🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
📚معرفی کتاب📚
📖نام اثر: در هاله ای از غبار، سرگذشتنامۀ سردار بینشان، حاج احمد متوسلیان
✍پدیدآور: گلعلی بابایی
🖨ناشر: صاعقه
@majid_pakniyat
📖بخشهایی از کتاب «در هالهای از غبار»
1⃣فقط کادرهای ستادی و عملیاتی تیپ و «متوسلیان» به اتفاق «همت» در صدد تدوین جدول زمانبندی شده، برای مراجعت تدریجی این کادرهای باقی مانده، به ایران بودند. در این ایام متوسلیان هرگاه فرصتی به دست میآورد، از غوغای جمع یاران میگریخت، خود را به «زینبیه» میرساند و در کنجی از خلوت حرم امّ المصائب ساعتی به نماز و راز و نیاز با حضرت حق مشغول میشد.
...
2⃣حاجی با نگاهی متعجب و حیرتزده آمد طرفمان و گفت: شما هم او را دیدید؟
پرسیدیم: چه کسی را میگویید؟
حاجی انگار فهمید ما فرد مورد اشارۀ او را ندیدهایم. گفت: همان سپاهی را میگویم.
با تعجب پرسیدیم: کدام سپاهی؟ اصلاً شما چرا امشب اینطور منقلب و آشفتهاید؟
حاجی گفت: از سر شب مشغول نماز بودم. دلم خیلی گرفته بود. سیمای بچههایی که رفته بودند، خصوصاً «محمد توسلی» دست از سرم برنمیداشت. به جدۀ سادات متوسل شدم، بلکه ایشان عنایتی و نظری در کارم بفرمایند. همین حالا که صدای اذان توی حرم بلند شد، ناغافل دیدم آن سپاهی آمد کنارم ایستاد و گفت: برادر احمد، بی تابی نکن. به پایان انتظارت، مدت زیادی باقی نمانده!
...
3⃣با عجله به سمت سفارت رفتم ... محتشمی پور تا مرا دید، گفت: این آقا متوسلیان تصمیم دارد به لبنان برود ... با تسبیح خودم استخاره ای هم گرفتم که دیدم جواب استخاره «بد» آمد. تا بد آمد، احمد فهمید و وسط تسبیح انداختن، دست مرا گرفت و گفت: به تسبیح نگاه نکن حاج محسن (رفیقدوست)! ... او را در آغوش گرفتم و حتی برای سلامتیاش در این سفر، دعا خواندم. آن روز به منزلۀ آخرین دیدار من با این مرد خدا بود. احمد به سمت بیروت رفت و دیگر خبر موثقی از او به دست ما نرسید که نرسید.
#حاج_احمد_متوسلیان
@majid_pakniyat
هدایت شده از 🌹 دوستان و بصیرت ✌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پهلوونای محله رفتن و مادرا موندن و کوه خاطرات.
اونا که توی بهشتن اما، طول عمر مادراشون صلوات.
#یاد_شهیدان
#مادران_شهدا
#شهید_سعید_کمالی
#مدافعان_حرم
sapp.ir/doostan_va_basirat
https://eitaa.com/doostan_va_basirat
زبان حال ترامپ:
دود اگر دود تو و سوزش اگر سوزش من
آنچه البته به دردم نخورد آبپاش است
@majid_pakniyat
«روحمان تا وقتی خدا بخواهد در همه عرصهها و صحنهها با شماست.
در صف راهپیماییها، در روشنایی نماز جمعه، در شبستان احیا، کنار صندوق صدقات...
ما با شما و شاهد شماییم. دستگیرتان در ناتوانیهای دنیایی، یارتان در سرگشتگی های آخرتی. دعا از شما، دستگیری از ما... بر راه امام پایداری کنید...».
شهید مهران (علی) بلورچی، کتاب یادداشتهای آسمانی.
#یاد_شهیدان
#شهید_مهران_بلورچی
من مُزدسِتانم! آنقدر در راه خدا کار میکنم تا مزد بستانم.
هر طوری شده باید از خدا مزد بگیرم و هیچ مزدی از شهید شدن در راه خدا با ارزشتر نیست.
اگر در این جنگ پایم قطع گردد، با دست و اگر دستم قطع گردد، با زبانم و اگر زبانم قطع شود، با چشمم و اگر چشمم از کاسه درآید، با آخرین وسیلهٔ بدنم که خونی در رگهایم جاری است، انقلاب اسلامی خود را به رهبری قائد اعظم امام خمینی ره به تمام جهان صادر میکنم... پیام خون مرا برسانید...
شهید صادق مزدستان، کتاب یادداشتهای آسمانی.
#یاد_شهیدان
#شهید_صادق_مزدستان