#داستانڪ📚
- روزۍ پادشاهي سنگ نسبتا بزرگي را بر گذرگاهي باريك قرارداد، به گونه اي كه ارابه ها و گاري ها و حتي گاه پياده ها براي گذر از آن مشكل داشتند. خود نيز به كمين نشست تا واكنش مردم را ببيند ...
مدتها گذشت و همه با دردسر از كنار سنگ رد مي شدند و فقط به غر زدن اكتفا مي كردند.
روزي پيرمردي روستايي از آنجا رد مي شد و سنگ را ديد.
كوله بارش را زمين گذاشت و با زحمت بسيار آن سنگ را جابجا كرد و جاده را باز نمود ؛
ناگهان متوجه كيسه اي زير سنگ شد !!
كيسه را باز كرد نامه اي بود و سنگهاي قيمتي بسيار ؛ در نامه نوشته شده بود "اين پاداش كسي است كه به جاي غر زدن و اعتراض كردن به روزگار ، زحمت عوض كردن اوضاع را به خود مي دهد "👌🏻💡
@dokhtran_chadori
بردَرَشبگذارایسائِلسرازروینیاز
درنخواهدماندهرکس
قبلهگاهشایندَراست…💔
#چهارشنبههایامامرضایی
اگهمسیرواشتباهرفتیم،
اگهتاآخرایراهرفتیم،
اگهیِعُمردنبالهگناهرفتیم،
بیاکهبابالنجاتتحسینه..!
نفسبزنبرایحسین،
نفسنفسنمیزنیتوسختیهایدنیا..!
خودتروخرجروضهکن..
بهتمیبخشهاونقدهحواتودارهاقا..!
جاییدیگهنروبیا،
گداییغیرخونهیحسینننگه..!
#رفیقبامرامحسین
@dokhtran_chadori
[﷽♥️]
#تـــــلنـگـــر 📄🔗
•
•
.
چراوقتۍحالمونبده...
شروعمیڪنی
بہگذاشتنپروفایلو
استورےهاۍدپ ؟!😐
چراباخالقمون
حرفنمیزنیم ؟!
بیایموقتےکہ
حالمونخوبنبودبا
خدامونحرفبزنیم ...☺️🌱دورکعتنمازبخونیم🌸
حتےشدهیکصفحہقرآن..
بخداآروممیشیم:)🚶🏿♂