eitaa logo
🥀میدان صراط مستقیم🥀
457 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7هزار ویدیو
33 فایل
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ لازم به ذکر است که: کپی برداشتن از مطالب میدان با ذکر صلواتی به نیت 🌸سلامتی و ظهور امام عصر عج🌸 آزاد میباشد ✨✨✨✨✨✨✨✨ #نذرظهورش بفرستید#صلوات 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #اللهم_صلی_علی_محمدوآله_محمدوعجل_فرجهم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه زیبا ومتبرک است تمام آن روزی که با یاد ونام و آغازشود امروزمون معنوی تر از دیروزمون ان شاءالله🤲 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨ بفرستید 🍃✨🍃✨🍃✨🍃 ✨✨✨✨✨✨✨✨
💢 این گونه گریه‌ها روحیه‌ها را تضعیف می‌کند ✨ وَ رُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَی قَتْلَی صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، 🔸 روایت شده است امام علیه السلام هنگامی که از «صفین» بازمی گشت به «کوفه» وارد شد و از محله قبیله «شبامیان» گذشت مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه می‌کنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامی» که از شخصیت‌های آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. ✨فَقَالَ علیه السلام: ✨أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَی مَا أَسْمَعُ؟ إِلَّا تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ✨ ✨امام علیه السلام به او فرمود: 🖌آیا زنان شما آن گونه که می‌شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آن‌ها را از این ناله‌های بلند بازنمی دارید؟ ✨ وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشی مَعَهُ، وَ هُوَ علیه السلام راکِبٌ، 🔸 در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت می‌کرد در حالی که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود. ✨ فَقالَ علیه السلام: ✨اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ✨ ✨ امام علیه السلام به او فرمود: 🖌 باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصی مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور بر والی و ذلت و خواری برای مؤمن است. 🔰نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۲. ✍ توضیح ✅ گریه کردن برای عزیزان از دست رفته در اسلام ممنوع نیست. در روایت معروفی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر فوت فرزندش ابراهیم گریست (۱) و بعد از واقعه احد هنگامی که از کنار خانه عمویش حمزه عبور کرد و دید صدای گریه ای از آن جا بلند نیست اظهار ناراحتی کرد ازاین رو زنان مدینه به خانه حمزه رفتند و در آن جا برای او به احترام پیامبر صلی الله علیه و آله عزاداری کردند. (۲) ✅ ولی گریستن با صدای بلند و به تعبیر امام علیه السلام «رنین» که به گفته بسیاری از ارباب لغت به معنای گریه توأم با فریاد و فغان است، کار خوبی نیست از این رو امام علیه السلام از آن نهی کرد. ✅ یا چنین گریه ای را برای شهدای راه خدا مناسب ندانست چون سبب سست شدن جنگجویان می‌شود و یا بر اساس قرائنی، این گریه توأم با جزع و بی تابی و ناسپاسی بوده است ازاین رو امام علیه السلام از آن نهی فرموده است. ✅ علامه مجلسی رحمه الله ضمن روایتی که درباره ماجرای صفین نقل می‌کند در ذیل این داستان آورده است که حرب بن شرحبیل به امام علیه السلام عرض کرد: اگر یک خانه، دو خانه و سه خانه بود ما می‌توانستیم آن‌ها را نهی کنیم ولی از این قبیله صد و هشتاد نفر در صفین شهید شدند و هیچ خانه ای نیست مگر این که صدای گریه از آن بلند است ولی ما مردان گریه نمی کنیم بلکه خوشحالیم شهیدانی را تقدیم اسلام کرده ایم. امام علیه السلام فرمود: خداوند شهیدان و مردگان شما را رحمت کند. (۳) ✅ سپس امام علیه السلام به نکته مهم دیگری اشاره می‌کند: هنگامی که دید حرب بن شرحبیل پیاده همراه وی در حرکت و آن حضرت سوار بر مرکب است به او فرمود: «باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصی مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور بر والی و ذلت و خواری برای مؤمن است». ✅ در دنیای امروز و گذشته بسیارند زمامدارانی که برای کسب جاه و جلال و ابهت و عظمت، گروهی را همراه خود با ذلت می‌برند تا ثابت کنند مقام و جلالی دارند ولی اسلام با این گونه مسائل به شدت مخالف است نه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین افرادی را در رکاب خود پذیرفت و نه امیرمؤمنان علیه السلام. ✅ در حکمت ۳۷ نیز شبیه این مطلب آمده بود که وقتی امام علیه السلام دید جمعی از مردم شهرستان «انبار» پیاده به دنبال مرکب آن حضرت می‌دوند ناراحت شد و با زبان اعتراض به آن‌ها فرمود: «از این کار بپرهیزید که در دنیا برای شما مایه مشقت و در قیامت سبب بیچارگی خواهد بود». ✅ شک نیست که این گونه کارها هم به زیان شخصیت‌های صاحب مقام تمام می‌شود هم به زیان توده‌های مردم. گروه اول گرفتار غرور می‌شوند؛ غروری که سرچشمه هرگونه مفسده ای است و گروه دوم گرفتار خودکم بینی و عقده حقارت می‌گردند، بنابراین چنین حرکت‌های غیر عاقلانه ای برای هر دو طرف زیانبار است. (۱) کافی، ج ۳، ص ۲۶۲. (۲) بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۹۸. (۳) بحارالأنوار، ج ۳۲، ص ۵۵۴. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨✨
تو مراسم اﻋﺘﻜﺎﻑ ﻣﺴﺠﺪ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ(ع) ﺑﺎ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﻧﻮﺟﻮاﻥ اﻃﺮاﻓﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﺩﻥ، ﺷﻮﺧﻲ میکردن ﻭ ﺳﺮ ﻭﺻﺪای زیادی بلند میشد. حسین آقارو ﺻﺪا ﻛﺮﺩﻡ و ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺑﺎ ﻳﻜﻤﻲ ﻣﺮاﻋﺎﺕ ﻛﻨﻴﺪ، مثلا اﻋﺘﻜﺎفه، ﺳﻦ ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﻣﻌﺘﻜﻔﻴﻦ ﺑﺎﻻاﺳﺖ اعصابشون نمیکشه. ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺟﻲ اﻳﻦ ﻧﺴﻞ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎ آﻭﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ، ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﭘﺎﺭکه و ﭼﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﺩاﺭﻩ. دیگه ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺑﺎ ﺷﻮﺧﻲ ﻛﺮﺩﻥ و برای اینکه ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﺮﻩ و ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ اﻭﻣﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﻨﻦ یه جوری جاذبه ایجاد کرد ﺩﻳﺪﻡ ﺭاﺳﺖ ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻭاﻧﻔﺴﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺷﻜﻠﻲ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ اﻭﻝ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺎﻣﺴﺠﺪ اﺷﻨﺎ ﻛﺮﺩ. هیئتی که داشتیم بعضی موقع ها اراذل محل هم‌ میومدن من همیشه ازاین موضوع ناراحت بودم ولی حسین حتی کوچک ترین خرده ای به اونا نمیگرفت و باهاشون خیلی خوب برخورد میکرد ... یه روزی که بهش گلایه کردم گفت "اتفاقا همین ها واجبه که بیان هیئت ؛ امام حسین (ع) کار خودش میکنه و کاری که باید بشه میشه ..." ﺗﻮ ﺗشیع پیکر پاکش ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﭽﻪ اﻡ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﻮﺩو ﺧﻮﺷﺪﻝ. ﻭﻟﻲ ﺧﺪا ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺪﻟﻴﺶ ﺑﺮﺩﺵ ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨✨
یکبار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیئت هستیم و صحبت می‌کنیم، از اکبر پرسیدم: چی اون طرف به درد میخوره؟ گفت: قرآن خیلی این طرف به درد می‌خوره! اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیکتر می‌شد، انسش با قرآن بیشتر می‌شد، شبهای آخر هروقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی‌اش می‌رفت، پرسیدم: آن لحظه آخر که شهید شدی، چی شد؟ گفت: آن لحظه آخر، شیطانمی‌خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند. 🍃 ✍به روایت همسر شهید 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨✨
✨با سید آمــدیم مرخصی... خانواده من در یکی از روستاهای اطراف بهبهــان بود. وقتــی رسیــدیم, دیــدم دخترم مریض اســت با هم بردیمش بیمارستانی در بهبهان... انجا شــنیدیم عــده ای بیرون از بیمارســتان در حال شعار دادن علیه انقلاب هستند. سید سـریع دوید و رفت داخل انها. وقتی برگشت پیراهنش پاره و ساعتش شکستــه بود. شهربانی همه را جمع کرد و برد کلانــتری. ما هم رفتیم.پدر ومادر کسی که سید را زده بود امدند برای گرفتن رضایت. سید رضایت داد. انها هم با قسم ما را بردند خانه خودشان. پـدر ضارب سریع برای سید یک لباس و یک ساعت خرید. سید قبول نکرد و به جای ان یک نخ ســوزن خواست. لباسش را همانجا دوخت و برگشــت... بعد از شهـادت سید بود. از همان مـحله رد می شدم. دیدم روی دیوار نوشتــه بود کوچه شهید سید عبدالحـسین ولے پور! 🍃 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهادت شهید باکری مراسم گرفته بودند. سخنران مراسم حاج قاسم سلیمانی بود. با محمودرضا رفتیم و نشستیم طبقه ی بالا. به زحمت جایی روی لبه ی یکی از پله‌ ها پیدا کردیم و نشستیم. با محمودرضا حرف می‌ زدم ولی حاج قاسم که روی سن آمد محمودرضا سکوت کرد و دیگر حرف نمی‌ زد. بعد از برنامه، به محمودرضا گفتم: کاش می‌ شد حاج قاسم را از نزدیک ببینیم. گفت: من خجالت می‌ کشم وقتی توی صورت حاج قاسم نگاه می‌ کنم؛ چهره‌ اش خیلی خسته و تکیده است. 🌹محمودرضا خودش هم این مجاهده و پرکاری را داشت. این اواخر یکبار گفت: من یکبار پیش حاج قاسم برای بچه‌ ها حرف می‌ زدم، گفتم بچه‌ ها من این‌ طور فهمیده‌ ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌ دهد که پرکار هستند و شهدای ما غالباً این‌طور بوده‌ اند. بعد گفت: حاج قاسم این حرف را تأیید کرد و گفت بله همین‌ طور بود. 🍃 ✍ابروباد، راوی: برادر شهید 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا