#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمینه
۱۶۰
ای رضا جان دیده بر راه تو هستم
زیر پای قاتلم از پا نشستم
من غریبم من غریبم من غریبم
****
بی حیاها احترامم را نکردند
وقت سیلی دست و پایم وا نکردند
من غریبم من غریبم من غریبم
****
سلسه از دست و پای من جدا کن
صورتم را رو به سوی کربلا کن
من غریبم من غریبم من غریبم
****
صید بشکسته پرم بین سیه چال
بین گودالم به یاد شیب گودال
من غریبم من غریبم من غریبم
****
جد ما را زیرو رو کردن رضا جان
نیزه بر حلقش فرو کردن رضا جان
من غریبم من غریبم من غریبم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۱۶۱
بیا رضا جان که من چشم انتظارم
کنج زندان غیر از تو همدم ندارم
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
در گوشهی سیه چال از پا نشستم
دلتنگ روی تو و معصومه هستم
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
رویم شده همرنگ دلِ عدویم
هنگام مغرب زند سیلی به رویم
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
با دو دست بسته دست و پا زدم من
یکصدا مادرم را صدا زدم من
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
اگر چه در زندان خاکی گشته مویم
دیگر نخورده نیزه ای به پهلویم
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
نمانده در پیکر، طاقت و توانم
امّا زیر نعل مرکب نمیمانم
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
جدّ ما را مرکبها زیرو رو کردند
با نعل نو، زخم کهنه رفو کردند
واویلا واویلا واویلا واویلا
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۱۶۲
زهر جفا آتش زده بر جسم و جانم
از سوز زهر آتش گرفته استخوانم
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم
****
یکدم بیا نظاره کن بر غربت من
سندی زند تازیانه به صورت من
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم
****
در گوشه ی زندان ببین از پا فتادم
زندان رفتن عمه ام آمد به یادم
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم
****
اگر چه دشمن از جفا قلبم را آزرد
اما دگر کی دخترم را بزم می برد
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۱۶۳
موسی بن جعفر شد از غصه آزاد
قتلگاهش بود زندان بغداد
از ظلم هارون دلها پر از خون
یا فارس الحجاز عجل ظهورک
بی جوهر گردیده دیگر صدایش
خون می چکد مدام از دست و پایش
شد کند و زنجیر با جسمش درگیر
یا فارس الحجاز عجل ظهورک
طایر فاطمه شد بی بال و پر
تابوت او شده بر تخته ی در
از زنجیر کین سینه اش سنگین
یا فارس الحجاز عجل ظهورک
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۱۶۴
در کنج زندان گر چه فرسوده گشتم
با زهر کین از غمها آسوده گشتم
گرم نوایم غم،آشنایم
دلتنگ روی معصومه و رضایم
****
هر دم که می آمد سندی روبرویم
با تازیانه می زد بر سر و رویم
شد قامتم تا از ظلم اعدا
هر ضربه ای که می زد گفتم یا زهرا
****
گر چه مداوم زد سیلی بر روی من
اما نخورده نیزه بر پهلوی من
در این سیه چال زدم پر و بال
ایندم آخر هستم به یاد گودال
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مثنوی
۱۶۵
یا ابوطالب پناه خاص و عام
بر تو از حی تعالایت سلام
محرم اسرار پیغمبر تویی
جان به قربانت ابوالحیدر تویی
گرچه من نام تو را دارم به لب
من کی ام مدح تو را آرم به لب
صادق آل عبا روح سجود
در ثنای تو چنین می فرمود
گر شود با عالمی میزان تو
باز سنگین تر بود ایمان تو
هر که خاک پای عمران می شود
مور اگر باشد سلیمان می شود
صلب تو دریا و گوهر مرتضا
خاک پای تو شفای چشم ما
مصطفی را یارو یاور بوده ای
کی تو در اسلام کافر بوده ای
مصرعی دارم که چون تاج سر است
هر که دشمن با تو باشد کافر است
داغ تو قلب پیمبر را شکست
خیزو بین شیر خدا از پا نشست
مصطفی پوشاند بر جسمت کفن
کی شدی از سم مرکب پاره تن
ای هماره بر تو از احمد درود
شکر،جای نیزه بر جسمت نبود
شد دل و قلب محبان چاک چاک
صورتت بگذاشت احمد روی خاک
زین جهت از سوز غم های حسین
اشک می ریزم دمادم از دوعین
سید سجاد با قلبی حزین
جمع کرد جسم پدر را از زمین
جای صورت روی خاک تیره،او
رو به قبله کرد رگهای گلو
یا ابوالحیدر،عزیز مصطفا
کن نظر بر شائق از لطف وصفا
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۱۶۶
آسمان،از عمق دریا باز گوهر را گرفت
جان از این غم بر لب آمد تا که دلبر را گرفت
یا ابوطالب فراقت با دل حیدر چه کرد؟
رفتی و با رفتنت غم،قلب حیدر را گرفت
حامی قرآن و یار مصطفی از دست رفت
نه بگو امشب اجل جان پیمبر را گرفت
عرشیان در ماتمت رخت سیه پوشیده اند
او که تنها در دلش ایمان داور را گرفت
بس که خود دلواپس حال پیمبر بوده ای
چه کشیدی لحظه ای که فاطمه در را گرفت
من نمی دانم اگر بودی چه حالی می شدی
بی حیایی که به کوچه راه مادر را گرفت
بین آن کوچه نبودی و ندیدی که چه شد
مجتبی در کوچه ها چشمان خواهر را گرفت
زن زدن در بین کوچه باب شد،ای وای من
کربلا هم یک حرامی گوش دختر را گرفت
یا ابوطالب سرت بر دامن احمد ولی
بین گودی بی ادب از پشت سر، سر را گرفت
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135