🌱 آن لقمههای پاک...
🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمهای که در دهان فرزندانش میگذاشت دقت میکرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایهها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچهها هم نده!»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@mahman11
آن لقمههای پاک...
🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمهای که در دهان فرزندانش میگذاشت دقت میکرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایهها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچهها هم نده!»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#یادشهداباصلوات
@mahman11
🌷🕊
#بسیجی_شهید_محمود_مهماننواز
♦️اولین شهیدخانواده، پدرشهیدقدمعلی مهماننوازکه چهارماه بعدازشهادت پدر، به فیض شهادت نائل میشود
تولد ۸ مهر ۱۳۱۹ آران وبیدگل کاشان
شهادت ۱۸ آبان ۱۳۶۱ منطقه عملیاتی عین خوش دهلران ایلام
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ ای مردم، اولین پیامی که من به شما دارم به عنوان یک شهید این است که پیرو فرمایشات امام عزیز باشید که حرف او حرف پیامبر و در نهایت حرف خداست
✅ بعد از آن قبول ولایت فقیه و پیرو روحانیت مبارز و آگاه باشید و دشمنان این قشر از جامعه بدانند که مخالفت با روحانیت مخالفت با امام است و در نهایت مخالفت با خداست
✅ مطلب مهم دیگری که هست و آن وحدت است، در سایۀ وحدت و ایمان خواهیم توانست که با آمریکای جهانخوار مبارزه کنیم و اگر متفرق باشیم کاری از پیش نخواهیم برد
✅ برادران عزیزم تا میتوانید برای اسلام کار کنید و آنچه که مسلم است، آن کاری در نزد خدا ارزش دارد که از هرگونه آلودگی «ریا، فخر فروختن به دیگران» پاک باشد
✅ خواهرانم: حجابتان را با تمام معنی حفظ کنید
@mahman11
📃 فــرازی از #وصیتنامه
✍ڪلید تمام مصائب و مشکلات در ذڪر خدا و هدیۀ صلوات بہ محمد و آل محمد است.
ذڪر ظاهری ارزشے ندارد .ذڪر باید عملے باشد خدا را به خاطر نعمت هایی کہ به ما داده عملا شڪر کنید.
#شهید_حسن_ترک
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استخاره با قرآن
خاطره ای همرزم شهید
#علی_آخوندی
#شهدا #انقلاب #جبهه
#خاطرات_شهدا #شهدای_قم
@mahman11
فال حافظ (از خاطرات شهید محمدرضا عقیقی)
📌همین که روزهای نزدیک به عملیات می رسید،برای بچه ها فال حافظ می گرفت.نزدیک عملیات کربلای 5 بود.
این بار اولین بازشدن کتاب به نیت من بود.
🔸بعد از کمی مکث و زمزمه با لهجه شیرین گفت:"نه کاکو جان! دریغ از یک روزنه کوچک، انگار اصلا قرار نیست از دست تو راحت بشیم!"
🔹با سپری شدن لحظات وضعیت بقیه هم مشخص شد، مرتضی جاویدی، سید محمد کدخدا و... جز، شهدا بودند.
زنده ها هم معلومه شدند.
▪️یکی از بچه ها گیر داد که حالا نوبت خودته!از بچه ها اصرار از او انکار تا بالاخره چشمها را آرام بست و این بار کمی طولانی تر، قطره اشکی آرام از گوشه چشمانش لغزید، کتاب را باز کرد:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد بود
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام"عقیقی" به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
🔻عملیات که تمام شد رفتنی های فال، همه شهید شدند،جاویدی،حق پرست... و خود عقیقی،من مانده بودم و صدای محمدرضا که تا امروز در ذهنم مانده
"دریغ از یک روزنه کوچک".
#شهید_محمدرضا_عقیقی
.
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
انتقاد از خویشتن را
جز برنامه های اصلی
خود قرار دهید.
[شهید سید محمد حسینی بهشتی]
@mahman11
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت،
آنچه را خداوند تقدیر مینماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیهای مرگ ڪسی را به تأخیر نمیاندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگیاش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد.
#شهید_محمدحسن_طوسی
@mahman11
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت،
آنچه را خداوند تقدیر مینماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیهای مرگ ڪسی را به تأخیر نمیاندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگیاش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد.
#شهید_محمدحسن_طوسی
@mahman11
•『🕊️』•
↫#خلوت_با_خدا
•احمد نمازش رو همیشه اول وقت میخوند.می گفت:«همه گرفتاریهای ما
با نماز صبحمون حل می شه.
یعنی هر گرفتاری ای داشته باشی
با نماز صبح میتونی حلش کنی
چون نماز صبح نشونه مردونگیه.
سختی داره».
#شهیداحمدمکیان
@mahman11
🌱فکر میکردم پسرم یک رزمنده ساده است. برای دیدنش رفتم منطقه. دیدم مورد رجوع و احترام همه است. شب جای خواب مرا آماده کرد و رفت. نماز صبح که بیدار شدم دیدم با پوتين کنار در سنگر خوابیده! صبح طاقت نیاوردم. خودش که چیزی نمیگفت! از یکی پرسیدم: ببخشید آقای عباسی چه کاره است؟ با تعجب گفت: فرمانده گردان حضرت رسول (ص)!
🌹#شهید_امان_الله_عباسی
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
@mahman11
🌹 #امام_جعفر_صادق (ع):
👈 هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، به او الهام میکند که به هشت خصلت عمل نماید
❶ چشم پوشیدن از حــرام
❷ تـرس از (نافرمانی)خــداوند
❸ شـرم و حیــا
❹ عهد و پیمان
❺ صبر و شکیبایی
❻ (رعـایت) امانتداری
❼ صدق و راستی
❽ و سخاوتمندے و بخشندگے
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅
@mahman11
چه زیبا سِت کردهاند..
یک رنگی در خاک و لباس و تانک و خودرو..
همه چیز به رنگ خاک ...
از خاک برآمدیم و درخاک رویم..
@mahman11
شهیدی که خواست گمنام بماند
در فکه دنبال پیکر شهدا بودیم. نزدیک غروب، مرتضی در داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد.
با بیل خاک ها را بیرون می ریخت. هر بیل خاک را که بیرون می ریخت، مقدار بیشتری خاک به داخل گودال بر می گشت!
نزدیک اذان مغرب بود. مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا بر می گردیم. صبح همراه مرتضی به فکه برگشتیم. به محض رسیدن، سراغ بیل رفت.
بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا میری!؟
نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو!
کتاب شهید گمنام، صفحه ۱۷۷
@mahman11
هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگـران توسـت که
" تو چه می کنی؟؟ "🥀🥀
#شبتون_شهدایی❤️
@mahman11
#سلام_مولا_جانم ✋💐
#صبحت_بخیر_عزیزتر_از_جانم💖❤
به حسن و خلق و وفا کس به یارما نرسد🌼
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد🌹
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند 🌺
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد💚
🍃🌸 ️الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج 🌸🍃
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
#التماس_دعای_فرج 🤲💚
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
@mahman11
۱۶۰.mp3
7.8M
[تلاوت ترتیل قرآن کریم به همراه ترجمه
صفحه : ۱۶۰
سوره : اعراف
آیات : ۷۴ تا ۸۱]
#قرآن_کریم
@mahman11
💌#دلنوشته
گفتم: عاشقی را از که آموختی؟!
گفت :
از آن شهید گمنامی که
معشوق را حتی به قیمتِ
از دست دادن هویتش ، خریدار بود...
#صلواتی_هدیه_میکنیم
#به_روح_مطهر_شهدای_گمنام
@mahman11
#نارنجک
✍عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد.
من و ابراهیم و سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند. اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق یک نارجک به داخل پرت شد!
دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همینطور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباتمه زدم!
برای لحظاتی نفس در سینه ام حبس شد! بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه ای خزیدند.
لحظات به سختی می گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم.
صحنه ای که می دیدم باورکردنی نبود! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم.
صحنه ای که دیدم باورکردنی نبود! آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم و با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام ...!
بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند.
صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود!
در همین حین مسول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباه افتاد داخل اتاق!
ابراهیم از روی نارنجک بلند شد، در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود، چنین اتفاقی برای هیچ یک از بجه ها نیفتاده بود.
گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد.
بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچه ها می چرخید.
🗣راوی: علی مقدم
بـرادر شـــهیدم❤️
#شهید_ابراهیم_هادی_پهلوان_بی_مزار
ᯓ🌷ᯓ🌷ᯓ🌷
@mahman11