eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
ریشه اصلی همه اختلافات...... از نظر🌷🌷 @mahman11
اخلاقیات و ساده زیستی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه : وقتی دیگران ندارند درست نیست ما جنس گرون بخریم مادرش رفته بود بازار و خیار گرون قیمت خریده بود وحید گفت: درست نیست وقتی مردم ندارند ما خیار گرون بخوریم یه خیار برداشت و چهار قسمت کرد به هر نفر یک تکه داد و گفت: اینطوری بخورید… … می رفت زندان اوین و به بچه های گروه فرقان آموزش دینی می داد بعدها خیلی از اون بچه ها رفتند جبهه و شهید شدند… 💠خاطره ای از زندگی شهید دکتر « وحید » دیالمه💠 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان«ماه آفتاب سوخته» ماه از آن بالا به حسین می نگریست و ماهی دیگر در روی زمین چشم به حرکات دلبرش داشت. حسین غریبانه در کوچه های مدینه قدم بر می داشت، ابتدا به سمت حرم جدش رسول الله رفت و بعد از ساعتی درد و دل با پدربزرگش ،راهی بقیع شد تا با قبر مادر و برادرش نیز وداع کند، تاریکی شب، حزن این دیدار آخر را بیشتر می نمود. سپیده سحر از پشت کوه های مدینه بیرون زد و حسین بعد از خداحافظی از عزیزانش و خواندن نماز صبح به خانه برگشت. داخل اتاقش شد، در این هنگام زنی که نقاب بر چهره داشت و قد خمیده اش خبر از سالخوردگی او میداد، درب اتاق حسین علیه السلام را زد. صدای ملکوتی ثارالله بلند شد: کیستی؟ بفرمایید داخل.. زن بغض گلویش را فرو داد و فرمود: منم ام السلمه فرزندم... حسین با شتاب از جا برخواست، چون ام السلمه را بسیار دوست می داشت و او امین همیشگی حسین بود. ام السلمه داخل شد، نقاب رویش را بالا زد و حسین متوجه صورت خیس از اشک او شد. ام السلمه روی حصیر کنار دیوار نشست و حسین هم روبه رویش قرار گرفت. ام السلمه اشک چشمانش را با گوشهٔ روسری اش گرفت و گفت: شنیده ام عزم سفر داری، میدانم که انتهای سفر تو به کربلا می رسد چرا که از جدت رسول الله شنیدم که فرمود: فرزندم حسین در سرزمین عراق و درجایی به نام کربلا کشته می شود. امام سر مبارکشان را تکان داد و فرمود: مادرجان، به خدا سوگند من این را نیک می دانم و به ناچار کشته خواهم شد و هیچ راه گریزی ندارم و تقدیر من است آنچه را که خدا برایم نوشته به خدا سوگند می دانم در چه روزی کشته میشوم، می دانم کجا کشته می شوم و چه کسی مرا می کشد و کجا به خاک سپرده میشوم، می دانم کدام یک از اهل بیت و شیعیانم همراه من کشته میشوند و اگر بخواهی قبرم را نیز به تو نشان می دهم! خداوند دوست دارد مرا کشته ببیند.. در این هنگام ام السلمه شیشه ای دربسته از زیر چادرش بیرون آورد و فرمود: این خاک را حضرت رسول به من سپرده و فرموده که خاک کربلاست. حسین علیه السلام فرمود: بله چنین است، مادرجان! این شیشه را نگه دار و هر روز که میگذرد به آن بنگر، هر وقت خاک این شیشه تبدیل به خون شد، بدان آن روز مرا کشته اند و سر از بدنم جدا نموده اند. صدای ناله و شیون ام السلمه بلند شد، حسین بسته ای رابه سمتش داد و فرمود: آرام بگیر مادرجان، این بسته وصیت نامه من و نشان امامت است، پس از کشته شدن من، هرکس نزد تو آمد این بسته را از تو خواست، بدان که او امام بعد ازمن است. مادرجان! امروز آخرین روز حضور من در مدینه است، بعد از غروب آفتاب از اینجا به سمت مکه میرویم. ام السلمه از جای برخاست تا برود با زنان و کودکان حسین علیه السلام خداحافظی کند و بسته را در آغوش گرفت و زیر لب زمزمه می کرد: در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن، من به خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود.. ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ اين عكس ٢٨ اسفند ١٣٦٣ در جنوب بصره، گرفته شده است. استخبارات عراق، خبرنگاران را به بازديد صحنه درگيري با ايران برده است. عكاسي به نام پاولوسكي، عكسي از جسد يك بسيجي جوان مي‌اندازد كه جاودانه مي‌شود. پسرك آرام خوابيده، مثل هر پسر جواني كه پس از ساعت‌ها تلاش، به خواب سنگيني فرورفته باشد. رنگ چهره‌اش نشان مي‌دهد چند روزيست كه همين جا آرميده. قيافه زيبا و معصومش نشاني از وحشت و درد ندارد. حالت دست‌هايش شبيه كسيست كه در خنكاي يك سحر بهاري، شيرين‌ترين قسمت از بهترين خواب‌هاي عالم را تجربه مي‌كند. جورابش نو است. او تنها كسي نيست كه لباس تميز و عطر، براي عمليات كنار مي‌گذاشت. كفش به پا ندارد. كوله پشتي‌اش خاليست. فانوسقه‌اش باز شده. پسر رشيدمان، آنقدر عميق خوابيده بوده كه هرچه داشته، برده‌اند و او بيدار نشده است. ويك دنيا گل وحشي بدن نازنين‌اش را در برگرفته‌اند. بخواب پسرم، بخواب عزيز دلم! اينجا دور از تو، در وطن، باز بهار آمده. اما ما نه حال و هواي تو را داريم ديگر، نه باور و آرامشت را. اينجا ديگر كسي نيست كه گل‌هاي وحشي، هوس بغل كردنش را بكنند. از خواب كه بيدار شوي، مي‌بيني ما غالباً مرده‌ايم و داريم مي‌پ ما را کسی نخواست.. فدای سرت نخواست! تا با تو ایم، منت همدم نمی‌کشیم.. @mahman11
📌 طلبه جوانی که حافظ قران بود و راه آسمان را گرفت 🔷️ شهيد غلامرضا مرتضوي در سال ۱۳۴۹ در شهر قدس به دنيا آمد . ◇ قاری و حافظ قران بود و در دوران مدرسه چندين بار رتبه هایی در مسابقات قرآن دريافت نمود. سال اول دبيرستان با دستکاری شناسنامه برای اولين بار به جبهه رفت. ◇ مدتی بعد برای تحصيل علوم دينی به قم رفت و همان جا ماندگار شد گويا گمشده اش را در حجره 21 مدرسه قديريه قم پيدا كرده بود . ◇ مجدد به همراه جمعی از روحانيون ثبت نام و راهی مناطق عملیاتی شدند. 🔻 در شب شهادت حضرت زهرا(س) مصادف با سيزدهم دی ماه سال ۱۳۶۶ در منطقه انديمشك به شهادت رسید. @mahman11
📌 مناجات بسیار زیبا از طلبه شهیدی که حافظ قران بود 🔷️ غلامرضا مرتصوی طلبه جوان در نجوایی با خداوند در دستنوشته ای از ایشان درکنج حجره نشان می‌دهد که چه عمق رابطه ای بین ایشان و خداوند برقرار است که خود را این‌چنین در محضر حضرت یار می بیند: ^بسمه تعالی^ 🔹️آنچه پشت این برگه نوشته شده صحبتهای یک عاشق با معشوق در خلوتگاهی مقدس است عاشقی که در قدر معشوق خود را می داند اما باز هم به او خیانت می کنید اما معشوق ولی معشوق بزرگ است . ◇ به امید اینکه عشق عاشق معشوق را نیز دوستدار عاشق گرداند 🔶️ دل نوشته ای از شهید: ◇ به نام يگانه معبود بي همتايم . پروردگاري كه مثل او هرگز نبوده و نخواهد بود . هم او كه انسان ها را آفريده و به آنها راه خوب و بد را نشان داده . خدايا نمي دانم چگونه سخن آغاز كنم با حمد و ثناي تو اگر بخواهم حمد تو را به جاي نياورم كفران نعمت كرده ام و اگر بخواهم ابتداي سخنم با حمد و ثناي تو آغاز شود حتي اگر هزارها و بيشتر از اين دريا بود و آنها جوهر قلمم كه همانا هزارها برابر بيشتر از درخت هاي كنوني و همه آسمان ها و زمين ها دفترم باز اين دفتر ناتمام مي ماند چرا كه اگر من بخواهم يك شكر براي يك نعمت تو به جا آورم از بدو ظلمت تا محو جسماني آن بيشتر هم وقت لازم بود اما چه كنم ؟ ◇ ای محبوب من و ای معشوق من اگر چه عشق هزاران آدمی در دلم باشد آن عشقی كه بيشتر از همه مرا مي سوزاند عشق توست و خدايا نمي دانم در نظر تو چگونه مخلوقي هستم . ◇ ولی اين را مي دانم كه تو همان معشوق دوست داشتنی من هستی كه اگر مشاهده مي كني كه بر كس ديگری عشق می ورزم و از ياد تو غافل بعد از اين كه در راستای آميزشی زودگذر كام دلم را از آن معشوق چند لحظه‌ای می گيرم باز به خاطرم می آيد كه معشوقي ديگر دارم و به سوی تو مي شتابم و اين تو هستی كه باز مرا در آغوش می گيری و به من محبت می كنی . ◇ هزارها بار برايم ثابت شده وقتی از ياد تو غافل می شوم و تا به ديگری می آميزم اين لذت اگر برای چند لحظه مرا شاد می كند اما بعد از آن از او سير می شوم و باز به سوی تو می آيم ◇ تو همچنين وقتی در خلوت با تو به سر می برم هيچ چيز نمی‌تواند مانع لذت بردن من از معشوقم شود ◇ تو هم اونی كه نمی خواهم سر از سجده ات بردارم و دوست ندارم كسی در اين هنگام مزاحمم شود . ◇ آه كه چه قدر خوشحالم از اين كه عاشق موجودی شده ام كه زبانم حتی از بردن نام او هم قاصر است آن قدر تو را دوست دارم كه اگر مردم مرا ديوانه نمی پنداشتند در عدم رويئت آن قدر گريه مي كردم كه از چشمانم خون ببارد . ◇ اما در مقابلت ؟؟؟بد تركيب و خائن و هزاران صفت رذيله ديگر كه نمی خواهم كاغذم را كثيف كنم و ياد آنها كنم با آن ظاهر فريبنده اش مرا مي فريبد و مرا مشغول خود می گرداند . آه كه مي خواهم اشك بريزم به حال پريشانم و براي همه پستي و رذالت را معشوق خود رها كرده و ملعوني را عاشق مي گردم . ◇ خدايا تو خودت مرا ببخش و از كوتاهي هايم بگذر چرا كه تو هم او هستی كه همواره بامنی . ◇ ای زيباترين زيبايان ای بزرگترين بزرگان و ای .... ◇ خدايا نمی دانم آدميان چرا اين قدر كوته فكرند و كوته نظر . نمی دانم اينان ديگر چه معشوقي مي خواهند بهتر از تو ، از همه زيباتر ، از همه داراتر از همه باعظمت تر از همه ...تو را به كه بالاتر از آن چيزي نيست مرا با خودت و اولياءات مأنوس گردان . والسلام علي من التبع الهدي 🔸️ غروب يكشنبه غمگين مورخه ۹ دی ماه ۱۳۶۵- در حجره 21 مدرسه قديري @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بوسه شهید سلیمانی بر عمامه شهید مصطفی خلیلی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ششمین روزه و شش گوشه و شش ماهه ارباب ما عجب معرکه ای با عدد شش داریم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahman11
📌 شرایط روزه داری شهید صیاد شیرازی در آمریکا 🔷️ ماه مبـارک رمضـان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشـه خوانی می دیدم و صیـاد دوره هـواسنجی بالـستیک. 🔹 از یک روزنـامه محـلی زمان هـای طلـوع و غـروب خورشـید را نوشتـه بـود و لحظـه اذان صبـح و مغـرب را محاسبـه کـرده بود. 🔸 توی اتـاق خـودش سحـری را آماده می کـرد. بعد می آمد دنبال من. در را که می زد از خواب می پـریدم. وقتی در را باز می کـردم نبـود! نمی دانم این فاصله صد و پنجاه متر را چطور می دوید. تا می رسیدم، سفـره پهـن بود. می گفت: «زود باش! فقط یک ربـع وقت داریم.» 🎙 راوی: محمد کوششی 📚 خدا می خواست زنده بمانی بقلم فاطمه غفاری/ نشر روایت فتح @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگاه در نماز عجله کردی خواستی زودتر به پایان برسانی به یاد بیاور همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز بروی به آن برسی ؛ و همه ی آنچه که می ترسی در این مدت از دست بدهی به دست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ای برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بزار @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به روح مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و روح مطهر همه شهداء "صلوات" @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خلاصه‌ای از رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی۲۰۲۴ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahman11
یک جرعه ؛ از آن آب حیاتم آرزوست حیاتی که عِندَ رَبْ است و اَبدی..! @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دریا لب‌دریادلان‌خشکیده‌است. از عطش دلها کباب است و زبان‌خشکیده است. کربلا بستان عشق هست و شهامت بی دریغ.. که سموم تشنگی این بستان خشکی است.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
💔 به قربان افطار و خرما و نجوای تو سحرهای پر گریه و سوزش و آه تو کجا می نشینی اذان ها، فدایت شوم به قربان آن سفره ی سرد و تنهای تو @mahman11