#قسمت_دوم (۲ / ۲)
#بوسه_پدر_یک_شهید_بر_دست_اسیر_عراقی!
🌷....او با اسرا مصاحبههایی انجام میداد و خاطرات آنها را در جنگ و جبهه یادداشت میکرد. من خاطرات خود و داستان آن خلبان را برایش بازگو کردم. در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) نیز دو نفر از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ملاقات ما آمدند و اطلاعاتی در رابطه با مدفن شهدای ایرانی در جبهه جویا شدند. من یک سری اطلاعات خصوصاً در ارتباط با آن خلبان را به انضمام نقشه محل حادثه و اطلاعات دقیقی که روی صفحه بزرگی ترسیم کرده بودم، در اختیار آنها گذاشتم. ماهها گذشت. روزی مسئول امنیتی اردوگاه به من اطلاع داد که با افرادی ملاقات خواهم کرد. او اسامی افراد مورد نظر را به من داد. به او گفتم: «هیچ کدام از این افراد را نمیشناسم.» او گفت: «بالأخره تو با آنها ملاقات خواهی کرد.» یقین حاصل کردم که آنها از مقامات ایرانی هستند.
🌷به او گفتم: «شاید آنها دوستان من هستند و با نام مستعار و به عنوان مهاجر وارد ایران شدهاند.» به هرحال آن شب را نخوابیدم و خاطراتی را که در مورد دوستان و آشنایانم به یاد مانده بود، مرور کردم. صبح روز بعد بهترین لباسهایم را پوشیده و خود را معطر کردم و به مطب اردوگاه اسرا که محل فعالیت روزانهام بود، رفتم و بیصبرانه در انتظار ملاقات نشستم. ساعت ۹ بامداد برادر «میرزائیان» مسئول امنیتی اردوگاه با چهرهای بشاش ظاهر شد و گفت: «ملاقات کنندگان تو آمدهاند.» به اتفاق او به دفترش رفتیم. در بین راه به من اطلاع داد که آنها دو تن از برادران ایرانی هستند و به خاطر اطلاعاتی که چند ماه قبل در مورد آن خلبان شهید به سپاه پاسداران ارائه کردی اینجا آمدهاند. و اضافه کرد: «آنها نگران به نظر میرسند و باور نمیکنند یک اسیر جنگی آنها را از سرنوشت فرزندشان مطلع سازد.»
🌷لحظهای بعد وارد دفتر مسئول امنیتی شدم و دو فرد میانسال را روبروی خود دیدم. سلام کردم و با آنها دست دادم. اولی پنجاه ساله مینمود که خود را به عنوان پدر شهید و یک خلبان مفقودالاثر معرفی کرد. در چهرهاش آثار ایمان و وقار به چشم میخورد. او گفت که مدیر یکی از دبیرستانهاست. فرد دوم چهل ساله نشان میداد و سرهنگ نیروی هوایی و شوهر خواهر همان خلبان مفقودالاثر بود. پدر خلبان در ابتدای سخن گفت: «طبق اطلاعاتی که شما در مورد یک نفر خلبان شهید به پاسداران انقلاب دادهاید، آنها منطقه را جستجو کردند و جسد خلبانی را یافتهاند. به من گفتهاند آن جنازه بنابر اطلاعات شما پسر من است، اما من هنوز جسدی را تحویل نگرفتهام. میخواهم ماجرا را از زبان شما بشنوم تا قلبم آرام گیرد و رنج و اندوه و نگرانی را که سالهاست در دل دارم، برطرف گردد.»
🌷من حادثه را با تمامی جزئیاتش شرح دادم. به محض اینکه صحبتهایم به پایان رسید. پدر فریادی زد و گفت: «او فرزند من است!» به گریه افتاد. تمامی حاضرین در اتاق به شدت متاثر شدند. خم شد تا دستم را ببوسد. دستم را به سرعت عقب کشیدم. شهادت پسرش را به او تسلیت گفتم. آن مرد درحالیکه اشک چشمانش را پاک میکرد از صمیم قلب از من تشکر کرد و گفت: «خوشحالم از اینکه پسرم به فیض شهادت رسیده است.» از آنها خداحافظی کردم و درحالیکه صدام و اربابان او که مسبب این همه کشتار و ویرانی بودند را لعنت میکردم، به اردوگاه اسرا برگشتم.
#راوی: پزشک اسیر عراقی دکتر مجتبی الحسینی
📚 کتاب "هنگ سوم" خاطرات یک پزشک اسیر عراقی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔹 با نوای
حاج صادق آهنگران
ای کاروان کربلا من هم رسیدم
با امر رهبر من دل از دنیا بریدم
@mahman11
🌹 ورود پیکر شهید مدافع حرم رضا زارعی به بندرعباس
♦️ پیکر شهید مدافع حرم رضا زارعی عصر دیروز وارد هرمزگان شد و مورد استقبال مردم شهیدپرور این استان قرار گرفت. این شهید دلاور در ماموریت مستشاری و در پی حمله تروریستهای صهیونیست در سوریه در بامداد جمعه آسمانی شد.
@mahman11
گرامیباد یاد و خاطره شهدای حماسه ۱۲ اسفند جنگل آمل:
۱- شهید فتح اله شکری
۲- شهید عباسعلی برزگر فاضلی
۳- شهید حسن اسماعیلی
۴- شهید محمدعلی دلاپور
۵- شهید اسفندیار یوسفی
۶- شهید بهروز حسین زاده
🔺ستاد مردمی حماسه اسلام ششم بهمن و جنگل آمل
@mahman11
🔺عملیات شیمی کوه پایانی بر شکست کمونیستها / یاد و نام شهدای 12 اسفند 1361 جنگل آمل را گرامی میداریم.
هرازنیوز: سردار شهید حسن اسماعیلی فرمانده طرح جنگل آمل و پنج تن از همرزمانش شامل سردار فتحالله شکری، عباسعلی برزگر فاضلی، بهروز حسنزاده، محمدعلی دلاپور، اسفندیار یوسفی از شهدای دیگر شیمکوه بودند. البته بیشترین تلفات دشمن در درگیریهای جنگل آمل(61-1360) مربوط به این عملیات بود. حسن اسماعیلی متولد سال 1338، از کودکی و نوجوانی در روستای چندرمحله آمل، اهل نماز و مسجد و همچنین در کار کشاورزی و خدمت به مردم فعال بود. او شخصیتی ویژه داشت؛ با بصیرت و غیرت دینی، صمیمی و فروتن و مردمداریاش و همچنین با منش پهلوانی و سلحشوریاش از او مجاهدی نستوه و فداکار ساخته بود. وی در مقابله با فساد دوران ستمشاهی و همچنین در برابر گروهکهای جبهه کفر و نفاق، از اطرافیان متمایز و برجسته بود؛ بهگونهای که بارها تحت تعقیب و تهدید و حتی در معرض ترور قرار گرفت. نامبرده با انصراف از مشاغلی نظیرمدیریت یک کارگاه تولیدی تا خدمت در فرمانداری، پذیرش حرفه خبرنگاری صدا و سیما و خدمت در نیروی دریایی، بالاخره لباس مقدس سبز سپاه را برتن کرد و طی چند مرحله آموزش رزمی و تخصصی در چالوس و رامسر شرکت کرد. در جنگل رامسر و عملیات محرم در نقش فرماندهی، دو بار زخمی و بالاخره به عنوان فرمانده طرح جنگل آمل (و فرمانده عملیات شیمکوه) به اتفاق پنج تن از یارانش به درجه شهادت رسید. یاد و نام سردار شهید حسن اسماعیلی و (یاران شهیدش) سردار فتح الله شکری، عباسعلی برزگر فاضلی، بهروز حسین زاده، اسفندیار یوسفی و محمد علی دلاپور ؛ را یههمراه شهیدان علی اسماعیلی و نورالله توکلی (برادر و دامادش) را در جبهه جنوب با هم گرامی میداریم. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 190
🔰 👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت ساسان ساسان ، خبر رو شنیدی؟
💠 ساسان در حالی که صورتش پر از اشک بود گفت : آره ، آره ، داداش #محمد_مهدی این همون شهادت #نفس_زکیه بوده ، پنجمین نشانه قبل قیام آقا ، و طبق روایات هم اومده که 15 شب بعد از شهادت #نفس_زکیه ، ظهور امام اتفاق میوفته !
وای
وای
وای محمد مهدی،
این همه صبر و انتظار
این همه دعا و اصرار
این همه گریه و ندبه
این همه زاری و مویه
⬅️ بالاخره داریم به ظهور میرسیم ، همون چیزی که مدتها انتظارش رو داشتیم ، ای خدا ، یعنی میشه زنده باشیم و ببینیم ؟
❇️ محمد مهدی : آره ، همون چیزی که خیلی آرزوش رو داشتیم، دیگه داره رخ میده ، این #سفیانی لعنتی هم فشار کار رو بیشتر کرده ، اما به لطف خدا پیروز این جنگ ما هستیم.
👈 در حال حرف زدن بودند که یک مرتبه صدای تیراندازی و خمپاره اونها رو به خودشون آورد
✅ جنگ تمام عیار #سفیانی شروع بود ،اما باز هم خودش در جنگ حضور نداشت و نیروهاش رو فرستاده بود عراق به پیشتیبانی نیروهای دیگه ای که بودند
👌 هواپیماهای ایرانی که آماده بودند برای پرواز ، به پرواز در اومدند، اما این بار لشکر سفیانی هم از هواپیماهای قوی ای استفاده می کرد،
از موشک های پیشرفته تا سلاح های به روز
این بار دشمن با دست پر اومده بود ، دیگه می خواست به هر نحو ممکن که شده جلوی ظهور علنی و قیام حضرت رو بگیره
👈 جنگ به سختی پیش می رفت
👈 ساسان هم باید تک تیراندازی می کرد و هم به گروه خمپاره انداز کمک می کرد، واقعا سخت بود
💠 محمد مهدی این بار در نقش اپراتور پدافند هوایی بود ، جایی حساس و مهم که در تیررس دشمن بود
🔰 حملات دو جانبه به سختی در حال ادامه بود که ناگهان یکی از هواپیماهای دشمن ، به سمت یکی از پدافندهای هوایی شلیک کرد ، آتش بزرگی به هوا بلند شد ، همه نگران شدن
ساسان با چشم های نگران که نکنه دقیقا به واحد پدافند سیاری که #محمد_مهدی در اون هست ، برخورد کرده باشه سریع خودش رو رسوند به اون منطقه
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید چند روز پیش چه اتفاقی
داخل کانال کمیل افتاده؟🥺🙂🦋
شمایی که در نشر این مطلب
ما رو یاری میکنید،
در ثواب #جهاد_تبیین سیره #شهدا
شریک هستید..
#حجاب
✌️ نشرش با شما📲
@mahman11