دم رفتن به سوریه بود.
به من گفت که بروم و برایش چند تا گلاب و لواشک بخرم.
خندیدم و گفتم: این ها را می خواهی از ایران به سوریه ببری؟
گفت: آره. من به دختر کوچکی در سوریه قول داده ام که برایش از اینجا لواشک بخرم.
گلاب را هم برای این می خواهم که ضریح حضرت زینب (س) را با آن بشویم...
راوی: خواهر شهید 💚
#شهید_سیدهادی_حسینی 🕊🌱
@mahman11
علاقه امید به من و مادرش باعث می شد تا همیشه با ما با احترام و ادب رفتار کند و نه تنها خودش به ما احترام می گذاشت، بلکه به برادرش هم توصیه می کرد که مبادا پدر و مادر از دست ما رنجیده شوند، همیشه با بچه های فامیل بازی می کرد و بچه ها با دیدنش متوجه می شدند که میتوانند با عمو امید بازی کنند.
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
@mahman11
بعد از ظهر عاشورا پشت ترک موتورش بودم. تو اصفهان رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست بهم گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه پس اگر رد بشم گناهه داداش ،من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه.
خاطرهای از رفیق پاسدار شهید امید اکبری
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
@mahman11
سعادت را آن ها بردند که
آن چیزی را که خدا به آن ها داده بود تقدیـم کردند و ما عقب مانده آن ها هستیـم.
صحیفه امام ج۱۳ ص۴۱۰
شبتون شهدایی ❤️🩹
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضو بگیر
به رسم شهدا
اول وقت دلبرے ڪن ...
#نماز_سفارش_یاران_آسمانی
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
مادر بزرگ شهید #جھاد_مغنیه میگفت:
مدت طولانـے بعد از شھادتش اومد به خوابم بھش گفتم: چرا دیر ڪردی؟
منتظرت بودم . . !💔
گفت: طول کشید تا از بازرسـےها رد شدیم
گفتم چه بازرسۍ؟!
گفت:بیشتر از همھ سر بازرسـے نماز وایسادیم
بیشتر هم درباره نماز صبح میپرسیدن!
@mahman11
نگاہ ڪݩ چہ زیـبا از خستگے خوابـش برده
اے شهیـــد
دعایـے ڪݩ ڪہ ما از خستـگیِ گناہ خوابمـاݩ نبـرد
و از قافلہ ے مهدے فاطمہ جا نمانیم
صبحتون امام زمانی
@mahman11