eitaa logo
『مـهموم』
156 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
-﷽- -شهید‌محمدرضادهقان سعۍکن، مدافع‌قلبت‌باشۍاز نفوذ‌شیطان شاید‌سخت‌تࢪاز‌مدافع‌حࢪم‌بودن مدافع‌قلب‌شدن‌باشد...!🚶🏿‍♀ -【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🥀
🌸♡•• 🌿 هروقت‌میخواست‌برای‌جوانان یادگاری‌بنویسدمی‌نوشت‌: "من‌کان‌للہ‌کان‌الله‌له" هرکه‌باخداباشدخدابااوست رسم‌عاشق‌نیست‌ بایک‌دل‌دودلبرداشتن💕 شھیدمحمدابراهیم‌همت🌱 💛 -【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🌷❄️
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✅ 🌹 🌹 بعد از شهادت علی، خوابش رو دیدند. علی گفت:اگه میدونستم این دنیا بخاطر صلوات این همه ثواب و پاداش میدن،حالا حالاها آرزوی شهادت نمی کردم، می موندم توی دنیا و صلوات می فرستادم... 🌷پیامبر‌اکرم (ص)فرمودند: بهترین مقامی که خدا به بهترین بنده هاش میده، شهادته!' • • حالا ببینین صلوات چقدر ثواب داره که شهید حاضره بخاطر اون، شهادتش به عقب بیفته! 🌱همین الان یک صلوات بفرستید و ثوابش رو هدیه کنید به ارواح مطهر تمامی شـ🌹ـهدا. 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 ☆ @MAHMOUM01
💌❤️ همیشه‌میگفت : واسه‌کی‌کارمیکنی ؟! میگفتم : امام‌حسین میگفت : پس،حرف‌هارو بیخیال !! کارخودت‌روبکن جوابش با امام‌حسین(: •شهیدمحمدحسین محمدخانی• ••🌿 @MAHMOUM01 ☀️🌹✨
⊰•⚗🔭🗞•⊱ . قلبـم‌گــرفـت‌درتـن‌این‌شهـرپـرگنـاهٔ، حال‌هوائ‌جـمع‌شهیدانـم‌آرزوســت💔!" . ⊰•⚗•⊱¦⇢ ⊰•⚗•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @MAHMOUM01 🥀✨
🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هر شهیدی را که دوستش داری کوچه دلت را به نامش کن یقین بدان 🌹در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا 🌸تنهایت نمیگذارد..... ﴿°•🥀•°‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌﴾ 👇 @MAHMOUM01 ☘🌸
•❈• درفاصله‌چندمتری‌باعراقیادرگیر‌شدیم، رفتم‌کنارش‌ودیدم‌خونِ‌زیادی‌ازش‌رفته خواستم بلندش‌کنم‌که‌گفت: بروومَنواینجابزاربمونم!! ‌ بهش‌گفتم:تو‌رو‌میرسونم‌بیمارستان اماکاظم‌گفت:آقا‌درمقابلم‌نشسته بعدم‌آرام‌زمزمه‌کرد: «السلام‌علیک‌یا‌صاحب‌الـزمان» وَپَرکشید🕊 - 🌿] ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ‹ ッ › ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @MAHMOUM01 ✨🥀✨
-خدارحم‌کند‌‌به‌قلب‌ودلی‌که؛ درآرزویِ‌چیزیست.. ‌که‌تقدیرش‌نیست!(: اللھم‌ارزقنی‌شھادت💔!' •.❄️➺ @MAHMOUM01 ❄️. •
آقامحسن‌اگرروزٖ؎ چشمش‌بہ‌نٰـآمحرم مٖۍافتـٰآدیاگنٰـآهٖۍانجآم‌مٖۍدٰاد اون‌روزروڪلٖۍاستغفـٰآر مٖۍڪردندو فردآش‌ هم‌روزه‌مٖۍگرفتند! ‍‌‍‌ه‍ میکنیم؟🚶‍♂ استغفار که هیچ همینجور زل میزنیم به چشماش •••━━━━━━━━━ @MAHMOUM01 🌴✨
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد؛ هر حرفی را که می خواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورتی دارد یا نه... هیچ وقت بی‌دلیل حرف نزنید! 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 یقین دارم چشمی که به نگاه حرام عادت کند خیلی چیزها را از دست می‌دهد... چشم گناهکار لایق شهادت نمی‌شود 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خواهـران... 🌱حجابتـان را مثل حجـاب حضرت زهرا(س) رعایت کنید نه مثل حجاب های امروز.. چون این حجـاب هـا؛ بوی حضرت زهـرا (س) نمی‌دهد.🍂 🕊 ♥️ 🌷 @MAHMOUM01 💔
🔻.. زمین گِلی و خیلی لیز بود. هر چند قدم دو یا چند نفر نشسته بودند و ما را به سمت جلو راهنمایی می کردند: «برویدجلو، ماشاالله، عراقی ها فرار کردند.» 🔸چند قدم که رفتیم از روی بدنی رد شدم که در حال جان دادن بود جانم فشرده شد. اولین بار بود که چنین لحظه ای را مشاهده می کردم چه حالی به من دست داد ۲-۳ متر آن طرف تر نوجوان کم سن و سالی آه و ناله می کرد و کمی آن طرف تر، دو نفر یکی را که ترکش خمپاره خورده بود می بستند ولی هیچ کدام را در تاریکی نمی شناختم. 🔸ناگهان به خود آمدم خدایا چه می بینم؟ خدایا چه دردناک و چه مظلومانه بچه ها درون خاک و گِل و خون می غلتند. دلم خدا را صدا کرد و قلبم فشرده می شد. خدایا این بچه ها به چه جرمی مظلومانه و چطور در این جزیره ی دور افتاده جان میدهند. کجایند مادرانشان؟ اشک میخواست فوران کند که با خود گفتم، آیا الآن وقت گریه و زاری است؟ آیا باید سست شد؟ یا حسین مظلوم، الآن دیگر وقت رزم است و باید الآن مقاوم بود، گریه به جای خودش.. 📚 خاطرات شهید اسدالله قاضی برگرفته از کتاب «عملیات فریب» @MAHMOUM01 💔💔 ‌
یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود، بهش گفتند: با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب. می‌گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود: «والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی». عملیات والفجر۴ مسئول محور بود. حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده‌ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت. لحظه‌های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود:« مگه مولایم امام حسین (ع) در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم ؟» @MAHMOUM01 🌸☘
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ همیشہ‌بـٰا‌وضـو‌بود. مُوقـع‌شھـٰاد‌ت‌هم‌بـٰا‌وضـو‌بود‌.. دقـٰایقۍ‌قبل‌از‌شھـٰادتش‌وضـو‌گرفـت‌ و‌رو‌بھ‌مَـن‌گفـت: ‹ان‌شـٰاءاللھ‌آخریـش‌بـٰاشھ› و‌آخریـش‌هـم‌بود . . . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات *✨✨💫💫💫💫🌟🌟🌟🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷✨✨✨💫💫💫🌟🌟🌸🌿🌸* 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @MAHMOUM01 ╰─┅🍃🦋🍃
🕊 ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• شُهـداࢪفتندتابمانیم...🌱 خون‌شهید♥️ حق‌الناس‌است☝️🏻 بااین‌حق‌الناس‌بزرگ‌کہ🌪 بہ‌گردنمان‌است‌چہ‌خواهیم‌کرد؟!🌻 شهیـدپیـروخطش‌ࢪامیخواهد🦋 نہ‌شـرمنده‌ےنگاهش‌ࢪا ..:)❌ 💔 🌸🍃 @MAHMOUM01 🥀☘
🕊 ‏اگر می‌خواهید نذرے کنید ، فقط گناه نکنید ! مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقا صاحب الزمان (عج) یکی از مجرب‌ترین کارها برای آقاست ! 🎙 شهید مجید سلمانیان 🌹 (عج) 🌙 @MAHMOUM01 🌸✨🌸
✳️ خواهرم، حجابت را رعایت کن 🔻 باناصر در خیابان قدم می‌زدیم که زن بدحجابی از کنارمان رد شد. می‌خواستم اعتراض کنم ولی ناصر مانع شد.روز بعد درخیابان دوباره همان خانم را دیدیم. ناصرصدا زد: «خواهرم یک لحظه.» آن خانم ایستاد، ناصر رفت جلو و گفت: «خواهرم اگر از خانواده شما یک نفر فوت کند چقدر ناراحت می‌شوی؟» آن خانم گفت: «این چه سؤالیه؟ خانواده من از جانم عزیزترند.» 🔸 ناصر گفت: «خانواده‌ای بوده که سه تا پسرداشته همه رو تقدیم انقلاب کرده تا دشمنان، حجاب شما را از بین نبرند. همین حجاب باعث می‌شه تا شما درجامعه ایمن باشید. شما فرض کنید ظرف روغنی که درش باز باشد همه حشرات هجوم میارن تا ازش بهره ببرند ولی وقتی در آن را بگذاریم، فرار می‌کنند. ازدید ما هم همین حکایت را دارد.» 👈 ناصر با دو دلیل قانع کننده آن خانم را راضی کرد تا حجابش را رعایت کند. 📚 برگرفته از کتاب «انتخاب عالی» خاطرات و زندگینامه؛ @MAHMOUM01 🌺
🕊 و سلام بر او که می گفت: «آنقدر برای ظهور امام زمان(عج) کار کنید که خسته کار باشید...» 🌷تکاور پاسدار شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده 🌷 @MAHMOUM01
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ﷽ 🍃🍂🍃 🍃حسین خرازی نشست ترک موتورم‌ و راه افتادیم. 🍂بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می‌سوخت. 🍃فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌ی خدا با بقیه همراه شدیم. 🍂گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری، می‌پاشیدیم روی آتش. 🍃عجیب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود! 🍂ناله نمی کرد اما بلند بلند فریاد می‌زد: خدایا.....الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی 🍃خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه.... این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه.... 🍂خدایا! الان دست‌هام سوخت.. می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم.... نمی‌خوام دست‌هام گناه کار باشه! 🍃خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه(عج)... 🍂برای ولایته.. اولین بار حضرت زهرا(س) این طوری برای ولایت سوخت!... 🍃آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. 🍂خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم. 🍃آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. 🍂حال حسین آقا از همه بدتر بود. 🍃دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟ 🍂زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. 🍃تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. 🍃🍂🍃 🌷یاد شهدا با صلوات🌷 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️ 🥀🥀✨🥀🥀 @MAHMOUM01
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💕معرفی شهید💕 الگو برداری از شهداء📢 از دروغ گفتن بیزار بود... 🌺 یعنی چند سال زندگیمان حتی یک کلمه ازاو دروغ نشنیدم...💞 نمازش را اول وقت میخواند تا جایی ک میتوانست جماعت میخواند...💥 بسیارمهربان و خوش رفتار بود...سعی میکرد همه را به کارهای خوب دعوت کند.🦋 شهید مدافع حرم رضا نقشی🌹 راوی همسربزرگوارشهید شهادت ۹۳.۶.۲ متولد سال: ۶۸.۶.۰۲ محل شهادت: شمال عراق ‌‎‌‌‎ 🕊🌹 🥀شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🥀 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم @MAHMOUM01
🍃عبدالنبي هرچه داشت از امام حسين(ع) داشت. جماعت با بهت و حيرت به يكديگر نگاه مي‌كردند و آنها كه تسلط بيشتري به خود داشتند، سعي مي‌كردند آنچه به چشم مي‌بينند را تجزيه و تحليل كنند. 9 سال و چند ماه از دفن مي‌گذشت كه يك اتفاق باعث نبش قبرش شد و حالا 21 نفر از اهالي روستاي تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر، با جسد سالم شهيدي روبه‌رو مي‌شدند كه سالم مانده و حتي خون از بدنش جاري بود. شهيدي كه پدرش مي‌گفت: هرچه دارد از (ع) دارد. خون كه از جسد عبدالنبي جاري شد، دستان عمو و برادرش را كه براي جابه‌جايي پيكر او به داخل قبر رفته بودند، آغشته كرد. 🕊🕊 @MAHMOUM01
🌹 تانکـهای دشـمن، بند کرده بودند به لودری که سمت خاکریز ما کار میکرد. چند گلوله در کنار لودر به زمین نشست؛ اما راننده عین خیالش نبود. چهره اش گرچه خـاک گرفته بود اما از بشاش بودن صورتش کم نمیـکرد؛ فقـط لبـخـند میــزد. 🔹 داشتم با یکی از بچه ها صحبت میکردم که صدای انفجـاری، دیده ها را به سمت لودر چرخاند. لودر در دود و آتش گـم شده بود و اثـری از راننده به چـشم نمیخورد؛ گـویا لبخـند آخــر او را خـریده بـودند. 🌹 تیر مستقیم تانک، مأموریت خود را انجام داده بود. بچه ها کلاه آهنی راننده لودر را آن طرف رودخانه، در حالی که سوراخ سوراخ شده بود پیدا کردند و لـودر همچـنان می سـوخت. 📚 زنده بـاد کمـیل / محسن مطـلق @MAHMOUM01
🌷 قهر ممنوع ✿ اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت ✿ وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری می‌کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم، می‌گفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم می‌آورد.. ✿ اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت می نشست، دستش را می‌گذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم. ↫ می‌گفت ' قول دادی باید پاشم وایستی! شهید مدافع حرم 🔴@mahmoum01 🔴
نمـیدونـم‌این‌ڪانال‌چـی‌بودھ، وچنـدتاعضـوداشتہ؛ ادمیـنش‌ڪی‌بوده... ولـی‌دم‌اعضاش‌گرم‌تالحظه‌‌آخر موندن‌ولفت‌ندادن:) @MAHMOUM01
‌‌﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🕊🌷 ‌‌ خون‌شهید، جاذبه‌ےخاڪ‌راخواهدشڪست؛ وظلمت‌را‌خواهد‌دَرید، ومعبرے‌ازنورخواهدگشود؛ وروحش‌را‌از‌آن،‌ بہ‌سفرے‌خواهد‌برد‌ ڪه‌براے پیمودن‌آن، هیچ‌راهے‌جز ‌وجود‌ندارد. ‌ @mahmoum01
✳️ ســاده زیسـتی 🔻 داشتیم از جلوی بیمارستان بوعلی میگذشتیم؛ گفتم: «علی آقا! تا چند ماه دیگه بچه مون اینجا به دنیا میآد.» با تعجب پرسید: «اینجـــا؟!» گفتم: «خُب، آخه اینجا بیمارستان خصوصیه؛ بهترین بیمارستان همدانه.» 👈 على آقا سرعت ماشین را کم کرد و گفت: «نه!؛ ما بیمارستانی را میریم که مستضعفین میرن. اینجا مال پولدار هاست. همه کس وُسعش نمیرسه بیاد اینجا.» 🔸 توی ماه هشتم بارداری بودم و حالم اصلا خوب نبود. عصر پنجشنبه دهم دی ماه ۱۳۶۶ بود وقت و بی وقت درد میآمد به سراغم. وصیّت علی آقا را به همه گفته بودم. تا گفتم حالم خوب نیست ماشین گرفتند و به بیمارستان فاطمیه(س) که بیمارستانی دولتی بود رفتیم 🔸 همین که وارد بیمارستان شدیم، خبر مثل بمب همه جا صدا کرد: بچه «شهید چیت سازیان» داره به دنیا میآد. کارکنان بیمارستان به هول و ولا افتاده بودند. دوروبرم پُر شده بود از پرستار و دکتر. خیلی زود خبر توی شهر پخش شد .. 📚 برگرفته از کتاب ؛ « گلستان یازدهم » خاطرات همسرگرامی شهید @mahmoum01
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ . گفتہ‌بود: . اگردرماه‌رمضان‌شهید‌شوم . زحمت‌تشییع‌پیڪرم‌را‌ . بہ‌مردم‌نمےدهم . در‌ماه‌رمضان‌شهید‌شد . اماطبق‌قرارےڪہ‌با‌خدا‌داشت . پیڪرش‌بعد‌از‌ماه‌مبارڪ . تفحص‌و‌تشییع‌شد... :) 🌷🕊 @mahmoum01
🌹🕊🌺🌷🌺🕊🌹 دختر عزيزم! مي دانم كه حالا كوچكي و مرا به ياد نمي‌آوري. و ليكن دخترم، وقتي كه بزرگ شوي حتماً جوياي حال پدرت و علت شهادت پدرت خواهي بود. بدان كه پدر تو يك پاسدار بود و تو نيز بايد پاسدار خون پدرت باشي. دخترم! مي‌دانم يتيمانه زندگي كردن و بزرگ شدن در جامعه مشكل است و ليكن بدان كه حسين و حسن و زينب يتيم بودند. حتي پيامبر گرامي اسلام نيز يتيم بزرگ شد. دخترم! هر وقت دلت گرفت، زيارت عاشورا بخوان و مصيبت هاي سرور شهيدان تاريخ حسين(ع) را بنگر و انديشه كن... اميدوارم كه در آينده وارث شايسته‌اي براي پدرت باشي. پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپادارنده نماز قرار ده و دعايم را بپذير. @mahmoum01