هدایت شده از وحید یامین پور
🔻چند جمله درباره وضعیت اخیر دولت:
۱. برکناری دولت و برگزاری انتخابات زود هنگام در چه شرایطی مقدور است؟
تمام اخبار و نشانهها حاکی از طراحیهای پیچیدهی دشمنان برای آشوب آفرینی در کشور است. فشار منتقدان دولت و نهایتا برکنار کردن آن پیش از آنکه به ما فرصت برگزاری انتخابات را بدهد با خلاء قدرت پیش آمده زمینهی مناسب اوجگیری آشوبها را فراهم خواهد کرد. به آشوب کشیدن انتخاباتها تخصص دشمنان داخلی و خارجی ماست نتیجه هر چه باشد برای ماهها کشور به معرکه زد و خورد بدل خواهد شد. علاوه بر اینکه گروه معتنابهی از حامیان دولت برکنار شده هم انگیزه بسیاری برای نپذیرفتن شرایط خواهند داشت؛ کمااینکه در سال ۸۸ از این قماش نمونهاش را دیدهایم.
۲. دولت فعلی خود را آلترناتیو مدیریت انقلابی معرفی کرده است. دولت فعلی آشکارا لیبرالیسم را خواسته و فریاد زده و با صدای بلند انقلابیگری را ریشخند کرده است. اکنون وقت آزمون سخت این دولت است. چرا باید اجازه دهیم اصلاح طلبان و اعتدالگرایان منافقانه خود را کنار بکشند و همچنان مدعی باقی بمانند و بگویند اگر ما را کنار نمیگذاشتید ما ایران را از بحران عبور میدادیم.
این دولت یا رفتار خود را تغییر میدهد و مشکلات را حل میکند و یا بر مسلک خود میماند، به زانو در میآید و شکست ایدهی آلترناتیو انقلاب را اعلام میکند. و در این میان ما اگر صادقانه خواهان خدمت به کشور باشیم باید به دولت کمک کنیم به دور از فشار و هیاهو فرصت اصلاح و آوار برداری از خرابکاری هایش را داشته باشد تا اینکه کمک کنیم به زانو در آید.
🔶️قسر در رفتن دولت هم به اصلاح طلبان و اعتدال گرایان فرصت ادامه حیات میدهد و هم منازعات داخلی را افزایش خواهد داد. معتقدم باید در کنار مردم از دولت همان چیزی را که وعده داده مطالبه کنیم. هنوز وقت باز کردن گره با دندان نرسیده است.
🆔️ @yaminpour
#️داستانهای_مدیریتی
(بی شرمانه زیستن)
️▪️روروزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم:خیر قربان‼️
خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا در روز ختم من،خویشان خویش،به اصرار خانواده بیایند. حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.
پس گفت:بله،خدا رحمتش کند!
حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند…
💡حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت…💡
گفتم:این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
⌛️ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است،با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک آدم فروش متقلب نزده و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
👤آقای محترم‼️
ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.
ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
💡ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم💡
⏪ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند…
👤نادر ابراهيمی
📚کتاب ابوالمشاغل
️▪️ننتیجه گیری راهبردی:
شاید رمز موفقیت سخت باشد اما رمز شکست آسان است و آن این است :
👈راضی نگاه داشتن همه از خود.
🔻کانال مدیریت نوین
✳️ @mahram_e_del
محرم دل
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚 📖 کتاب 📝 #نامه_ای_به_خواهرم را با هم ورق می زنیم📃 💬قسمت (۵) 📌کانال نویسنده کتا
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
📖 کتاب 📝 #نامه_ای_به_خواهرم را با هم ورق می زنیم📃
💬قسمت (۶)
📌کانال نویسنده کتاب:
🔗 @ostad_edalatian
۱_ بی حجابی خانم ها چه ضرری برای دیگران دارد؟4⃣
🔰ج)تضعیف فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی در جامعه
خواهرم، از تو می پرسم:
در کارگاهی که همه مرد باشند یا همه زن، کارها بهتر و با دقت بیشتر انجام میشود، یا آنجا که دائم توجه مردی معطوف قیافه ی خانمی آراسته باشد و بالعکس؟
آیا در کلاسی که پسر و دختر در فکر ارتباط با یکدیگر و مشاهده ی طرز لباس پوشیدن و راه رفتن و حرف زدن یکدیگر هستند بیشتر تحصیل علم و کمال میشود یا آنجا که افراد همجنس در یک کلاس هستند و تمام توجه معطوف درس و استاد است!؟
بسیار روشن است که اختلاط زن و مرد و عدم رعایت پوشش لازم از سوی برخی زنان و نیز روحیه ی هوسرانی برخی مردان، ذهن ها را مشغول میکند و بازده کارها را کاهش میدهد علاوه بر این، بارها اتفاق افتاده جوانی که با علاقه مشغول فعالیت های اقتصادی شده یا با اشتیاق مشغول تحصیل بوده با مشاهده زنان و دختران جوانی که بدون پوشش صحیح و با خودنمایی و جلوه فروشیهای مسموم در جامعه ظاهر شده اند تحریک شده و به وادی هرزگی و پوچی در غلتیده و درس و کار را رها کرده و سر از زندان یا مراکز فساد و اعتیاد در آورده است. آیا میزان خسارت ضایع شدن عمر این جوانها کار ساده ای است؟ و آیا ضرری که از این ویرانگری های فکری و فرهنگی متوجه جامعه میشود خسارتی ناچیز و قابل جبران است؟
⬅ادامه دارد...
📚کانال«پاتوق معرفی کتاب»📖
@book_room
محرم دل
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚 📖 کتاب 📝 #نامه_ای_به_خواهرم را با هم ورق می زنیم📃 💬قسمت (۶) 📌کانال نویسنده کتا
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
📖 کتاب 📝 #نامه_ای_به_خواهرم را با هم ورق می زنیم📃
💬قسمت (۷)
📌کانال نویسنده کتاب:
🔗 @ostad_edalatian
۱_ بی حجابی خانم ها چه ضرری برای دیگران دارد؟5⃣
🔰 د)افزایش ناامنی و خیانت:
سارقان همیشه در پی سرقت و تصاحب اموال دیگران هستند، اما هنگامی که شخصی بی احتیاطی میکند و مثلا در خودرو خود را باز میگذارد یا درب منزل را نمی بندد و یا طلا، جواهرات و پول خود را در معرض دید قرار میدهد بیشتر در معرض دستبرد قرار میگیرد چرا که سارقان زمینه را برای فعالیت خود مهیاتر میبیند.
همینطور افراد بیماردل و کسانی که دنبال هوسرانی و کامجویی هستند، وقتی خانمی را می بینند که پوشش لازم را ندارد و یا در مکانهایی عمومی با آرایش و لباس های برانگیزاننده حضور پیدا کرده، بیشتر تحریک میشوند، به او تعرض میکنند و با ایجاد مزاحمتهای مختلف به اذیت و آزار می پردازند تا آنجا که آبرو و حتی جان چنین خانم هایی بارها به دست این گونه افراد به خطر افتاده است.
اگر پرونده ی جنایاتی که با عنوان هایی نظیر خفاش شب، گروه عقرب، گروه باغ آلو و... محاکمه شده اند را مرور کنی می بینی تقریباً تمام کسانی که به دام اینان افتاده و پس از تحمل آزارهای فروان جان خود را از دست داده اند، خانم هایی بوده اند که پوشش لازم و خداپسند را نداشته اند. و متأسفانه اینگونه قربانیان حوادث ناگوار کم نیستند و شک ندارم که اکثر آن قربانیان هرگز نه قصد ایجاد ناامنی در جامعه داشته اند و نه از جان خود سیر بودند، بلکه به گمان خود می خواستند با لباس و آرایش مورد علاقه خود در کوچه و خیابان ظاهر شوند غافل از اینکه این کار چه نتایج تأسف باری به دنبال دارد. تداوم چنین مسائلی باعث افزایش نا امنی و فساد در جامعه و از بین رفتن آسایش فردی و اجتماعی خواهد شد.
⬅ادامه دارد...
📚کانال«پاتوق معرفی کتاب»📖
@book_room
هدایت شده از خیریه محبین الزینب (س)
با کمک و همت شما بزرگواران، یک دستگاه آبگرمکن دیواری بوتان و یک تخته فرش ۹ متری تهیه و تقدیم این مادر گرامی گردید.
این راه ادامه دارد ...
@mohebin_zeynab
هدایت شده از خیریه محبین الزینب (س)
از محل جمعآوری مبالغ فطریه و کفاره در ماه رمضان سال جاری،
🔸۲۰ کیسه برنج ۱۰ کیلویی ایرانی
و
🔹۲۰۰ فقره بن ۱۰ عددی نان
تهیه و تقدیم خانوادههای تحت پوشش خیریه محبینالزینب (س) گردید.
@mohebin_zeynab
عجب پیام درست و خوبیست این پیام برای خیلی از ما 👇👇👇
💶قیمت یک 🍕پیتزای خوب با یک 📒کتاب خوب یکی ست، فرق آنها در طول مدتی ست که میتوانند ما را خوشحال کنند اولی یک ربع و دومی یک عمر !
💡حیرت آور است که برای اغلب ما آن یک ربع مهم تر است...!
...................................
📚 منبع کانال«پاتوق معرفی کتاب»
✳️ @mahram_e_del
نوستالژی اخلاق بازاری
حجره پدرم محل رفت و آمد افراد زیادی بود.به خاطر دارم پای ثابت این رفت و آمدها افرادی بودند که کارشان دلالی بود. معمولا فروشندگان سردرگم یا مردد را به حجره داران معرفی می کردند و بابت این معارفه،چیزی میگرفتند.علاوه بر این، اطلاعات حجرهها ،تجار و تولیدکنندگان را نیز رد و بدل میکردند . یک روز که در حجره نشسته بودم یکی از دلالها نزد مرحوم پدرم آمد و درباره یکی از کسبه معروف کرمان که در راسته بازار به کار خرید و فروش فرش مشغول بود اطلاعاتی داد . حرفش این بود که به خاطر کسادی و ركود بازار فرشهاي افشاري زیادی روی دستش مانده و اوضاعش به هم ریخته. میگفت کارو بارش به حدی به هم ریخته که ممکن است به زودی ورشکست شود. در تمام مدتی که دلال در حال صحبت بود،پدرم مشغول کارهای خودشان بودند،انگار که به حرف او گوش نمیکنند. البته دلال هم بی وقفه در حال صحبت بود و آخرش گفت: حاجی به حرفم گوش کن. فلانی به هیچ وجه حاضر به پذیرش کمک مستقيم از طرف بقیه بازاریان نشده و هر روز بر گرفتاریهایش افزوده میشود . آدم آبرو داری است،خدای ناکرده زمین نخورد که اگر زمین خورد همه ما پشیمان خواهیم شد.
پیش خودم گفتم پدرم حرف دلال را جدی نگرفته اما بعدش فکر کردم ممکن نیست به حرفها گوش نکرده باشند و دور از اخلاق پدرم است.
صبح فردای آن روز به سمت بازار راه افتادیم. پدرم مسیر همیشگی را عوض کردند و از داخل بازار میدان قلعه، راه کاروانسرا را در پیش گرفتند. متوجه این تغییر مسیر شدم. سر راه مقابل حجره همان کاسب فرش فروش ایستادند و حال احوال کردند. بعد از خوش و بش و چاق سلامتی، پدرم به فرش فروش گرفتار گفتند« تعدادی فرش دارم که مدتی است روی دستم مانده و چون تخصص اینکار را ندارم،نمیدانم با آنها چه کنم.مشتری هم ندارم و خلاصه این که گرفتار شدهام. وقت کردید سری بزنید تا ببینم میشود کاری برای فرشها کرد یا نه.»
راهکار پدرم این بود: «فرش را موعدی خریدهام و خوب است شما بیایید آنها را بردارید. من هم یک ساله به شما می دهم و بعد از یک سال اگر فروش رفت که هیچ و اگر فروش نرفت،به من برگردانید. »
پدرم با فرش فروش گرفتار قرار گذاشتند که فردا فرشها را تحویل ایشان بدهند .وقتی به حجره رسیدیم مرحوم پدرم به یکی از تجار فرش تلفن زدند و سفارش چند تخته فرش کردند. فرشهایی که بازار خوبی داشتند و به اصطلاح امروزی ها نقد شونده بودند. همان روز فرشها به حجرهمان رسید و پدرم آنها را تحویل گرفتند. یک فقره چك هم بابت خرید فرشها به تاریخ همان روز صادر کردند و برای فروشنده فرستادند. آن روز گذشت و فردا، فرش فروش گرفتار به حجره ما آمد. پدرم طوری رفتار کردند که انگار با بردن فرشها لطف بزرگی در حقشان شده و خلاصه از یک گرفتاری بزرگ نجات پیدا کردهاند. نمیدانم فرش فروش گرفتار متوجه نیت پدرم شد یا نه اما خوشحال و خندان کاروانسرای حاج مهدی را ترک کرد و به حجره اش رفت.
در تمام این مدت رفتار پدرم را زیر نظر داشتم.فرشها را به همان قیمتی که خریده بودند،به مرد گرفتار واگذار کردند اما به او یک سال فرصت دادند. میدانم که با این کار،مرد فرش فروش دوباره از جا برخاست و جانی دوباره یافت.
این خاطره آنقدر برایم عزیز است که هروقت به یادش میآورم اشک در چشمانم جمع میشود .
صحبت تعریف از مرام و اخلاق مرحوم پدرم نیست. میخواهم بگویم تک تک بازاریان قدیم چنین مرامی داشتند. اما امروز به گمانم بازاریان مثل گذشته به یاد هم نیستند و دست هم را نمیگیرند.
شاید خیلی دور از دسترس باشد اما معتقدم امروز بیش از هر زمانی به احیای سنتهای اخلاقی در کسب وکار محتاجیم. امیدوارم آنها که بازاري اصيلند و دلی رئوف و قلبی عطوف دارند،از این نتیجهگیری نرجند. نوشته من حکمی برای همه بازاریان نیست چه آنکه هنوز دستهای مهربان و دلهای عطوف در بازارمان کم نیست اما نمیدانم چرا وقتی میان مجتمعهای بزرگ و پاساژهای عظیم گام برمیدارم،دلم برای حاجیهای قدیم تنگ میشود. همانها که حواسشان به تشنگی بچهها بود و موقع کیل کردن برنج و لپه،کفه را به سود خریدار سنگین میکردند.همانها که ...بگذریم.
پ ن : از مجموع نوشتههای منتشر شده در روزنامه سازندگی با عنوان کاروانسرای حاج مهدی
☑️محسن جلال پور