🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#رمان_سـربـاز☘
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_ششم
پویان و افشین با ماشین تو خیابان ها دور میزدن.
افشین با سرعت از فرعی وارد خیابان اصلی شد و با یه ماشین دیگه تصادف کرد.ولی پیاده نشدن.
منتظر بودن راننده اون ماشین بیاد ولی راننده اون ماشین هم پیاده نمیشد.
به پویان گفت:
-راننده ش دختره،چادری هم هست.تو برو.خسارت هم اگه میخواد میدم ولی ردش کن بره.
پویان نگاه معنا داری بهش انداخت،
و پیاده شد.وقتی راننده اون ماشین رو دید خشکش زد.فاطمه نادری بود.
فاطمه وقتی متوجه پویان شد،
خواست پیاده بشه ولی پویان اجازه نداد.
فاطمه تعجب کرد. پویان گفت:
-همون دوست دیوانه م رانندگی میکرده.نمیخوام متوجه بشه با شما تصادف کرده.شما سریع برید،تمام خسارت ماشین تون رو خودم بعدا تقدیم میکنم.
مریم با تعجب گفت:
-چرا؟!!
پویان تازه متوجه حضور مریم شد.به تته پته افتاد.
فاطمه متوجه علاقه پویان به مریم شد.با احترام گفت:
-نیازی به خسارت نیست.این دومین باریه که به من لطف میکنید.امیدوارم بتونم یه روزی جبران کنم.خدانگهدار.
ماشین رو روشن کرد و رفت.
وقتی فاطمه رفت، پویان نفس راحتی کشید.
با خودش گفت،
کاش میشد درمورد مریم به فاطمه بگم.حتما کمکم میکنه...
ولی حتی اگه فاطمه بتونه مریم رو راضی کنه،پدرومادر خودم راضی نمیشن.
کور سوی امیدی که تو دلش روشن شده بود دوباره خاموش شد.افشین بوق زد.سمت ماشین رفت و سوار شد.
-چیشد؟
-هیچی،گفت خسارت نمیخواد و رفت.
-میشناختیش؟
پویان به چشمهای افشین نگاه کرد و گفت:
-حالا چون عاشق یه دختر چادری شدم باید تمام دختر چادری های این شهر رو بشناسم؟!
مرموز نگاهش کرد و گفت:
-آخه زود راضی شد!
-خب اونم عاقل و خانوم بود.وقتی عذرخواهی کردم فهمید با آدم متشخصی طرفه،زود بخشید.
-تو گفتی ولی من که باور نکردم.
-بجای اینکه باور کنی درست رانندگی کن.
یک هفته به رفتن پویان مونده بود. میخواست با فاطمه صحبت کنه ولی نمیدونست کجا.
تو دانشگاه نمیشد،...
دومین اثــر از؛
#بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
🌸
🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
@mahmoum01
19.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها راه نجات سوار شدن بر کشتی ست
که ناخدایش حسین علیه السلام است
#امیر_کرمانشاهی🎙
🥀کربلا🥀
🍃💔 @mahmoum01 💔🍃
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 یا امام رضا ما حرم نیومدیم ولی...
🔻 یه خانمی بود فکرش کج بود، عقیده به زیارت و توسل، عبادت و حجاب و اینها نداشت.
اصلا یه جور دیگه بود. ولی شوهرش مذهبی بود خودش نبود.
🔹 به شوهرش گفت ما میخواهیم برویم مشهد ولی منو دور و بر حرم راه نده منو ببر از این هتلهایی که دور از حرم هستن. تو هرچی میخوای برو گریه کن. من حال حرم ندارم، من مشهد را برای شهرش میخواهم، ولی نه برای حرم، شوهرش هم گفت بسیار خب.
زنش را برد و آن هتل را گرفت. خودشم میرفت حرم، زن هم حرم نمیرفت.
🔸 روز آخری که در ماشین نشسته بود گنبد را دید گفت یا امام رضا(ع) ما حرم نیامدیم اما به ما خوش گذشت. این رو گفت و حرکت کردند.
✳️ توی ماشین خانم خوابش برد، خواب دید که امام رضا علیه السلام فرمود همین که تو در شهر من بهت خوش گذشت ما راضی هستیم.
زن از خواب بیدار شد و به شوهرش گفت برگرد گفت مگر چی شده گفت امام رضا علیه السلام گفت تو ولو زیارت نیومدی ولی بهت خوش گذشت ما راضی هستیم. ببینید روح چقدر بزرگ است.
" استاد قرائتی"
🆔️ @mahmoum01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعست هوایت نکنم میمیرم اباعبدالله.
@mahmoum01
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه بیست و سه قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
@mahmoum01
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍ امام باقر عليه السلام: سه چيز است كه خداوند عزّوجلّ، به كسى اجازه ترك آن را نداده است: امانتدارى نسبت به انسان هاى صالح و فاجر (درسْتكار و بدكار)، وفاى به عهد نسبت به صالح و فاجر، و نيكى به پدر و مادر؛ نيك باشند يا بد
📚 الكافی ج2 ص162
امروز جمعه
۱۱ خرداد ماه
۲۲ ذی القعده ۱۴۴۵
۳۱ مه ۲۰۲۴
@mahmoum01