هدایت شده از سربازانقلاب | سیدفخرالدین موسوی
🔴"ابوالحسن" او را کشتی!!!
خانه ما همیشه شلوغ بود.
دختر بزرگ بودن دردسرهای خودش را هم داشت.
سالها بود که بعد از دیدن آن صحنه دهشتناک، مادرم سکته کرده و بی صدا و بی حرکت، به روی تخت افتاده بود.
پدرم را هم که یا باید در تبلیغ میدیدم یا پای ثابت ساواک بود و مهمان همیشگی آنها.
یکی از برادرهایم از همه شلوغتر بود و صدای همه را هم درآورده بود.
به معنای واقعی کلمه کم اورده بودم و دیگر نمیدانستم که چگونه با او رفتار کنم.
روزی "ابولحسن" که به خانه برگشت به او گفتم که دیگر از دست فلانی خسته شده ام و نمیدانم که با اذیتهای او دیگر چه کنم؟!
ترکه ای برداشت و وارد اتاق شد، گفت هیچکس حق وارد شدن در اتاق را ندارد، در را بست و فقط صدای برخورد شدید ترکه به بدن بود و صدای غلط کردن برادر خاطیم.
دائما میگفت غلط کردم ابوالحسن... غلط کردم ابوالحسن... ببخشید.... ببخشید...
در خانه ی ما سابقه تنبیه بدنی وجود نداشت.
من پشت در صدای ناله ها و ضجه های برادری که حقیقتا از دست او عاصی شده بودم را میشنیدم و به خود میپیچیدم.
آمدم پشت درب، صدا زدم:
ابوالحسن رهایش کن... ببخشش، ولش کن...
مدتی بعد ابوالحسن درب اتاق را باز کرد.
خیس عرق شده بود.
خشمگین بمن نگاه کرد و گفت کسی با او کاری نداشته باشد و فقط هنگام ناهار یک ظرف غذا برایش ببرید.
من شوکه شده بودم.
این همه خشونت از ابوالحسن بعید بود.
به او گفتم که بچه را که کشتی.
گفت:
نکشتم، نگران نباش.
ماجرا از این قرار بود که ابوالحسن وقتی وارد اتاق میشود و درب را میبندد، ترکه را به دست برادر کوچکتر میدهد و خودش دراز کش، میخوابد و پاهایش را روی میز قرار میدهد و به او میگوید مرا با تمام قدرت بزن.
برادر کوچکترم فریاد میزد نه ابوالحسن غلط کردم ولی ابوالحسن مجبورش کرده بود که ترکه را محکم به پاهایش بزند و در واقع این ابوالحسن بود که بدست برادر کوچکتر ترکه میخورد، یکساعت به پاهایش ترکه میزد و صدا میزد ابوالحسن غلط کردم... میزد و میگفت ببخشید اشتباه کردم.... میزد و میگفت ابوالحسن غلط کردم...
دیگر همان شد و همان.
هیچکس از آن روز به بعد اذیتی از برادرم ندید.
او دیگر آدم دیگری شده بود.
"ابوالحسن" مرد خدا بود که میدانست برای تربیت چه کند!
روایتی از خواهر مهندس شهید "ابوالحسن ال اسحاق" /عفت آل اسحاق
بازنوشته ای از:
سیدفخرالدین موسوی
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی
🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید
♦️آرشیو پرونده ها (اینجا)
https://eitaa.com/parvandeha
هدایت شده از دکتر فکت
⁉️مسعود پزشکیان، رئيس جمهور ایران در دیدار خود با اقشار مختلف مردم زابل، بیان کرده است: وضع #زابل در بعد از انقلاب، بدتر شده که بهتر نشده.
🔹این حرف رئیس جمهور ایران، بسیار عجیب به نظر می رسد، زیرا فکتهای مختلفی وجود دارد که پیشرفت شهر زابل در طول حدود ۴۶ سال گذشته را تایید می کند.
♦️وضعیت سلامت و درمان:
قبل از انقلاب، تنها یک بیمارستان با ۲ پزشک متخصص هندی -آنهم نه در زابل- بلکه در کل منطقه سیستان وجود داشت. اکنون این رقم به ۲۱۹ پزشک در ۶ بیمارستان رسیده است. تعداد تختهای بیمارستانی از ۳۰ تخت به ۸۴۹ تخت در بيمارستان زابل افزایش یافته است.
بیمارستان سینا اولین بیمارستان تخصصی و تنفسی کشور، سال ۹۹ در شهر زابل افتتاح شد.
♦️وضعیت آموزشی:
نبود مراکز آموزشی در بسیاری از روستاها سبب عقبماندگی فرهنگی و آموزشی در منطقه سیستان شده بود.
نرخ باسوادی قبل از انقلاب ۲۹.۲ درصد بود و اکنون به ۹۸ درصد رسیده است.
۹۵ درصد مدارس منطقه سیستان از جمله زابل، بعد از انقلاب ساخته شدهاند و اکنون ۳۰۰ مدرسه فعال وجود دارد.
♦️ وضعیت زیرساختی:
شاخص برخورداری جمعیت روستایی از نعمت آب آشامیدنی از ۷درصد در سال ۱۳۵۷ به ۷۰.۵ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک کیلومتر بزرگراه در سیستان و بلوچستان وجود نداشت. اکنون بيش از ۳۳۰ کیلومتر بزرگراه ساخته شده است.
و دهها نمونه دیگر از پیشرفتهای سیستان و شهر زابل وجود دارد.
👨⚕️ بنابر فکتهای مختلف، این گفته رئیس جمهور ایران که وضع زابل در بعد از انقلاب، بدتر شده که بهتر نشده، #نادرست است.
دکتر فکت، مراقب سلامت ذهن شما
🆔 @drfact
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات خاصه حضرت امیرالمومنین علیه السلام
#27دی_ماه_سالروزشهادت #شهیدنواب_صفوی
🔰اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!!
♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم.
♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد
♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد.
♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد.
📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی
✨ایتا | بله | ویراستی
سلام بر بانویی ڪہ قلبش از جا ڪنده شد برای حسین...🖤
#شهادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
✨ایتا | بله | ویراستی