آسمان رنگ شب یلدا گرفت🍷
یاد تو آمد به قلبم جا گرفت🖤
تا سحر غم با دلم همخانه بود🍷
از فراغ تو دلم دیوانه بود🖤
تا آمدم یک خط بخوانم درس را هربار...
یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار
گویا جهان مصرع به مصرع شعر بارید و...
یک بیت من میخواندم و یک بیت هم دیوار
گاهی شدم غرق خیالت، گاه آشفتم
من امتحان دارم، برو! دست از سرم بردار!
هی لابه لای جزوه هایم نقش می بندد...
غیر ارادی اسم تو، عاشق شدم انگار
درون جان من حسی نهفته
گهی عشق و گهی اندوه خفته
گهی احساس قدرت در وجودم
گهی احساس غم در تارو پودم
گهی تصمیم رفتن گیرم و باز
جهانم با رخ او گیرد آغاز
ولی افسوس از این چرخ دغلباز
که این دنیای ما را کرده ناساز
جدایی را رقم زد قسمت ما
نبود اما زمان عشرت ما
دلم دریای خون گشت و پر از درد
جهانم را گرفته یک غم سرد
منِ خام و دلی آکنده از عشق
به دل داغی چنین افکنده از عشق
مرا یک چای حضرت در حرم کافیست آقا جان
کجای اینجهان دارد چنین تسکین و درمانی؟
#چهارشنبه_های_امامرضایی
به آقا سلام دادی امروز؟