سلام خدمت اعضای محترم کانال اینجانب عرض می کنم مناظره ای غیرمستقیم وباواسطه بین بنده و فرددیگری که از حامیان رضاشاه و دوره پهلوی است انجام شده که توجه اعضای کانال رابه آن جلب می کنم مناسب است برای اطلاع وپاسخ به دروغ ها ی فضای مجازی مطالعه شودعذرخواهی می کنم از طولانی بودن بحث متن مناظره رادرذیل بخوانیدمحمودمعلمی
هدایت شده از خادم الحسین
حکمت آرا:
#رضاشاه چگونه پادشاهی بود؟
دیکتاتور و ظالم؟
عیاش و خوشگذران؟
یا دمکرات و مردمدار؟
✅ رضاشاه را اگر با عرف امروز بسنجیم، دیکتاتور بود. اما برای درک این مرد باید به دو موضوع دقت کرد:
-شرایط جهان در آن دوره
-شرایط ایران در آن دوره
🔸 شرایط جهان:
-همدوره رضاشاه در شوروی، استالین بود که برای تثبیت قدرت خود بیست میلیون نفر را اعدام کرد.
-در همان دوره در کشور ترکیه چند میلیون ارمنی کشتار شدند.
-همزمان در ژاپن پانصدهزار دختر از منچوری ربوده شدند.
-در ده ها کشور دیگر نیز اوضاع بدتر از این بود....
اگر اینها را بدانیم، در آن شرایط رضاشاه را باید یکی از دموکراتترین سران حکومتهای جهان وقت نامید که بدون کشتار مردم، بدون قتل عام و نسل کشی، به قدرت رسید!
🔸 شرایط ايران:
رضاشاه زمانی به قدرت رسید که ايران از لحاظ اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت ملی در قهقرا به سر میبرد.
-وی زمانی شاه شد که یک سوم از جمعیت کشور در ماجرای قحطی بزرگ، از گرسنگی مرده بودند.
-همچنین کشور هیچ درآمدی از نفت و گاز و منابع معدنی نداشت.
-مملکت فاقد ارتش، پلیس و هر ارگان حکومتی و نظامی بود.
-نیروهای تجزیهطلب از خراسان تا گیلان، از آذربایجان تا کردستان و از خوزستان تا بلوچستان با تمام قدرت داعیه جدایی سر داده بودند. اگر او با خشونت این گروها را سرکوب نمیکرد، ایرانِ فعلی شامل کشورهای جمهوری سوسیالیستی گیلان، جمهوری دموکرات کردستان، آذربایجان، عربستان (خوزستان) و... میشد.
به تمام این موارد ملی، اضافه کنید:
-بنیانگذاری دانشگاه تهران،
-تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران،
-بنیانگذاری ثبت اسناد و ثبت احوال و اجباری کردن صدور شناسنامه،
-لغو کاپیتولاسیون دوره قاجار برای انگلیس و روسیه،
-ملیکردن جنگلها و مراتع ایران،
-براندازی سیستم خانسالاری و تعطیل کردن حرم سرای قجری،
-متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران،
-بنیانگذاری سیستم بانکی کشور،
-بنیانگذاری سیستم بیمه در ایران،
-ساخت راهآهن سراسری،
-تغییر تقویم رسمی از تقویم قمری به خورشیدی،
و دهها اصلاحات و اقدامات ملی دیگر که باید توجه داشت، با توجه به جو سنتی و مخالفتهای جامعه مذهبی ایران در آن دوره، هرکدام از این اقدامات در نوع خود یک معجزه بود.
رضاشاه تنها یکبار تاج گذاری کرد و دیگر هرگز نه تاج نهاد و نه برتخت نشست.
وی اولین حاکم ایران پس از اسلام بود که حرم سرا نداشت و در اولین روز سلطنتش حرم سرای بزرگ قاجاری را با دهها زن و دختر تعطیل کرد.
در حالی که میتوانست از خزانه مملکت به عیش و نوش بپردازد اما این کار را نکرد. تنها یک سفر خارجه به ترکیه داشت و در تقریبا تمام دوران پادشاهی خود بجای استفاده از تاج و لباس شاهی، یونیفرم نظامی و خدمت بر تن کرد.
✍ بهمن انصاری (پژوهشگر تاریخ)
#تاریخ
@Roshanfkrane
هدایت شده از خادم الحسین
خلجی حسین احمد:
اگر بخواهیم دوران پهلویها را بدون تعصب وبدون هر گونه موضع گیری بررسی کنیم باید اذعان کرد در دوران این پدروپسر بهترین دوره برای سرکوبی فئودالها،وخوانین وکوتاه نمودن دستشان ازسر دهقانان وضعفای جامعه دانست و دوره ی سروری دهقان محسوب کرد.دراین دوره ی تاریخی فاصله ی طبقاتی وجود ندارد، و دوره ای است که رشد اقتصادی ایران دو رقمی است و تورم به کمتر از ۱/است .عدالت آموزشی حاکم است ،اختلاس وجود ندارد ، ایران در اوج قدرت منطقه ای است ، ایرانیان بدون ویزا می توانند به هر نقطه ای ازدنیا سفر کنندهمه ی کشورهای غربی مقروض ایرانندو.......با وجود ضعفهایی در این دوره نقاط مثبت هم باید دیدو جوانب انصاف را رعایت کرد و بهتر است منصف باشیم
هدایت شده از محمود معلمی
ارتش رضا شاه در برابر انگلیسیها که از جنوب وارد کشور شدند و شورویها که از شمال، تنها در عرض ۲۴ ساعت فروپاشید اما ایران در ۸ سال جنگ نابرابرعراق علیه ایران اسلامی در بر۱ابر تمام دنیا حتی همین انگلیس وامریکا وحدود۴۰کشور که مستقیمدرجنگ علیه ما بودند ایستاد و حتی یک وجب از خاک کشور را از دست نداد
راستی چرادرزمن قاجاریه دردوجنگ ایران و روسیه که به عهدنامه های گلستان وترکمانچای منجرشدبیش از۲برابر سرزمین امروز ایران ازدست رفت
چرادرزمان رضاخان بخشی از خاک ایران ازسمتافقانستان نیز کوههای آرارات و همچنین اروند رود ازدست ایران جدا شد
چرادرزمان محمدرضا استان چهاردهم ایرانیعنی بحرین از ایران جدا شد
چرامبارزین بزرگی همچون شهید مدرس به دست رضاخان قلدر ولی دین به شهادت رسیدند
چرارضاخان بافرهنگ ملی و اسلامی ایران ازجمله لباس سنتی ایرانیان ،لباس روحانیت،حجاب خانمها ،مجالس عزاداری امام حسین ندارد دیگر مقابله کرد
چرا رضاخان و محمدرضا هردو باکودتا انگلیس وامریکا به حکومت رسیدند
آیا بازهم می توان گفت ایران در دوران این پدروپسر کشوری مستقل بوده ؟آیاپیشرفت های ایران درحدود۴۰سال بعدازپیروزی انقلاب اسلامی با بیش از پنجاه سالحکومت دیکتاتوری وطایفه ای کودتایی پهلوی وحدود۱۰۰سال دورهقاجاریه در حوزه های مختلف ازجمله: نانو،رویان صنایع دفاعی، هوافضا و.....قابل مقایسه است
جهت اطلاعشما به بخشی ازآنها اشاره می کنم
@خلاصهای از جنایات و خیانتهای رضاخان
در روزهای گذشته به واسطه خبرسازیها و شایعات در فضای مجازی رضاشاه از گور خود به وسط میدان کشیده شد و عدهای به مدد کمک رسانهای ارگانهای خبری روباه پیر و شیطان بزرگ از جمله « بیبی سی » و « من و تو » به تطهیر پهلوی پرداختند.
بی شک عدهای درصدد هستند که از هر چیزی برای بر هم ریختن امنیت روانی و اجتماعی جامعه استفاده کنند، همانها که در دی ماه گذشته با سوار شدن بر روی موج اعتراضات به حق مردم به وضعیت معیشتی شعارهایی در حمایت از رضاشاه سردادند این روزها نیز وارد میدان شده و برای دیکتاتور مقبور نوحه سرایی میکنند.
حافظه تاریخی ملت ایران از سوی این عده اندک بسیار ضعیف پنداشته میشود، آنها گمان میکنند که مردم مسلمان ایران یا مطالعه نکردهاند و یا آنان که سنشان به دوره پهلوی میرسد آن دوران را از یاد بردهاند!
عملکرد رضاشاه را میتوان ملغمهای از استبداد و دیکتاتوری عریان و دین ستیزی آشکار دانست، افرادی که در فضای مجازی برای دیکتاتور پهلوی نوحه سرایی میکنند و او را پدر ایران نوین میخوانند نیازی به مطالعه کارنامه پهلوی اول نمیبینند.
در ادامه به بازخوانی گوشهای از این پرونده سراسر سیاهی و نکبت میپردازیم.
بی سواد فحاش!
چنانچه ذکر آن رفت رضاشاه را میتوان در دو حوزه به بررسی و تحلیل نشست استبدا و دیکتاتوری در دوره سلطنت وی و همچنین دین ستیزی آشکار به امر اربابان خارجی!
سوء ظن و بدبینی نسبت به اطرافیان و بیحرمتی ، فحاشی و بیسوادی از ویژگیهای شخصیتی رضاخان بود و این ویژگیها در دوره سلطنت نامبرده خود را به عیان نشان داد.
نقل است که در یکی از گفتوگوهای تیمورتاش با دولت انگلیس بر سر موضوع نفت، شاه به علت طولانی شدن مذاکرات، کنترل اعصاب خود را از دست داده و یک روز غرش کنان وارد جلسه هیئت دولت شده و پرونده نفت را داخل بخاری پرتاب میکند.
رضاشاه با تکیه بر این تندخوییها به راحتی به فحاشی و رفتارهای لات منشانه میپرداخت که البته بخشی از آن ناشی از بیسوادی و یا کم سوادی او بود. چنانچه فرزندش محمدرضا پهلوی نیز به موضوع بیسوادی پدرشاشاره کرده و به نوعی آن را تأیید میکند و میگوید: «...سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاشاه در ابتدای عمر به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد.»
در نظام اقتدارگرای عصر پهلوی، رضاشاه به عنوان عنصر اصلی در ساختار سیاسی کشور و قدرت، به دلیل سوءظن، بدبینی و فحاشی با اطرافیان، بخش مهمی از توان جذب نخبگان را از دست داد. بنابراین تنها پشتیبان حکومت وی محدود به قدرتهای بیگانه به خصوص انگلیس بود که در نهایت پایان کار وی نیز توسط اراده این کشور رقم خورد. این نوع رویکرد و رفتار سیاسی علاوه بر آنکه بر فضای سیاسی جامعه تأثیرگذار بود در فرهنگ عمومی نیز رواج یافت.
دیکتاتوری که مجلس را تحمل نمیکرد!
در دوره رضاشاه به واسطه تندخویی وی یک دیکتاتوری تمام عیار در کشور حاکم بود ، نه خبری از مجلس و نمایندگان ملت بود و نه اعتراضی از سوی حکومت تحمل میشد.
از دوره مجلس ششم به بعد، انتخابات بدین شکل صورت میگرفت که در ابتدا لیستی شامل افراد مورد اعتماد رضاشاه در اختیار رؤسای شهربانی و فرماندهان لشکر و حکمرانان مناطق مختلف کشور قرار میگرفت، این افراد نیز لیست مورد وثوق شاه را به مراکز ارسال میکردند. این رویه آنچنان با نظم و دقتی
هدایت شده از محمود معلمی
انجام میشد که به صورت یک رویه قانونی درآمده بود و عملا پیش از آنکه رأیی در صندوق انتخابات انداخته شود، نمایندگان شهرهای مختلف تعیین شده بودند. حداقل نتیجه انتصابی بودن این نمایندگان در مجالس دوران رضاشاه این بود که تمامی قوانینی که به مجلس ارسال میشد، بدون هیچگونه اختلاف و مخالفتی از سوی نمایندگان تصویب میشد. در واقع دوران رضاشاه را باید دوران سلطنت به شیوهای خاص نامید زیرا فرامین شاه در مجلس، بدون هیچگونه مخالفتی به تصویب میرسید. به معنایی دیگر، شاه هم نقش تصویب قوانین را بر عهده داشت و هم به اجرای آن مشغول بود.
شرایط مجالس در دوران رضاشاه پس از مجلس هفتم به شدت اسفبارتر جلوه کرد زیرا تا پیش از این و به خصوص در مجالس پنجم تا هفتم، نمایندگان راستین ملت همچون آیتالله مدرس به دفعات، مخالفت خود را با شیوه حکمرانی، استبداد و تقلبهای گسترده رضاشاه ابراز میکردند ولی از دوره هشتم به بعد جای خالی این افراد بیش از پیش در مجلس حس میشد و عملا هیچگونه مخالفتی از سوی نمایندگان نسبت به اقدامات و لوایح رضاشاه مطرح نمیشد. تمامی این مجالس در فضایی بسیار آرام برگزار میشد و به دور از کوچکترین تنش، رسالت خود را بر تصویب کلیه لوایح تحت امر دولت رضاشاهی گذارده بودند.
یکی از مباحثی که در مجالس اول تا سوم بسیار مورد چالش قرار میگرفت، اعتبارنامه نمایندگان بود. این امر در مجالس هفتم به بعد بدون کوچکترین اختلاف نظر و مخالفتی و با برگزاری حداکثر دو جلسه تأیید میشد و نمایندگان منتخب رضاشاه بدون هیچگونه محدودیتی در راستای اهداف و برنامههای وی عمل میکردند. نکته قابل تأمل اینجاست که پروسه رأی اعتماد دادن به نخستوزیر و وزرای انتخابی وی، بدون هیچ تنشی برگزار میشد و همواره تمامی وزرای پیشنهادی از سوی نخستوزیر که عملا پیشنهاد رضاشاه بود، با رأی بالا از مجلس رأی اعتماد میگرفتند و مشغول به کار میشدند. در واقع این نمایندگان مجلس بودند که از سوی نخستوزیر منتخب رضاشاه انتخاب و تأیید میشدند نه بالعکس.
نکته دیگری که به قبل از به سلطنت رسیدن رضاخان مربوط میشود نوع رفتار وی با مجالس دوره قاجار بود، رضاخان که نتوانسته بود در مدت زمان مجلس چهارم فرمان رئیسالوزرایی را از احمدشاه قاجار بگیرد، به واسطه ضعف شاه جوان و ترسی که در وجود این شاه نسبت به رضاخان وجود داشت، در دوران فترت میان مجلس چهارم و پنجم شورای ملی با امضای این پادشاه ضعیف، به سمت رئیسالوزرایی برگزیده و به موجب خروج احمدشاه از کشور رسما حاکم ایران شد. این مسئله موجب این امر شد که در آستانه انتخابات مجلس پنجم، بسیاری از دست نشاندههای نخستوزیر جدید در کشور، به واسطه اینکه کنترل انتخابات در اختیار نیروهای نظامی تحت امر رضاشاه بودند به سادگی به مجلس راه یافتند تا در مقابل تعداد اندک اپوزیسیون مجلس، شرایط انتقال حکومت از قاجار به پهلوی را ایجاد کنند.
در یک کلام میتوان گفت مجلس شورای ملی در دوره رضاشاه ملعبهای بیش نبوده و نمایندگان از سوی وی و از روی لیستی که نوشته شده بود انتخاب میشدند.
از دین شعاری تا دین ستیزی!
رضاشاه در ابتدا برای کسب وجهه در راستای دستیابی به سلطنت، تظاهر به اسلامگرایی و پایبندی به اسلام را در اعلامیهها و بیانیههای خود تکرار میکرده است، اما در مرحله عمل و دستیابی به سه گانه سکولاریسم، ناسیونالیسم و اتاتیسم(دولت سالاری) مجبور به پیوند با نخبگانی چون علی اکبر داور میشود تا بتواند پروژه تضعیف مذهب و سکولاریسم را به پیش ببرد و خودش را از بند روحانیون و طبقه مذهبی رها سازد.
از این روی بود که وی پس از به قدرت رسیدن یک دین ستیزی عریان و آشکار را به نمایش گذاشت و در یکی از گامهای برنامه دین ستیزانه خود به کشف حجاب پرداخت.
رضاشاه از دو اصل اساسی پیروی میکرد؛ نخست مبارزه با روحانیت و نیروهای مذهبی و دوم تقلید و کپیبرداری از غرب. این تقلید به حدی بود که در حوزه پوشاک نیز روی داد. در محورهای اساسی اصلاحات رضاشاهی، تغییر جایگاه زنان، آن هم با استفاده از زور و نمادهای غربی، مسئلهای بود که بیشترین مخالفتها را به همراه داشت.
نخستین کسانی که طرح کشف حجاب را اجرا کردند، مدارس، دانشگاهها، کارکنان دولت و زنان صاحبمنصبان سیاسی و نظامی بودند. حکومت شرایط را برای حقوق بگیران خود سخت کرده بود. در آن زمان مراسم و میهمانیهای مختلفی برگزار میشد و رسم بر این بود که حاضرین با همسران خود در این مراسم شرکت کنند. مقامات کشوری و لشکری، روسای ادارات، کارمندان دولتی، مستخدمین شهر، نظامیان و سایر شخصیتهای سیاسی، ملزم به شرکت در مهمانیهایی بودند که برای آنان تدارک دیده شده بود و آنها در صورت عدم شرکت در این مهمانیها مجازات و از شغل خویش برکنار میشدند و طبیعی بود که حاضران در این مراسمات و میهمانیها باید به صورت بیحجاب ظاهر میشدند!
هدایت شده از محمود معلمی
اقتصاد ویران در دوره رضاشاه!
پس از روی کارآمدن رضاشاه انتظار میرفت که وضعیت اقتصادی که به دنبال جنگ جهانی اول و همچنین بیکفایتی سلاطین قبلی به شدت متزلزل شده بود بهبود یابد ولی این وضعیت تا پایان حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بر همان مدار پیش از سلطنت پهلوی میچرخید و در بسیاری از موارد وضعیت بدتر از پیش نیز شده بود.
پس از روی کار آمدن سلطنت پهلوی نه فقر فراگیر نسبت به گذشته کاهش یافت و نه کارگزارانی کارکشته و دلسوز استخدام شدند تا برنامه و بودجهای برای اصلاح ساختار بغرنج اجتماعی و اقتصادی کشور تنظیم کنند. به علاوه اینک بیش از هر زمان دیگر جایگاه ایران در روابط بینالمللی متزلزل گشت.
جمعیت ایران که به دلیل شیوع بیماریهای همهگیر، سوء تغذیه، فقدان امکانات بهداشتی و... به کندی افزایش مییافت، در این سالها به ۱۱ میلیون نفر رسیده بود، بی آنکه توزیع آن بر مبنای ۲۵درصد در شهرها، و ۲۵درصد عشایری و ۵۰درصد روستایی تغییر کند.
در سراسر این دوره پرداختها دچار کسری مزمن بود و پیوسته بر میزان بدهی های خارجی افزوده میشد. در ساختار اقتصادی
هدایت شده از محمود معلمی
یا فنی صنعتی کشور تحول بارزی رخ نداده بود. نزدیک به ۹۰درصد نیروی کار در کشاورزی و صنایع دستی روستاییاشتغال داشتند و ۱۰درصد باقی مانده به تجارت، خدمات دولتی و صنایع شهری مشغول بودند. عمدهترین کالاهای وارداتی ایران مصنوعات صنعتی و عمدهترین صادراتش مواد خام، محصولات کشاورزی، نفت و صنایع دستی نظیر فرش بود.
نزدیک به ۸۰ تا ۹۰درصد مبادلات بازرگانی ایران با روس و انگلیس صورت میگرفت. با این حال دوره پهلوی اول به جنگ خلاصه نمیشود اگر چه در این دوره شاهد احداث صنایع زیر بنایی و ایجاد راههای مواصلاتی و برخی اصلاحات اقتصادی بودیم اما فقر ناشی از سوء مدیریت، استبداد و فساد طبقه حاکم، بی سوادی و جهل توده مردم، دوران سختی را برای ایران رقم زد.
پرونده سراسر سیاهی!
البته عملکرد پهلوی اول را به موارد پیش گفته نمیتوان خلاصه کرد ، به موارد زیر دقت کنید؛
- جدایی رشته کوههای آرارات و بخشیدن آن به ترکیه
- کشتار و تبعید بیش از ۲۴ هزار نفر از مردم ایران
- جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی و اعطای آن به روسیه که امروز جزو قلمرو ترکمنستان محسوب میشود.
- امضای قرارداد ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه عراق ، ترکیه و افغانستان و جدایی بخشهای زیادی از ایران
- بخشیدن اروند رود به عراق که سالها بعد در جنگ تحمیلی تاوانها دادیم
- جدایی مناطق «بولاغباشی»، «جوزر»، «قوریگل» ایران توسط ترکیه در زمان رضاشاه
- جدایی روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو»ایران توسط رضاشاه
- جدایی دشت ناامید در سیستان به مساحت ۳ هزار کیلومتر در سال ۱۳۱۷
- اعطای امکانات به باستان شناسان آمریکایی برای کاوش در تخت جمشید و تاراج آثار تخت جمشید توسط این باستان شناسان
- غاصب۲۱۶۷ از روستاهای کشور و صدور سند این روستاها به نام خود
- قتل عام کسانی که از دادن زمینهایشان به رضاشاه سر باز زدند و نیز کشتن مخالفان خود با آمپول هوا(توسط پزشک احمدی معروف)
- ممنوعیت عزاداری امام حسین(ع) در ماه محرم و صفر
- شهادت روحانیون به نام ایرانی به مانند شهید مدرس به جرم مخالفت با فعالیتهای ضد انسانی رضاشاه
- کشتن شعرا، روشنفکران و ادیبانی همچون فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ، واعظ قزوینی و بسیاری از نویسندگان ایرانی توسط رضاشاه
- تبعید نقاش نامی ایرانی کمالالملک به بیابانهای نیشابور
- به شهادت رساندن و مجروح کردن بیش از ۱۵۰۰ تن از مردم عادی مشهد در مسجد گوهرشاد و در جوار حرم مطهر امام رضا(ع)
- تاسیس ارتشی که حتی نتوانست ساعاتی در برابراشغالگران مقاومت کرده و در نتیجه رضاشاه با خفت و خواری هرچه تمام تن به تبعید داد
- قلع و قمع کردن عشایر ایران و تبعید بسیاری از آنان
و دهها مورد دیگر نشان میدهد که رضاشاه نه پدر ایران نوین که بانی تخریب کشور و سپردن آن به بیگانگان شدیدتر از آنی که پیش از او توسط سلاطین بیکفایت در جریان بوده می باشد.
درخصوت راه آهن جنوب بهشمال که به اصطلاح ازموفقیتهای رضاشاه می گویند اقتصاددانان معتقدند این راه آهن به دستورانگلیس وباپول ایران ساخته شدباهدف دسترسی انگلیس به دشمن دیرینه خود یعنی شوروی که البته هیچ سودی برای ایران نداشت و فقط ازیک شهرایران عبور می کرد سه سال بعد که جنگ جهانی شروع شد انگلیس ازطریق این راه آهن سلاح و امکانات برای جنگ با شوروی منتقل می کرد وراه آ هنی که برای مردم ایران مفید بود راه آهن شرق به غرب بود که پهلوی و انگلیس موافق نبودند البته مقایسه کارهایی که درزمان رضا و محمدرضا درطول حدود پنجاه سال حکومت پهلوی انجامشدبا اقدامات ۴۰ساله انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیست که در جای خود می توان بحث کرد
https://eitaa.com/mahmoodmoalemi
هدایت شده از محمود معلمی
درخصوص محمدرضا شاه کتاب "خاطرات ارتشبد فردوست"که ازدوران دبیرستان تا زمان سقوط رژیم پهلوی همراه شاه بوده و مدتی مسئول اطلاعات و مسئولیت های دیگری هم در رژیم پهلوی داشته خیلی خوب است و جنایات اخلاقی و.....اوراشرح داده است همچنین کتاب خاطرات مادرمحمدرضا بخشی از شخصیت فرزندخودرا مکتوب می کندیک جمله آن این است "روزی محمدرضا گفت مردشوراین سلطنت را ببرند گفتم چرا؟ گفت آمریکائیها هواپیما وخلبانان مارابردهاند ویتنام جهت جنگ با مردم ویتنام و ازمن که شاه این کشور هستم اجازه هم نمی گیرند" آیا کسی که شخصیت های زیادی را مانند آیت الله سعیدی و غفاری راباکوبیدن میخ درشت درمغزسریابا اره آهنی سرآنهارادونیم می کند یا هزاران دانشجو ،استاد، کارگر ، کاسب، روحانی و...رادرسیاه چالهای ساواک و زندان اوین زیربدترین شکنجهها به شهادت میرساندودرسالهای ۵۶ و۵۷ سینما رکس آبادان ومسجدکرمان رابه آتش می کشدوعده ای از مردم به شهادت می رسند وپس از به شهادت رساندن عده ای زیادی از مردم درمیدان ژاله(شهدا)ازهلیکوپتر اوج تظاهرات مردم را تماشا می کند برای نجات جان خود و همسرش که به دست انقلابیون نیفتد ذلیلانه از کشورفرار می کند می توانگفتمتین وموقر بوده است (البته تصور او این بود که مانند سال ۱۳۳۲ امریکاکودتا می کند کشته به کشور برمی گردد) از جهت اخلاقی هم همه می دانند دوست دخترهای او و زنانی که از خارج بویژه فرانسه برای اومی آوردند که یکی از معشوقه های شاهبه نام خانم طلا درخیابان توسط فرح کتک می خورد دراین زمینه کتابی کهنامبردم را حتما بخوانید و کتابهای دیگری ازجمله کتاب"ایران دیروز، امروز ، فردا از استاد دانشگاه محسن نصری را بخوانید
https://eitaa.com/mahmoodmoalemi
هدایت شده از محمود معلمی
درخصوص تاسیس دانشگاه نیز بایدگفته شودکه هدف انتقال فرهنگ وآداب ورسوم غربی هابه جامعه مسلمان ایران بودکه هنوزهم نتوانسته ایم کامل اصلاح کنیم درخصوص ایجاد محضرودفاترثبت اسناد هم هدف گرفتن قدرت ومحبوبیت روحانیت بود درهمه زمینه هاایران عملا مستعمره انگلیس واروپابود
نکته مهم اگرقبول داریم انگلیس باکودتارضاخان رابه پادشاهی رساندوباکوچکترین انحراف انگلیس اورا ازحکومت خلع کردآیامی توان اقدامات رضاخان رادرجهت منافع ملی ملت ایران دانست یاانگلیس!!؟راستی آیارضاخان امنیت کشوررابرای اینکه انگلیس منافع بیشترباامنیت رابرداشت کنندوجرابه دستورانگلیس فروغی راکه مهره کامل انگلیس بودرابه نخست وزیری برگزیدوچرافروغی دردونوبت(ابتداوانتهای)حکومت رضاخان نخست وزیر شد
هدایت شده از خادم الحسین
خلجی حسین احمد:
چند نکته خدمت دوستان
تعجب اینجاست چرا بعضا افرادی هستند که لقب استاد روی خود می گذارند (استادمعلمی) حاضرند هر مکتوبه ای را به خوانندگان خود تحمیل کنند بدون آنکه به اطلاعات خوانندگانشان توجه نکنند . در ویس فوق جناب استاد فراموش کرده اند که افغانستان در دوره ی قاجاریه جدا شده نه پهلوی۲ ایشان فراموش کرده اند اوضاع سیاسی آن روز ایران طوری بوده که احدی حاضر به قبول رهبری جامعه را نداشته است و رضا خان با اسرار مشروطه خواهان سرکار آمد ۳ در آن زمان کلیت ارضی ایران بر باد رفته بود و پرداختن به جزئیات امری معقولانه نبوده است فی المثل جدایی بحرین دهکده فیروزه ۱۳۰۶ زمانی اتفاق افتاده که تمامیت ارضی ایران در خطر بوده و نجات کلیت آن امری اولی بوده است۴چرا استاد معظم فقط به کنفرانس تهران و... اشاره دارند خوب است اطلاعات ایشان را تکمیل کنیم .بله عهد نامه های زیادی به ایران تحمیل شد مثلا آخال و..... که زمینه آن از زمان قاجاریه کلید خورده بود وتعیین مرزی به جزئیات آن در زمان پهلوی اول رسیده بودکه هر کدام خیلی درد نا کند بهتر است به شرایط زمان هم توجه کرد ضمنا فراموش نکنیم در برابر قوای متفقین ارتش رضا خان که هیچ تقریبا تمامی اروپا و روسیه با آن همه قدرتش در مقابل نازیها دوام نیاورد و تا دروازه های مسکو پیش رفت واگر مدد سرمای روسیه نبود امروزه چیزی بنام روسیه وجود نداشت .لهستان مدعی تماما ازبین رفت بهتراست تاریخ را را درست بخوانیم واز روی حب و بغض تفسیر نکنیم آقای معلمی فراموش نکنند که رضا خان باوجود عیوب زیادی که داشت توانست از یک کشور از هم پاشیده انسجام نسبی بوجود آورد واز طرفی به کنفرانسهایی مثل گوادلوپ و.....پرداخت که نه تنها رضا خان بلکه سیاسیون ایران هیچگاه اراده ای از خود نداشته اند بنابر این اطلاعاتی که می دهیم ابتدا خودمان آگاهی داشته باشیم وبه خواننده احترام کنیم این قبیل افراد مردم را مشتی بی سواد می پندارند که به گفته هایشان اعتنایی نیست. کپی اطلاعات غیر از سردر گمی چیز دیگری نیست بهتراست تاریخ را از منابع معتبر آن شخصا دنبال کنیم🙏تاریخ بخوانیم
هدایت شده از محمود معلمی
سلام متاسفم کسی که خودراانسانی مطلع ازتاریخ می داند بدیهیات رامنکرمشودبله در دوره قاجاربخش های زیادی باعهدنامه گلستان وترکمانچای ازایرانجدا شد ولی چرامنکرمیشوندکه در دوره رضاخان هم اتفاقاتی که توضیح دادم افتاده است حتمابقیه مطالب وجنایآتی که در دوره رضاخان و فرزندش افتاده راقببول کرده همانهابرای خیانت به یک کشورکافی استولی بنده حاضربه مناظره با ایشان هستم خوب است در ادبیات بهتری استفاده کند ولی ازنوع ادبیات مشخص است از پاسخ ها عصبانی است ایرادی ندارد ولی توصیه من به ایشان اینست که از منابع معتبر استفاده کند وبدون بغض وکینهپاسخ بدهد
هدایت شده از محمود معلمی
رضاشاه چگونه بدون جنگ «چوب حراج» به خاک ایران زد
رضاخان در مقابل خارجیها سر تسلیم فرود میآورد. بر خلاف آن تصویری که از او ترسیم شده که به عنوان یک قهرمان ملی، چکمه به پایش است و میخواهد از کشور دفاع کند. ما جاهایی میبینیم که کاملا در مقابل خارجیها تمکین میکند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، موقعیت استراتژیک ایران بزرگ در باختر آسیا در طول تاریخ همواره زمینه رشک و وسوسه دشمنان قسم خورده ایران زمین را برای هر چه کوچک تر کردن این سرزمین اهورایی را به همراه داشته است. در طول تاریخ معاصر ایران دشمنان قسم خورده به ویژه انگلیس و روسیه جهت دستیابی به اهداف بلند مدت استعماری خود سرزمینهای وسیعی را در جنوب، شرق، شمال و غرب ایران را به اشغال خود در آوردند. در این میان حاکمان ایرانی حال به دلیل بی کفایتی و یا به دلیل نداشتن ارتش منظم و قدرتمند در جنگهای مختلف شکست خوردهاند و بخشهایی ازایران را واگذار کردهاند.
حال نکته شگفت انگیز در اینجاست، زمانی که رضاشاه به سریر قدرت نشد و مدعی حفظ حاکمیت ایران گردید کمتر کسی فکر میکرد که در روزگار او نیز خاک ایران به تاراج برود. رضاشاه مدعی بود ارتش منظم و با علم روز دنیا ایجاد کرده است. اما این قوای نظامی تنها برای سرکوبی خود مردم ایران استفاده شد و در برابر تجاوزات خارجی فرار را برقرار ترجیح دادند.
بگذریم که داستان پرغصه سر دراز دارد و در این مقال نمیگنجد. اما آنچه در میان دردآور است؛ واگذاری اراضی ایران به کشورهای همسایه بدون هیچ درگیری و جنگ است. آری دوران «رضاقلدر» بخش های مختلفی از ایران جدا گشت که ناله هر میهن پرستی را به آسمان برد.
پایگاه اطلاعی رسانی مشرق در سالمرگ رضاشاه گفتگویی در باب این موضوع با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار (دارای دکتری حقوق از دانشگاه تهران) صورت داده است. از بهمنی تا به حال 5 جلد کتاب به چاپ رسیده است. کتاب «تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی» از مشهورترین آنها میباشد.
*در زمان رضاشاه یکی از مسائلی که حکومت پهلوی مطرح هست، تشکیل ارتش مدرن و منسجم بود که مدعی بودند میتوانند بر خلاف قاجار از تمایت ارضی ایران دفاع کنند. آیا تشکیل این ارتش منظم توانست چنین ادعایی را عملی کند؟
قبل از رضاشاه هم تلاشهای زیادی برای تشکیل نیروهای مسلح مدرن در ایران شده بود. یعنی قبل از اینکه فکر مدرن وارد ایران بشود و ایرانیها در واقع از تحولات اروپا باخبر شوند؛ از زمان شاهعباس صفوی شاهد این هستیم که به فکر ایجاد یک نیروی مسلح منظم که دولتی و در اختیار شاه باشد افتاده بودند. به همین دلیل نیروی شاهسونها در زمان شاه عباس تشکیل شد و بعدها نادرشاه افشار نیز نیروی نظامی قوی درست ایجاد گردید. این ادامه داشت تا در زمان قاجار که آقا محمدخان و فتحعلی شاه هم به دنبال چنین کاری بودند. در زمان عباسمیرزا ولیعهد قرار شد نظام جدید اروپایی وارد ایران شود. او یک نیروی مسلحی ایجاد کرد با سبک و لباس متحد الشکل و در واقع نحوه آموزش و سلاح اروپاییها و فرانسویها که به اقتباس از ارتش ناپلئون بود. در دوره ناصرالدینشاه مدارس نظامی متعددی در ایران درست شد. و بعد هم نیروهای مسلح ایران در واقع چند گروه بودند؛ ژاندارمری، نظمیه و قوای قزاق که به سبک روسها درست شده بود. و این فکر که یک نظام اجباری وظیفه به وجود بیاید که مردم و جوانان بیایند در آن خدمت سربازی را بگذرانند و از کشور دفاع کنند در واقع ضرورتش بعد از مشروطه خیلی قوی شد. ما میبینیم که رجال بزرگ آن زمان؛ آزادیخواهان، روحانیون و افرادی مانند مرحوم سیدحسن مدرس پیشگامان این نظام وظیفه بودند.
پس این فکر و جریان ایجاد شده بود و رضاشاه روی این موج سوار شد و با توجه به خواست عمومی که به دنبال ایجاد یک نیروی مسلح قوی برای تامین امنیت جامعه و مملکت بود، این نیروی مسلح را ایجاد کرد. یعنی وقتی رضاخان به عنوان سردار سپه این قشون متحدالشکل و نظام وظیفه را ایجاد میکند، میبینیم که تقریباً تمام نیروهای سیاسی مطرح کشور از او حمایت میکنند. اصلا مرحوم مدرس وقتی که رضاخان به عنوان وزیر جنگ مشغول کار است، عنوان میکند وزیر جنگ منافعی دارد و مضاری هم دارد، اما منافعش بیش از مضارش است. منظور از مضار آن همان خودسری، دیکتاتوری و قلدریش در مقابل مجلس بود. با این حال مرحوم مدرس میگوید که اگر دیدید وزیر جنگ دارد از مسیر و مدارش خارج میشود، رای به عزلش میدهیم که برود در خانهاش بنشیند. او یک وزیر است در مقابل مجلس باید پاسخگو باشد، ولی فعلا به عنوان وزیر جنگ دارد خوب کار میکند.
در واقع آن روز هدف این بود که یک ارتشی ایجاد شود تا از مرزهای کشور دفاع و در داخل هم وحدت ملی را حفظ کند و نیروهای معارض و خودسر و قومگرا که وابسته به خارج از کشور بودند مانند شیخخزعل که