استودیوماهنی؛
پارسال همین روزا . . شروع!
مبدأ: تبریز
مقصد: جایی که سراسر آرامشه(:
و مقصد (((:
استودیوماهنی؛
-
و خادمی که خیلی جوون بود و مهربون (:
چند دقیقه ای هم کلام شدم باهاش . .
پرسیدم چند ساله خادم آقا شدید؟ گفت هنوز به سال نرسیده(((:
پرسیدم چه حسی دارید که خادم این صحن و سرایید؟
گفت قابل توصیف نیست و نمیتونه بگه چه حسی داره و کاملا یهویی خادم شده((: