نوحه شب پنجم حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
قربانی عشق شاه کربلایم
از نسل کریمم پور مجتبایم
مجنون تو بودم از روز ولادت
مست و بیقرارم از جام شهادت
واویلا واویلا
مانده از مدینه بغضی در گلویم
می ایم ز خیمه امداد عمویم
روی سینه ی او با خون دیده بسته
مادر یاری ام کن دستم را شکستند
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شب ششم حضرت قاسم بن الحسن (ع)
مهتابی درخشان شد عازم به میدان
بر پیشانی او سربند حسن جان
با ان تنکرونی شیر انقلاب است
شاگرد ابالفضل پور بوتراب است
واویلا واویلا
نقش بازوی او الله مع الحق
افتاده به پایش بی سر جسم ارزق
چون شیر جمل او چرخانده چو شمشیر
از عرش الهی زهرا گفته تکبیر
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شب هفتم حضرت علی اصغر (ع)
من ششماهه یار این شاه غریبم
دردم درد غربت تیر کین طبیبم
دستم بسته اما من خود یک سپاهم
روی دوش بابا گشته قتلگاهم
واویلا واویلا
در کربلا من صاحب ابرویم
با تیر سه شعبه شد پاره گلویم
عالم یک ذبیحی این گونه ندیده
چشم نیمه باز و حلقوم دریده
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شب هشتم حضرت علی اکبر (ع)
برخیز ای جوانم ماه اسمانم
داغت ای علی جان زد اتش به جانم
سوز ناله ات را از میدان شنیدم
خود را تا کنارت با زانو کشیدم
واویلا واویلا
گشته اربا اربا از سر تا به پایت
دل تنگم برای اهنگ صدایت
خیز از جا و بنگر داغت کرده پیرم
با دستم ز کامت خون لخته بگیرم
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شب تاسوعا
میر لیشکر من سردار سپاهم
چون گل هر دو دستت افتاده به راهم
پشتم را شکستی ای دارو ندارم
بی تو من چگونه رو در خیمه ارم
واویلا واویلا
می خندد به اشکم بی رحمانه دشمن
تیر از دیده ی تو بیرون می کشم من
بی تو ای پناهم کار من تمام است
می گویم به زینب معجر بی دوام است
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شب عاشورا
می اید ز هر سو امشب بوی هجران
از هر خیمه یارب اید صوت قران
امشب کربلا را شوری بس عجیب است
امشب اسمان ها پر از عطر سیب است
واویلا واویلا
دائم در نماز است امشب عشق داور
فردا می نهد او حنجر زیر خنجر
امشب خیمه ها را سقا پاسبان است
فردا میزبان مقتل ساربان است
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه شام غریبان
شد شام غریبان زینب گشته نالان
می اید ز هر سو اوای حسین جان
عالم غربتی را اینگونه ندیده
دلبر سر بریده خواهر قد خمیده
واویلا واویلا
ای روح و روانم از داغت کمانم
از چه در خسوفی ماه اسمانم
خیز از جا و برگو حرفی خواهرت
را
بگو برده غارت کی انگشترت را ؟
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
نوحه دروازه کوفه
ای قاری زینب قرآن مبینم
می سوزد ز داغت قلب اتشینم
بر نی بوسه دادی ماه محمل من
بردی از سر نی تو دیگر دل من
واویلا واویلا
وای از این زمانه بردل مانده دردی
کار دخت حیدر گشته کوچه گردی
گاهی کنج زندان گاهی بین بازار
پشتم را خمیده این غم ها و ازار
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
238.3K
بسم الله الرحمن الرحیم
نوحه قدیمی که در منزل حضرت آیتالله حقشناس رضوان الله تعالی علیه خواندیم
به سبک سردار غریب شاه کربلایم
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار روضه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافلهی بی نشان من برگرد
سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم
سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد
صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم
سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده
سلام از لبِ پا خوردهام فدای سرت
سلام از تنِ تا خوردهام فدای سرت
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است
از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی
کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین
مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است
سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشتهی هجده هزار بیعت شد
کسی که نامهی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید
جماعت آمدم و خواندهام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز عشاء را
دو کودکم دو گرسنه دو تشنهی معصوم
سپردهام به شُرِیح السلام یا مظلوم
کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد
هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند
کشان کشان نوک قلابها تنم بردند
چه زود کوچهی قصابها تنم بردند
حرام زادهای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قنارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربه دریِ رُباب میسوزم
سرِ سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا
خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد
به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو میرسد خودم دیدم
که تشنه میشوی آب را نمیبینی
به خواب کودک بی خواب را نمیبینی
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد
*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.
* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.
* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی
بر هر دری میشد زدم ، تا تو نیایی
در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم
غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم
@hosenih
این آسمان شهر کوفه بی ستارست
دستان خالی در خیال گوشوارست
طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم
در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم
در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم
نان داد اما من تنور اصلا ندیدم
گفتم به طوعه که به پشت در نیاید
یک زن میان اینهمه لشگر نیاید
پشت دری گفتم، مدینه یادم امد
آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد
هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم
هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم
تنهای تنها پای عشقت ایستادم
درس وفاداری به اهل کوفه دادم
از من بیفتد سر زتو یک پَر نیفتد
مسلم بمیرد معجری از سر نیفتد
از بام می افتم به تاب و تب نیفتی
تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی
@hosenih
جانان من از غم خبر داری نداری
زینب کجا و کوفه و ناقه سواری
من غصه دارم غصه طفل حسن را
من دیدم اینجا نعل بر مرکب زدن را
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
سر دارالعماره زار و بی جانم، حلالم کن
نوشتم که بیا اما پشیمانم، حلالم کن
نکردم لحظهای گریه برای غربتم اصلاً
برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن
فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد
اسیر خدعههای ابن مرجانم، حلالم کن
سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند
من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن
هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد
به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن
علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت
فدای بچههایت جان طفلانم، حلالم کن
همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد
میان ظرف آب افتاد دندانم، حلالم کن
به قطره قطره خونی که میان مشت من پُر شد
نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن
اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت
مُواساتم شد اینگونه که عطشانم، حلالم کن
شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما
غریبانه اسیر درد هجرانم، حلالم کن
اراذل با منِ مسلم چهها کردند در کوفه
به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن
تنم را بر زمین در پشت مرکب میکشند اما
برای پیکرت پاره گریبانم، حلالم کن
زبانم لال اینها تشنهی تاراج تو هستند
بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#ورود_به_ماه_محرم
از سرِ شب، غربت و دلشورهام بسیار شد
غصهی یک عمر، بین سینهام انبار شد
خواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهان
با صدای نالهای محزون، دلم بیدار شد
ناله میفرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین
از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد
چشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرش
تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد
آی نوکرها میان سجده، شکر حق کنید
باز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شد
پیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاست
علتش این است در چشمانِ دشمن، خار شد
نام شیرینت، رسولِ ترک میسازد حسین
گفت هرکس یا حسین، از معصیت بیزار شد
نذر کردم یک دهه فارغ شوم از غیر تو
شاید آخر چشمِ کورم لایق دیدار شد
حضرت سلطان سفارش کرده، فَابک لِلحسین
ابر چشمانم برای روضهات پربار شد
سنگ از روزی که آمد خورد بر پیشانیات
استعاره از دل بی رحم و بی افسار شد
**
راستی آقا خبر داری سفیرت تشنه است؟
مسلمِ مظلوم، آواره سرِ بازار شد
ظهر پشت مسلمت یک شهر بیرون آمدند
وقتِ مغرب بین کوفه، بی کس و بی یار شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
درود باد به اوّل شهید راه حسین
سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل
مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق
محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل
امیر کشور دل، نایب امام حسین
که سیدالشّهدا میکند از او تجلیل
به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار
پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل
ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی
نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل
چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت
شود دو مصرع ترجیعبند من تکمیل
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش
که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش
دو دست بسته به بازار کوفه میبینم
هزار یوسف مصری اسیر بازارش
اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار
بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش
دمی گریست برای حسین دیدۀ او
که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش
کسی که طاعت او طوع گردن ملک است
کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش
ز سیّدالشّهدا لحظهای نشد غافل
گواه من شب تاریک و چشم بیدارش
نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم
نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش
هماره دیدۀ او میگریست بر زینب
که میزنند در این شهر، سنگ بسیارش
خدا کند که به دامان مسجد کوفه
گلاب اشک فشانم به پای زوّارش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت
به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت
سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا
ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت
هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود
که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت
شهادت شهدای قیام عاشورا
ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت
درود ما به قیام حسینیاش بادا
که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت
ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت
به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود
کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت
درون خانۀ هانی نکشت دشمن را
ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت
نهان ز مردم کوفه لبش به هم میخورد
در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت
قسم به حال خوش آخرین نماز شبش
نماز با او، او با نماز الفت داشت
میان آن همه دشمن گریست بهر حسین
به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت
کنار تربت او میشنید گوش دلم
دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش
برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش
سخن ز حنجر خشک حسین میگوید
دهان غرق به خون و گلوی عطشانش
پس از گذشت زمانها به گوش جان همه
رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش
روا نبود که با دست کفر کشته شود
کسی که ثانی عباس بود ایمانش
قسم به فاطمه هرگز نمیرود نومید
کسی که دست توسل زند به دامانش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی
قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی
قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه
قسم به عزم تو و رادمردی هانی
قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو
به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی
تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات
غریبتر ز شهیدان شدید قربانی
بریدن سر مهمان و دعوی اسلام
هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی
چه میشود که به قبر تو و دو فرزندت
کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی
هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را
به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده،
به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده
عید قربانت مبارک ای به قربان سرت
کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده!
نه غذایم میدهند اینها؛ نه آبم میدهند
غم مخور! گفتم بدانی که چه با مهمان شده
گیسوانم دستپیچ بچههای کوچه شد
پیکرم بین گذر بازیچهی طفلان شده
کار من بر عکس شد با سَر، زمین افتادهام..
بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده
صحبت از سر میکنند و حرف خنجر میزنند
مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده
چوبْدست ابن مرجانه لبم را پاره کرد
حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده
از لباسی که به تن دارم خجالت میکشم
سوختم با روضهی آن پیکر عریان شده!
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت مسلم بن عقیل
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
امروز جان دادم اگر جانت سلامت
دندان من افتاد دندانت سلامت
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
حیرانم اما هیچکس حیران من نیست
باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خدا ناکرده زینب را نیاری
اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟
پرده نشینان طاقت بازار دارند؟
من راضی ام انگشتر من را بگیرند
وقت کنیزی دختر من را بگیرند
اینجا برای نعل پا دارند آنقدر
کنج تنور خانه جا دارند آنقدر
مهر و وفا که نه جفا دارند، اما
اینجا کفن نه بوریا دارند اما
باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد
حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد
(علی اکبر لطیفیان)
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت مسلم بن عقیل
سیر و سلوک من شده آواره بودن
بی چاره بودن با وجود چاره بودن
هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم
کاری به جز زانو بغل کردن ندارم
من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را
شب تا سحر دلواپس زینب شدن را
رفتند اما یک نفر دور و برم بود
آن یک نفر هم سایه پشت سرم بود
گشتم ولی این شهر پروانه ندارد
انگار جز طوعه کسی خانه ندارد
این شهر بی درد است، یک زن اهل درد است
طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است
چه مردم نامهربانی داشت کوفه
ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه
در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته
این چند روزه آنقدر دندان شکسته
اینجا وفا دارد، وفاهای دروغی
بازار هم دارد، چه بازار شلوغی!
بازار، دنبال وفا رفتم، جفا داشت
اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت
حالا که دستم بسته شد یاد علی ام
معلوم شد امروز داماد علی ام
از بام نه از چشمشان افتادم آخر
دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟!
گفتم سرم را طوعه می گیرد به دامان
اما سرم را کوفیان دادند به طفلان
مانند قربانی تنم را می کشیدند
دست مرا بستند و از پا می کشیدند
می خواستم خونم به پای رب بریزد
گل در مسیر محمل زینب بریزد
علی اکبر لطیفیان
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت مسلم بن عقیل
صبح شد یک طرف سرم افتاد
یک طرف نیز پیکرم افتاد
از روی پشت بام افتادم
با علیک السلام افتادم
بدن من شکست خوشحالم
سر راهت نشست خوشحالم
بی سبب نیست اینکه خوشحالم
زن و بچه نبود دنبالم
آی مردم سپاه بی نفرم
صبح خالی نبود دور و برم
حرفی از زخم با پرم مزنید
این همه سنگ بر سرم مزنید
آی مردم گناه من عشق است
بهترین اشتباه من عشق است
آی مردم کمی حیا بد نیست
بی وفاها کمی وفا بد نیست
سنگ خوردم شکست گونه من
غصه خوردم شکست روزه من
نفسم را اسیر کردم و بعد
وسط کوچه گیر کردم و بعد
کوچه هایی که تنگ و باریکند
روز هم چون شبند تاریکند
بدی کوچه های تنگ این است
می شود هر طرف رهت را بست
مثلا کوچه ای که زهرا رفت
از تنش تازیانه بالا رفت
مثل این مردمی که بی عارند
مثل اینها مدینه بسیارند
مثل اینها مدینه هم بودند
دور بیت الحزینه هم بودند
تو نبودی مدینه را گفتی
قصه داغ سینه را گفتی
تو نگفتی خوشیم مادر بود
مادرم دختر پیمبر بود
تو نگفتی صداش می لرزید
پدرم تا که کوچه را می دید
تو نگفتی هنوز غمگینی
فکر پرتاب دست سنگینی
تو نگفتی نگات پژمرده
مادرت بارها زمین خورده؟
من که کوچه نشین شدم مردم
یا که نقش زمین شدم مردم
کوچه بود و زمان چیدن بود
به خداوند فاطمه س زن بود
جان به راه حسین می بازم
تا کند مادر حسن نازم
علی اکبر لطیفیان
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
#علی_اکبر_لطیفیان
بنویسید مرا یار اباعبدالله
اولین بنده ی دربار اباعبدالله
منتظر مانده ی دیدار اباعبدالله
من کجا و سر بازار اباعبدالله
تا خدا هست خریدار اباعبدالله
.
عاشق آن است که دیدار کند یارش را
بارها جان بدهد دید اگر دارش را
باز آماده کند جان دگر بارش را
فاطمه پیش خدا پیش برد کارش را
هر که افتاد پی کار اباعبدالله
.
من پرم را به روی دست گرفتم دیدم
جگرم را به روی دست گرفتم دیدم
سپرم را به روی دست گرفتم دیم
تا سرم را به روی دست گرفتم دیدم
راهم افتاده به بازار اباعبدالله
.
وقت هجران به گریبان چه نیازی دارم
به دل و بی سر و سامان چه نیازی دارم
با لب پاره به دندان چه نیازی دارم
به سر شانه ی اینان چه نیازی دارم
تا سرم هست به دیوار اباعبدالله
.
قبل از آنی که بیاید خبرم را ببرید
زیر پایش مژه ی چشم ترم را ببرید
محضرش دست به دست این جگرم را ببرید
گر سرم را و سر دو پسرم را ببرید
باز هستیم بدهکار اباعبدالله
.
سنگ ها خوب نشستند به پای لب من
لب من ریخت و پیچید صدای لب من
طیب الله به این لطف و وفای لب من
بعد از این آب حرام است برای لب من
بس که لبریزم و سرشار اباعبدالله
.
مانده از جلوه ی والای تو حیران مسلم
جان خود ریخت به یک آن مسلم
عید قربان شهان هست فراوان مسلم
من به قربان تو نه جان هزاران مسلم
تازه قربان علمدار اباعبدالله
.
به ولای تو نداده ست اذان هیچ کسی
وا نکرده ست به شأن تو دهان ، هیچ کسی
مثل مسلم نبود دل نگران هیچ کسی
به خداوند که در هر دو جهان هیچ کسی
مثل من نیست گرفتار اباعبدالله
.
پیکرم وقف نوک پا زدن طفلان شد
کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد
چه خیالی ست که بازیچه ی این و آن شد
یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد
دست حق باد نگهدار اباعبدالله
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
زبان حال سر جناب مسلم علیهالسلام
دارم وصیت میکنم شاید نیایی
با باد صحبت میکنم شاید نیایی
دارد مسیرت را نشانم میدهد باد
از روی دروازه تکانم میدهد باد
با داغِ بیاندازه میگِریم که برگرد
از بِین این دروازه میگِریم که برگرد
با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظهای که میرسی میمانم آقا
روزی که میآیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا
هر روز سنگم میزنند از دور و نزدیک
بازیچهی تمرینِ این طفلانم آقا
هر روز یک دندان من کم میشود تا...
قربان دندانت شود دندانم آقا
شرمندهام اینجایَم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت
من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده
دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخمِ بازویی نمانده
طفلان من از گوشهای دیدند من را
از زخمهای کوفه اَبرویی نمانده
نزدیک نه از دور کوفی دورهام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده
تا دِق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نَشکَسته با ششماهه برگرد
هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه میبینی که نامحرم زیاد است
از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاد است
ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیرِ سهشعبه هم زیاد است
دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است
آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند
تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم
هِی سنگ خوردم زخم خوردم طعنه خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم
من را به زنجیرش میانِ کوچه گرداند
تا زخمِ پاهای کویری را بفهمم
دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا دردِ دندانهایِ شیری را بفهمم
دلها در اینجا سنگِ دیوار است برگرد
وقتِ حراجیهایِ بازار است برگرد
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۱۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
زبان حال سر جناب مسلم علیهالسلام
دارم وصیت میکنم شاید نیایی
با باد صحبت میکنم شاید نیایی
دارد مسیرت را نشانم میدهد باد
از روی دروازه تکانم میدهد باد
با داغِ بیاندازه میگِریم که برگرد
از بِین این دروازه میگِریم که برگرد
با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظهای که میرسی میمانم آقا
روزی که میآیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا
هر روز سنگم میزنند از دور و نزدیک
بازیچهی تمرینِ این طفلانم آقا
هر روز یک دندان من کم میشود تا...
قربان دندانت شود دندانم آقا
شرمندهام اینجایَم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت
من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده
دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخمِ بازویی نمانده
طفلان من از گوشهای دیدند من را
از زخمهای کوفه اَبرویی نمانده
نزدیک نه از دور کوفی دورهام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده
تا دِق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نَشکَسته با ششماهه برگرد
هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه میبینی که نامحرم زیاد است
از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاد است
ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیرِ سهشعبه هم زیاد است
دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است
آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند
تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم
هِی سنگ خوردم زخم خوردم طعنه خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم
من را به زنجیرش میانِ کوچه گرداند
تا زخمِ پاهای کویری را بفهمم
دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا دردِ دندانهایِ شیری را بفهمم
دلها در اینجا سنگِ دیوار است برگرد
وقتِ حراجیهایِ بازار است برگرد
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۱۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار روضه شب دوم ورود به کربلا
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#قاسم_نعمتی
▶️
با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکر آشفتگی قافله دارد اینجا
کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا
این بیابان چقدر خار مغیلان دارد
خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا
@hosenih
این سرازیری تل دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا
بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا
تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا
حیفِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا
ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی
خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا
@hosenih
پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا
از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارت چادر و معجر صله دارد اینجا
غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود
کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین
پاسدار قافله عباس ماست
روی دوشش پرچم یا مجتبی ست
@hosenih
اینکه چونخورشید روی مرکب است
حضرت زهرای ثانی زینب است
زینب است این اقتدارش بارز است
عقل از درک عقیله عاجز است
پرده های محملش نور جلیست
یارب این دخت علی یا که علیست؟
هم علی و هم حسین و هم حسن
تکیه میکردند بر این شیر زن
سالها مستور مانده آیه اش
چشم همسایه ندیده سایه اش
قامتش دور از نگاه شوم بود
آفتاب از دیدنش محروم بود
قاسم و اکبر به دور محملش
با ابوفاضل نمی لرزد دلش
بار بگشایید اینجا کربلاست
لحظه موعود زینب با خداست
بارالها خسته ام جان بر لبم
زینبم من زینبم من زینبم
نیست جز شهد بلا در باده ام
بر همان عهد ازل اماده ام
این سر و این چادر و این معجرم
این دو دستم این رخم این پیکرم
تو اگر خواهی بیابان میروم
پا برهنه بر مغیلان میروم
راضیم آواره گردم از حرم
آتش خیمه بیوفتد بر سرم
هرچه میگویی به چشم ای نور عین
هرچه اما جز جدایی از حسین
میشود آیا خوش اقبالم کنی
جای او راهی گودالم کنی
میشود خنجر ببرد گردنم
زیر سم اسبها باشد تنم
خوب میدانم که غارت میشوم
در شلوغی هتک حرمت میشوم
@hosenih
از غریبه فحش و توهین میخورم
از سنان سیلی سنگین میخورم
آنچه میترسم میاید بر سرم
دست نامحرم میوفتد معجرم
من که یک دفعه نرفتم در گذر
میشوم با شمر و خولی همسفر
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#ورود_کاروان_به_کربلا
ای حضرت غریب من ای آشنای من
ای کعبه معظمه ی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من
@hosenih
هرجا تویی بهشت معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من!
خون تو با اسارت من جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من
تا شیرهای آل علی دور زینب اند
کرببلاست مرکز دولت سرای من
حالا نبین برای تو فریاد میکنم!
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من!
گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من!
عباس! خیمه را بغل خیمه ام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من
زینب علی ست هیچ نمیترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من
امروز که به شانه تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من..
وقتی که نیزه ها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شرر وای وای من
بگذار تا که ذبح شوم من به جای تو
با بچه ها برو به مدینه به جای من
@hosenih
عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من
لعنت به نیزه های میان گلوی تو
لعنت به خنده ها وسط گریه های من
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#ورود_کاروان_به_کربلا
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد
حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد
این کیست این نامی نفسگیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب
باید که شام و کوفه را باهم بگیرد
@hosenih
با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبهای که پردهدارش جبرئیل است
با پردهای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقهای که تحت فرمان کفیل است
بانو رسیده پهنهی عالم بگیرد
تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه میترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمیخندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب
میگفت غم راهِ نفسهایم بگیرد
آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمیگردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد
باید که دستش را علی محکم بگیرد
عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است
بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد
عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست
در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد
سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزهداری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند
با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد
فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من
با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد
اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب
پنجاه سال این نوحهها را دم بگیرد
@hosenih
در زیر لب میگفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای
دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد
دارد دعا طفلی زِ محملها نیافتد
یا که حسینش پیش قاتلها نیافتد
تا که سرش دست اراذلها نیافتد
تا که تنش بین قبایلها نیافتد
تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمیدانم
چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم
من از شلوغی این نخلها هراسانم
حسین گریه نکن جان من، نسوزانم
چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا
چقدر نام حزینیست نام کرب و بلا
بیا و مرهم غمهای بی شمارم باش
قرار، رفته ز جان و دلم، قرارم باش
همیشه روشنی چشمهای تارم باش
شبیه فرصت این سالها کنارم باش
به زیر سایهی لطفت، خیال من تخت است
نبودنت به کنارم، تصورش سخت است
نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم
نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم
اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم
هزار شکر که ما در پناه عباسیم
به سوی تشنه لبان با شتاب میآید
به هیبت پدرم بوتراب میآید
دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر
بگو قدم بزند باز هم علی اکبر
صدای رحمت وحی است گریهی اصغر
سکینهات چقدر رفته است بر مادر
فدای روی رقیه که مثل خورشید است
گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است
نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم
دروغ بود همه نامهها و دلسردیم
اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم
خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم
نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد
به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#ورود_کاروان_به_کربلا
رسید بالاخره قافله کنار فرات...
سلامتی حسین و قبیلهاش صلوات!
رباب آمده با اصغرش خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است
چقدر خوب که جمعِ بزرگها جمع است
تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است
به بندهها برسان جلوهی رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب آمده است
چه با شکوه میآید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین
حجاب دختر حیدر، هزار پردهی نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور
رکابدار ابالفضل و پردهدار حسین
شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین
چرا کسی نمیآید سلامشان بکند
سلامشان بکند احترامشان بکند
بزرگ بانوی این قافله پریشان است
خدا بخیر کند خیره بر بیابان است
گمان کنم خبرِ سر براش آوردند
خبر ز غارت معجر براش آوردند
رساندهاند خبر را که ای صبور حرم
شکسته میشود این سمتها غرور حرم
اگر چه آمدهای با دوصدجلال اینجا
به عصر روز دهم میروی ز حال اینجا
همان زمان که حسینت میان گودال است
همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است
همان زمان که همه درمیان آشوبند
به بوسهگاه نبی نیزه نیزه میکوبند
لباس کهنهی او از تنش جدا شده است
به روی جسم شریفش برو بیا شده است
کبود میشود از تازیانه پیکر تو
سری به نیزه بلند است در برابر تو
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar
#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
انگار سرنوشتِ، ما را جدا نوشتند
یا آرزوی من را، بر بادها نوشتند
امروز بِینِ این دشت، مرگِ مرا نوشتند
آنان که مقتلت را، در کربلا نوشتند
ای هستیام بگو که: هستی به خواب، زینب
برخیز مرکبت را، از کربلا بگردان
بگذار یا بمیرم، یا راه را بگردان
هجران بلای ما شد، یارب بلا بگردان
خیمه مزن به صحرا حکمِ قضا بگردان
تا جان نداده پیشت از اضطراب، زینب
فهمیدهام کجایی، از نالههای زهرا
من های های گِریَم، با وای وایِ زهرا
فهمیدهام کجایی، از جایِ پایِ زهرا
آنجاست جایِ گودال، آنجاست جای زهرا
نگذار تا گذارد، پا بر تُراب، زینب
از حال بُرده ما را، هولِ سپاهِ دشمن
ترسیدهاند طفلان، پیش نگاهِ دشمن
جمع حرامزاده، حجم سلاحِ دشمن
پیداست خیمهی ما، از خیمهگاهِ دشمن
میخواهد از لبانت، تنها جواب، زینب
میترسم ای برادر، از چشمِ آن کمانگیر
از شومیِ حرامی، از شعبههای آن تیر
از خنجران عریان، از تشنگیِ شمشیر
بی اختیار خوردم بر خاک، دستِ من گیر
عباسجان! نخواهد، اینجا رکاب، زینب
ای کاش مینوشتی، ما شیرخواره داریم
یا دختران کوچک، در این عِماره داریم
در محملی عروسی با گاهواره داریم
نه پایِ راه رفتن، نه راهِ چاره داریم
اینجا نمان نگردد، رویش خضاب، زینب
لبهای ما از امروز، از آفتاب خُشکید
هر قدر آب آمد، مثل سراب خُشکید
تا دید حجم لشکر، از اضطراب خُشکید
برگرد ای برادر، شیرِ رُباب خُشکید
دلشوره دارد از او، از قحط آب، زینب
اینسو ست خار تشنه، آنسو ست آبِ جاری
اینسو ست تاولِ پا، آنسو ست زخمِ کاری
یک مرد باشد ای کاش، در قحط یار و یاری
از حرمله بپرسد، نامرد بچه داری؟
می ترسد از شکارِ طفل رُباب، زینب
منکه نرفته بودم، جز مجلس زنانه
برگرد تا نبینم، دشنام و تازیانه
بگذار تا گلویت، بوسم به این بهانه
سر میبُرند اینجا، از پشت، ناشیانه
خانه خراب زینب، خانه خراب زینب
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠کانال ایتا #محمود_زرینپر | عضویت👇
@mahmoodzarrinpar