز پنج شنبه اوّل ماه را روزه مى‌گیرى، چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مى گذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو الله احد» را مى خوانى. پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى‌گویى: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ» آنگاه به سجده مى روى و هفتاد بار مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» سپس سر از سجده برمى دارى و هفتاد بار مى گویى: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الاْعْظَمُ» بار دیگر نیز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» آنگاه حاجت خود را مى طلبى که ان‌شاءالله برآورده خواهد شد. برگرفته از سایت رسمی آیت الله بهجت ره @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 به یاد ذاکر و عارف دلسوخته، شهید مسعود ملا مداح با صفای گردان عمار گروهان شهید باهنر لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که در محاصره تنگه ابو قریب آسمانی شد... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹زینب کمایی دختر ۱۴ ساله‌ای که منافقین او را با چادرش خفه کرده و به شهادت رساندند.... @mahman11
چه کسی می گوید بهشت همیشه باید سرسبز باشد اینجا بهشت خاکی ست خاکی خاکی .... مثل چادر مادرمان .... @mahman11
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... ما موشک داریم، موشک دقیق هم داریم روایت جالب حضرت آیت‌الله‌ خامنه‌ای از قدرت بازدارندگی نظامیِ جمهوری اسلامی در مقابل دشمنانِ ملت ایران @mahman11
شهادت یکی از کارکنان سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان دقایقی پیش، در یک اقدام تروریستی یک نفر از کارکنان سپاه سلمان استان سیستان و بلوچستان به نام سرهنگ پاسدار حسینعلی جاودان‌فر که در بازگشت مأموریت اداری بودند، در جاده خاش به زاهدان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیدند. تلاش برای شناسایی عامل و یا عاملین این اقدام در حال پیگیری است. @mahman11
🕊 ● دوستان و همراهان شهید در سوریه تعریف می‌کنند، گویا یک آمبولانس حاوی پیکر شهدا و تعدادی مجروح در حال حرکت بوده که راننده آن از سوی تک‌تیراندازهای داعش مورد هدف قرار می‌گیرد و مرتضی کریمی به سراغ امبولانس می‌رود تا آن را از معرکه خارج کند که این بار آمبولانس مورد هدف موشک قرار گرفته و منهدم می‌شود. تولدت مبارک دلاور مرد خانطومان 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 @mahman11
برف که می‌بارد یاد تو را هم می‌آورد ... ۲۷ دی‌ماه ۱۳٦٦ منطقه‌ ماووت عراق عملیات بیت المقدس۲ پیکر قهرمان آرمیده روی برف شهید محمد کولیوند @mahman11
نمی‌شناسیم اهالی خانه را اما حرف زیاد دارند و درد هم از صبرِ جانباز شاید هم همراهی هر چه هست است و عشق دردی که میخرند... 🌷 @mahman11
🌹 گرمای امروز خانه های ما مرهون مجاهدت‌های آنهاست... و را نکنیم با همه ها از سوی داخل و . @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"رمان 💞 خدا لعنت کنه هر کسی که این مواد رو میسازه و هر کسی که اونها رو استفاده میکنه! خدا لعنتشون کنه قدرت طلب های بی رحمی رو که حتی نمیتونن جوانمردانه بجنگن! صفحه بعد: آئین هی میره و میاد. دلشوره دارم! این روزها پای رفتن یونس هم به اردوهای جهادی باز شده. یک مدتی بخاطر من، نمیرفت.میدونست خیلی بی تابی میکنم! اما الان میگه وظیفه است.میگه پشت مردت باش و زنیت کن! دلم تنگه براشون!خدایا!مواظب عزیزانم باش. صفحه بعد؛ فکر کنم خدا مواظب نبود! شاید هم صدای من رو نشنید! یا شاید دعای آئین بیشتر بود! برادرم رفت. شهادت!یونس گفت میاد! گفت قبل از رسیدن آئین میاد! بیا! طاقت خاک کردن برادر ندارم! وای از دل زینب کبری!وای از درد بی برادری! زینب سادات با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و صفحه بعد را خواند: گفت قبل آئین میاد و اومد... گفتم طاقت خاک کردن برادر ندارم! طوری طاقتم داد که یک طرف برادرم رو خاک کردم و یک طرف عشقم رو! آئین رفت... یونس رفت... خدایا!من چرا هنوز زنده ام؟ زینب سادات هق هق میکرد از غم دل آمینی که صدایش هنوز لالایی اش بود. میخواست بداند چه بر سر دل آمین آمد؟ ادامه دفتر را خواند: چند ماهه که گیج و منگ هستم. خوبه که آیه هست. خوبه که آیه داغ رو میشناسه! خوبه که میدونه چطور کوه باشه!کاش من آیه بودم! کاش من کوه بودن رو بلد بودم! خوبه که آیه هست! زینب سادات با خود گفت: مامان! کاش میشد مثل تو باشم! قهرمان همیشه در سایه! کوه پنهان! اسطوره بی آوازه! صفحه بعد را خواند: باورم نمیشه آیه هم یک روزهایی شکسته بود! آیه هم با خودش لجبازی کرده بود! اما سرپا شد. آیه میگه، مهم نیست که گاهی مقابل سختی ها خم بشیم یا حتی بشکنیم! مهم این هست که به موقع سرپا بشیم.جای زخم هارو تمیز کنیم و همیشه یادمون باشه از چه روزهای سختی عبور کردیم. مهم این هستش که ایمان داشته باشیم! به خدا و به اینکه "ان مع العسر یسری"... دوستت دارم خدای من! خدای یونس! خدای آئین! صفحه بعد را خواند: جلوی همه ایستادم! حتی خود نفس! وصیت آئین بود و مجبورم بایستم تا حرف برادرم زمین نمونه!نفس آئینم رو عروس کردم و تماشا کردم! دوباره شکستم!اشک قهر چشمای نفس رو دیدم‌و شکستم! آخه تو سنی نداری عروس برادرم! تو جوان و زیبایی نفس آئینم! نفس آئین رفت... نفس آمین رفت... این روزها دیگه نفسی نیست که گریه کنه تا با خودم ببرمش سر خاک آئینم! این روزها تنها میشینم و به سنگ های سخت و خاموش نگاه میکنم. صفحه بعد: میخوام راه یونس رو ادامه بدم. میخوام قصه بگم برای بچه ها! میخوام قصه شهدا رو زنده کنم. خدای یونس! خدای آئین! به من کمک کن! صفحه بعد: بعد از مدتها برگشتم خونه و آیه زخم زد به من! بعد از مدتها اومدم و آیه میخواد عروسم کنه! مگه میشه بعد از یونس عروس کسی شد؟ صفحه بعد: یوسف مرد خوبی هست. یکی شبیه یونس! یکی شبیه آئین! حالا از این که فرصت آشنایی دادم، ناراحت نیستم. با مرد خوبی آشنا شدم که درد رو میشناسه! که زندگی رو بلده! که با خدای یونس آشناست! صفحه بعد: خدایا! این بیماری کجا بود؟ این چیه که جون مردم افتاده؟ آدمهای زیادی تو دنیا دارن میمیرن! چقدر داغ قراره رو دلها بمونه؟ آخرالزمان شده انگار! برای کمک به بیمارستان میرم! میرم که قصه بگم برای بچه هایی که نفسشون به دستگاه وصل شده و زجر و درد رو مثل یونس عزیزم، درون تنشون احساس میکنن. میخواستم به یوسف جواب مثبت بدم. اگه بعد این ماجرا زنده موندم، بهشون میگم و اگه نموندم هم.... خدای یونس! خدای آئین! خدای یوسف! به داد این مردم برس! 🌷نویسنده:سنیه_منصوری ادامه‌ دارد..... ‎‎@mahman11