فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ما ادای حاج قاسم را در میآوریم...
روایت حبیب احمدزاده از داستان توهینهای یک جوان به یکی از جانبازهای دفاع مقدس و رفتار مهربانانهای که باعث جذب آن جوان شد.
@mahman11
میگفت:
مادر قِبالتمامڪسانیکہ
راهڪجمیروندمسئــولهستیم
وحقنـداریمباآنهــابـرخوردتندڪنیم
ازڪجــامعلومڪهما
درانحرافاینهــانقشنداشتہباشیم؟! ⟯
#شهیدابراهیمهمت
@mahman11
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
🌺نوکنیدجامه را،پاک کنیدخانه را،
گل بزنید قبله را،ماه خدا میرسد/
هوش کنیدمست را،آب زنیددست را،
سجده کنیدهست را،ماه خدا میرسد/
سیرکنیدگشنه را،آب دهیدتشنه را،
دورکنیدغصه را،ماه خدا میرسد/
عفوکنیدبنده را،أرج نهیدزنده را،
یادکنیدرفته را،ماه خدا میرسد.🌺
ماه رمضان🌙
@ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
مهمانی خدا.mp3
2.78M
🌙 به ضیافت ماه رمضان دعوت شدید
🔸توصیه های آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) درباره ماه مبارک رمضان همراه با نوای روح بخش حاج منصور ارضی
@ranggarang
« نماز، محکم ترين رشته ي الفت بين بندگان و خداست، و واي برآن کسي که از اين پيوند جداست، و حيات و زندگيش از نور اين عبادت پربها، بي بهره است.
- نماز، واقعيتي است که خداوند مهربان از باب عشق و محبت از انسان خواسته است، نماز نوراني ترين حکم در شبستان حيات بندگان شايسته الهي است.
#نماز_اول_وقت_
@mahman11
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#معتادی_که_از_شهید_آوینی_پول_میگرفت!
🌷من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، میشناختمش. در ورامین فیلم نمایش میدادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آنجا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را پیدا کرده بود هر چند وقت یکبار به روایت میآمد. با چنان قیافه زاری میآمد که معلوم بود چه میخواهد. یک روز که آمد اساسی بهش توپیدم.
🌷....بهش گفتم: «فلانی من نشستم مونتاژ میزنم، وقتی تو میای من دیگه حال کار کردن ندارم. جون اون کسی که دوست داری دیگه نیا! محض رضای خدا نیا! این کارو نکن. دیگه هم بهت پول نمیدم.» تا توانستم طرف را با تهدید و التماس طرد کردم. دیگر هم نیامد. بعد از شهادت آوینی دورادور شنیده بودم که دیگر ترک کرده و خوب شده است. افتاده تو فاز فیلمنامهنویسی و اصلاً زندگیاش عوض شده است. یک روز دیدمش و بهش گفتم: «چی شد که تو دیگه ترک کردی؟ سر اون حرفایی که من بهت زدم بود؟» گفت: «نه بابا من اینقد شبیه تو باهام برخورد کرده بودن. تو بودی، زنم بود، مادرم بود، برادرم بود. همه....
🌷همه همینجور باهام برخورد کردن» آدم معتاد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست، فقط میخواهد مواد بهش برسد. میگفت فهمیدم که تو رفیق آوینی هستی و این آوینی هم رئیس سوره است. یک روز دیدم که از ساختمان سوره رفت بالا من هم پشت سرش رفتم. بهش گفتم: «آقای فارسی سلام رسوند گفتن اگه دارید یه کمکی به من بکنید!» آوینی هم گفته بود: «اصلاً نیاز نداره که آشنایی بدی من خودم باهات رفیقم.» پولی بهش داده و گفته بود: «هروقت نیاز داشتی بیا بگیر.» هرچند وقت یکبار....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
@mahman11
🌷 #تصور_کنید:
#صدای_سر_زیر_شنی_تانکها....
🌷حدود ۲۰ - ۲۵ نفر بودیم که بیست نفر از سربازان لشکر ۹۲ زرهی هم جمع ما پیوستند. عراقیها یکی از بچهها را بلند کردند و جلو چشمان ما اعدام کردند. نیم ساعت بعد، چهار نفر دیگر را هم بردند و اعدام کردند. در همین حین، یکی از افسران عراقی آمد و گفت: «همه اینها را بخوابانید زیر شنی تانک و بروید رویشان.» با شنیدن این حرف، مو به تنم سیخ شد. آن روزها من فقط پانزده سال داشتم. شنی تانک هم به حقیقت چیز وحشتناکی است. به هر حال، ما را زیر شنی تانک روی زمین خواباندند. اشهدمان را گفتیم و منتظر بودیم که سرمان زیر شنی تانک صدا بدهد. راننده تانک هم مرتب گاز میداد و تانک را به جلو و عقب میبرد. ناگهان....
🌷ناگهان یکی از فرماندهان عراقی از گرد راه رسید و گفت: «اینها را نکشید لازمشان داریم.» بعد از دستور فرمانده عراقی، ما را از روی زمین بلند کردند و بردندمان خط دوم. آنجا ما را کنار یک خاکریز، روی زمین نشاندند. یکی ـ دو ساعت بعد، یکی از فرماندهان ارشد عراقی آمد و از یکی از سربازان پرسید: «چرا آمدی جبهه؟» آن برادر ارتشی هم در کمال شجاعت و صراحت گفت: «آمدهام تا با کفار بجنگم.» از سیربانی پرسید: «تو دیگر برای چه آمدی؟» سیربانی در چشمان فرمانده ارشد عراقی خیره شد و گفت: ـ آمده ام با شما بجنگم. افسر عراقی که حسابی از کوره در رفته بود، آن دریا دل خردسال را گرفت به باد کتک.
🌷سپس از برادر داوود پرسید: «تو چرا آمدی؟» او هم جواب داد: «من جهادی هستم و برای جهاد در راه خدا آمدهام.» فرانده عراقی داوود را هم زد و از من پرسید: «چرا آمدی جنگ؟» گفتم: «برحسب وظیفهام آمدهام.» بهم چند تا سیلی زد و به سربازان خود دستور داد تا همه ما را بزنند. آنها – هم از خدا خواسته – مثل سگهای شکاری. با قنداق تفنگ و ضربات سنگین پوتین افتادند به جان ما و تا میتوانستند زدند. از بس کتک خورده بودیم، حال نداشتیم روی پایمان بایستیم. به همین جهت، روی خاکریز ولو شدیم.
🌷عراقیها از ساعت هشت صبح تا شش بعد از ظهر، ما را زیر آفتاب گرم سوزان تیرماه خوزستان نگه داشتند؛ بدون اینکه حتی یک قطره آب به ما بدهند. ساعت شش بعدازظهر ما را سوار ایفا کردند و بردند به پادگانی که در حوالی شهر بصره قرار داشت. آن شب به هر نفر، مقداری غذا و کمی آب گرم دادند؛ اما بعد از آن، تا سه روز اصلاً غذا ندادند. هرچند وقت توی آفتابهای که با آن میرفتند توالت، برای ما آب گرم میآوردند که آن هم به ما نمیرسید.
#راوی: آزاده سرافراز علیرضا بُستاک
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
❌ دیدین تصورش هم وحشتناکه!
✅ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!!
@mahman11
🌹دو شهیدبا پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶
🔸طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت,
معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...
پدری سر پسر را به دامن گرفته است... شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
🌹پدر و پسری که با هم شهید شدند...
🌹تا ابد مدیون خون شهداییم...
@mahman11
🌹مـن و علـی نمـاز های مختـلف را از مفـاتیح پیـدا می کردیم و می خواندیم. مثل نمـاز شـب، نمـاز حضرت فـاطمه زهرا س، نماز حـاجت و …
🌷 علـی سرباز ارتش بود؛ فرمانده اش میگفت:
«هر روز غسل شهادت میکرد و اصرار میکرد او راهم به خط مقدم ببرم. خیلی راغب به این امـر نبودم؛ او هم امام جماعت بود، هم اجرای برنامه صبحگاهی با او بود، هم مداح پادگـان.»
🌷 ۲۶ دی ماه ۱۳۵۹ در پادگــان حـمیدیه اهــواز راننده یک تانک عراقی را با اسلحه شکـار کرد و تانک او را هم به غنیمت گرفت. عراقی ها با یک موشک، تانک را مورد اصابت قرار می دهند.علی شهـید میشود و جنازه اش هم دیگر برنمیگردد.
او متولد شهـر کـربلا بـود،
روح پاکـش هـم میهمـان شـهید کـربلا گـردید.
🎙 راوی: خواهـر شهـید
#شهید_علی_پرویز
صلـواتی هـدیه کنیم به ارواح مطـهــر شهـدا
@mahman11
#خواص___جوشن__کبیر
🍃🍂دعــــــــــــــاے
جـــــــــوشن کبیــــ3⃣ــــــر🍂🍃
💦بسم اللهِ الرَحمنِ الرَحیم💦
🌸✨ يا خَيْرَالْغافِرينَ يا خَيْرَ الْفاتِحينَ يا خَيْرَ النّاصِرينَ يا خَيْرَ الْحاكِمينَ يا خَيْرَ الرّازِقينَ يا خَيْرَ الْوارِثينَ يا خَيْرَ الْحامِدينَ يا خَيْرَ الذّاكِرينَ يا خَيْرَ الْمُنْزِلينَ يا خَيْرَ الْمُحْسِنينَ✨
🍃 سبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ🍃
💦بنام خداوند بخشنده بخشایشگر💦
ِّ🌸✨ای بهترین آمرزندگان، ای بهترین گشایشگران، ای بهترین یاوران، ای بهترین داوران، ای بهترین روزی دهان، ای بهترین وارثان، ای بهترین ستایشگران، ای بهترین یاد آوران، ای بهترین عطا بخشان، ای بهترین نیکوکاران✨
🍃پاک و منزه ای ، ای که جز تو معبودی نیست، فریاد رس فریاد رس ، ما را از آتش برهان اى پروردگار من🍃
〰🔱خــــ💯ـــواص این بنــــد🔱〰
◀️ پیروزی در مقابل دشمن ▶️
@ranggarang
#خواص___جوشن__کبیر
🆔
🍃🍂دعــــــــــــــاے
جـــــــــوشن کبیــــ4⃣ــــــر🍂🍃
💦بسم اللهِ الرَحمنِ الرَحیم💦
🌸✨ یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ یَا مَنْ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ یَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ یَا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْکِتَابِ
💦بنام خداوند بخشنده بخشایشگر💦
ِّ🌸✨ای آنکه شکوه و زیبایی تنها از آن اوست ای آنکه توانایی و برازندگی تنها از آن اوست،ای آنکه فرمانروایی و شوکت تنها از آن اوست،ای آنکه اوست بزرگ و برتر،ای پدیدآورنده ابرهای پرباران،ای آنکه نیرومند،و پرتوان است،ای آنکه حسابرسی چالاک است،ای آنکه کیفرش سخت و شدید است،ای آنکه پاداش نیک تنها نزد اوست،ای آنکه دفرت هستی پیش روی اوست ✨
〰🔱خــــ💯ـــواص این بنــــد🔱〰
◀️برای ایجاد جاه و مقام▶️
@ranggarang
🌷🕊🍃
✨جـاذبـہهـا...
همیشہروبہپاییننیستند..!
کافۍٖاست،پیشانیتبہخاکباشد
بہسوۍآسمانخواهۍٖرفت...🕊
#شبتون_شهدایی_🥀🕊
@mahman11
#سلام_امام_زمانم ✋❣
🌼 نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم
🌸نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
🌼مرا اسیر خودکرده ای آقا دعایی کن
🌸که آخرین نفسم را در رکابت بزنم
#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج_ 🤲
@mahman11