#شنیدم_این_حکایت
شنیدم این حکایت را
ز شخصی عالِمِ والا
که روزی عده ای اصحاب
نزد حضرت مولا
همه گرم سخن بودند
و می گفتندُ از هرجا
ز ایام نکوی خود
ز خیر و شر این دنیا
ز اهل خانه و عهد و
بنات و همسر و اّبنا
و نوبت بر علی آمد
به آن والای بی همتا
نظرها سمت وی افتاد
گفتندش کای جانا
بگو از برترین ساعت
ز عمر خود برای ما
سپس مولا به اصحابش
تبسم کرد با معنا
به لحنی لَیِّنُ و زیبا
به نطق خود چنین گفتا
نباشد نزد من زیبا
تر از روزی که در صحرا
کنار چشمه ای جوشان
در آن جمعیت عظما
گرفت و برد دستم را
نبی بالاتر از بالا
و با لبهای چون قندش
بگفتا ای مسلمانها
و هر کس را که من باشم
به نزدش سید و اقا
ز بعد من فقط بر او
علی باشد فقط آقا
جماعت را به وجد اورد
کلامش تا رسید اینجا
همه تکبیر میگفتندو
ز انسانها و مافیها
زمین و نه فلک حتی
نسیم و موج دریاها
و پرسیدند جمعیت
علی جانم بگو حالا
چه روزی سخت تر بوده
ز عمر تو در این دنیا
و دیدند اشک میریزد
ز دیده همچنان دریا
و گفتا بعد پیغمبر (ص)
غریب افتادم و تنها
ولایت غصب شد از من
ز آن دزدان بی تقوا
همان روزی که آتش زد
عدو گلخانه ی ما را
چهل تن بی حیا کردند
در کاشانه ام بلوا
ز سیلی و در و دیوار
هزار افغان و واویلا
هزاران بار روزانه
شدم شرمنده ی زهرا(س)
💠💠💠1⃣0⃣9⃣5⃣💠💠💠
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
⛈ 🦋 https://t.me/joinchat/AAAAAD8M1o1kf3xMJGroSQ 🦋⛈
✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐
آدرس ایتا
https://eitaa.com/majid_moradzadeh
نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)