sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤
🎧 صوت #زیارت_عاشوراء با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز...
ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست...
#امام_حسین
🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
شهید حاج قاسم سلیمانی: اولین موضوعی که اثرگذار بود در جبهه، فضای مدیریتی جنگ بود...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@mahman11
باید از هر فرصتی برای دستیابی
به معرفت بیشتر نسبت به معارف
بلند اهل بیت علیهم السلام بهترین
بهره را ببریم؛زیرا زیارت #اربعین
با بهای سنگینی به دست آمدهاست.
انجام کارفرهنگی برای زائران اربعین
حسینی بسیار مهم است تا آنها به
صورت انسانهای وارستهتر از این
مراسم بازگردند..!
آیـتﷲجوادیآملی🍃
@mahman11
همهی ما روزی غروب خواهیم کرد؛
کاش آن غروب را بنویسند شهادت... 💔
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@mahman11
آن روزهای آخر قرار بود که شیرودی به پاس خدمات منحصر به فردش دوباره ارتقا بگیرد و سروان شود. هرچند هیچ گاه درجه و مقام برایش مهم نبود. او هیچ گاه درجه ی خود را روی لباسش نصب نکرد. چند نفری از دوستان برای عرض تبریک آمده بودند، اکبر خیلی جدی گفت: تبریک را به زمان دیگری موکول کنید؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به خدا شهید شوم.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
@mahman11
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم
🌹 #شهید_حسین_لشگری
خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.
🔺وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
#قرآن را کامل حفظ کرده بود،
زبان انگلیسی می دانست
و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را
@mahman11
~🕊
💥تصویری تکاندهنده از یک شهید مدافع حرم
این شهید عزیز قبل از اینکه روحش برای همیشه به آسمان پرواز کند، انگشت در خون خود زد و نوشت :
«سقطنا شهداء ولن نرکع، انظرو دمائنا و تابعوا الطریق»
یعنی: در خون خود غلتیدیم و هیچگاه تسلیم نخواهیم شد.
به خون ما بنگرید و راهمان را ادامه دهید.
#شهدا_شرمندهایم🥀
نام شهید بزرگوار ذکر نشده است.
@mahman11
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
برگرفته از کتاب: مصطفای خدا
#طلبه_شهید_مصطفی_ردانی_پور
@mahman11