کنایه ای حرف زدن فقط اونجایی که شهریار میگه:
من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین... معرفت این است که زِ من میگذری.
#چکامه
چه میدانی؟تمام پیکرم چون شمع می سوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی
#چکامه
گوهر عشق همان بِه که به دست آید سخت
کآنچه آسان به کف آید ز کف آسان برود..
•حبیبکارکُن| #چکامه
شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولی،
من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد ((:
#چکامه
هیچی چندش تر و در عین حال ذوقی تر از این نیس ک دوستت پیشت با نامزدش حرف بزنه😑🤌🏻