این سخنان از یک شکاف فکری میان رئیسجمهور با حجتالاسلام «غلامحسین محسنیاژهای» (وزیر وقت اطلاعات) درباره رویارویی با پروژه «جنگ نرم» غرب علیه جمهوری اسلامی خبر میداد. وزیر اطلاعات براساس یک ارزیابی امنیتی دقیق به دنبال خشکاندن ریشههای جاسوسی آکادمیک بود و بازداشت «رامین جهانبگلو» و «کیان تاجبخش» خسرو شاکری و... تشخیص به موقع و اشرافِ کامل «وزارت اطلاعات» برای مبارزه با پروژههای «جنگ نرم» را در صحنه عمل نشان داد.
بازداشت «هاله اسفندیاری» که از جاسوسان کارکشته موساد و سیا و همسرشائول بخاش صهیونیست به شمار میرفت، نقشه راه «کودتای مخملی» را در سال 1386 روشنتر ساخت، اما «حلقه انحرافی» در همین سال از یک سو برای روشنفکران فراماسون مانند «باقر پرهام» در «سازمان میراث فرهنگی» بزرگداشت میگرفت و از سوی دیگر آنالیزها و تحلیلهای اطلاعاتیِ متعارض با نظرات کارشناسی نهادهای امنیتی را در اختیار رئیسجمهور میگذاشت. این آنالیزها با سیاستهای رسمی نظام سراپا تناقض داشت. دفاع احمدینژاد از آزادی جاسوسان CIA در مقابل پروژه ضدجاسوسیِ «وزارت اطلاعات» صرفاً یک «نشانه معتبر» بود که تحلیلگران سیاسی و امنیتی را به سوی رصد بیشتر و دقیقتر حلقه امنیتیِ مردان رئیسجمهور سوق داد. اعضاء برجسته این حلقه انحرافی مانند «اسفندیار رحیممشایی» و «حمید بقایی» هر دو سابقه فعالیت در «وزارت اطلاعات» را داشتند و همین پیشینه سبب میشد تا اقدامات ضدامنیتی آنان بیشتر در کانون توجه نهادهای نظارتیِ نظام قرار بگیرد.
در همین هنگام بود که کیهان مطلبی را در این موضوع رپرتاژ کرد و #مشایی در واکنش به انتشار این مطلب از سوی کیهان چنین میگوید:
والبته مدیر مسئول کیهان دادگاه شد ولی از اتهامات تبرئه گردید. (در حالیکه مشائی قسم خورده بود اگر شریعتمداری نتواند ثابت کند، اعلام خواهد کرد که من (یعنی خودش) مسلمان نیست!!!)
اگر اين روزنامه محكوم نشود من مسلمان نيستم، چون دروغ بسيار بزرگي را نوشته است. اين روزنامه گفته است كه «هوشنگ اميراحمدي» را مشايي به ايران آورده و در ايران مشايي با هوشنگ اميراحمدي ملاقات كردهاند در حالي زماني كه اين فرد ايران آمد من اصلا نميدانستم كه آمده و اصلا با من تماس نگرفته و اجازه ملاقات از من نيز نخواسته است!
روز 23 تیرماه 1387 «محمود احمدینژاد» پس از پایان جلسه هیات دولت به میان خبرنگاران آمد و در دفاع از سفر «هوشنگ امیراحمدی» به تهران گفت:
هر كسي آزاد است به ايران سفر كند... ايرانيان مخالف دولت در خارج از كشور، مورد حمايت دولت جمهوري اسلامي ايران هستند! گفتوگو با آمريكا نيز اگر لازم و به نفع ملت ايران باشد، صورت خواهد گرفت و در اين صورت دلايل آن را به طور مستقيم با مردم در ميان خواهم گذاشت.
در میان بُهت و شوکِ ناشی از موضع تعجب برانگیز احمدینژاد، در حلقه اول رئیسجمهور اتفاقات مهمتری جریان داشت که ریشه آن به مذاکرات جاسوس CIA با معاون نخستوزیر رژیم صهیونیستی میرسید. هدف اولین ماموریت امیراحمدی، همچنان کوشش برای صدور یک «سیگنال جدید» از درون دولت ایران به نفع اسرائیل بود.
لو رفتن این پروژه میتوانست پای احمدینژاد را به بحران سیاسی ناخواسته بکشاند و حتی اعتبار و قدرت او را در صحنه بینالمللی تضعیف کند. از این رو، اصولگرایان خیلی سریع تلاش خود را برای مرزبندی رئیسجمهور با «حلقه انحرافی» آغاز کردند، ولی «اسفندیار رحیممشایی» در فکر طراحی یک بازی خطرناک بود و همیشه خیلی راحت از «اعتبار رئیسجمهور» برای اهداف خود هزینه میکرد. مشایی یک هفته پس از دفاع رئیسجمهور از سفر امیراحمدی به ایران خود را آماده ارسال یک «سیگنال رسمی جدید به اسرائیل» ساخت. او بدون اعتناء به همه ملاحظات امنیتی و سیاستهای بنیادین میخواست این بازی را آشکار پیش ببرد و خیلی سادهاندیشانه خیال میکرد که میتواند پشتوانه مردمی رئیسجمهور را در خدمت این پروژه بگیرد. در اولین گام، مشایی صبح روز 27 تیر 1387 برای سخنرانی در «همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری» به مرکز همایشهای صداوسیما رفت و به جای اینکه مانند رئیسجمهور احمدینژاد از «حذف اسرائیل از نقشه جهان» و گفتمان «اسلام ناب» دفاع کند، گفت:
دوره آنکه کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند، گذشته است... ایران امروز با مردم «آمریکا» و «اسرائیل» دوست است. ما مردم آمریکا را از برترین ملتهای دنیا میدانیم.