کار نقد فوقالعاده سخت و سنگین است و به مراتب از تولید اثر توانایی بیشتری میخواهد؛
اگر دیدید جایی نقد زیاد شد و کفه تولید سبک شد؛ یک جای کار میلنگد؛ شاید پرسشگران لباس نقد پوشیدهاند و متخصص پندار شدهاند و آسایش در سایه نقد را بر رنج خلق آثار ترجیح دادهاند.
@naghdname_ir
هدایت شده از مؤسسه حضرتزینب(س)
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹| #ویدئو
♦️عزت بیهیاهو
🔻امام حسن (ع) میفرمایند:اگر میخواهی به عزت برسی
عزتی که هیاهو نداشته باشه، از ذلت گناه و معصیت خارج بشو!
📎 حجت الاسلام رحیمی
#حجت_الاسلام_رحیمی
#عزت #گناه #معصییت
#موسسه_حضرت_زینب
📮موسسه بینالمللی حضرت زینب (س)
وبگاه | اینستاگرام | تلگرام
@hazratzainab_com
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است؟ چه بهتر! بهانه را بپذیر
چو برده ای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش ولي تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را مبر ز یاد ولی
کنون که در قفسی، آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج وجود می ارزد
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا، زمانه را بپذیر
فاضل نظری
@naghdname_ir
آلزایمر تربیت اسلامی
چرا دغدغهی الهیاتی شنبه و پنجشنبه فهم نمیشود؟
مادامی که در: 1- تنظیم قانون ساعت کاری مشاغل 2-تعطیلات رسمی 3- میزان ساعت کاری 4- اشتغال بانوان و... فهمی نسبت به نیازهای معنوی و توحیدی انسان تنظیم نشد و لاجرم تغذیه و تربیتی شکل نگرفت، نمیتوان هماکنون انتظار داشت دغدغهی اشتغال پنجشنبه بهبهانهی مناسک و آیینهای دینی فهم شود.
ما بستر و پایهها را در جای دیگری پایی نهادهایم و حالا فریاد نابودی مناسک در بستر زمان فهم نمیشود، چرا که مخاطب این فریادها دچار آلزایمر تربیت اسلامی گشته است.
مادامی که قافیه تداخل نماز اول وقت یا جماعت با کوفتگی پس از ساعتها کار، بیداری بینالطلوعین با خستگی شبانگاه، زیارت سالانه با اقساط متراکم ماهانه و سرگرمیهای زیبای رسانه را به بیداری شبانه باختیم باید فکری و درمانی میاندیشیدیم، تا هماکنون مخاطبان بیشتری برای دغدغهی امروز داشته باشیم.
@naghdname_ir
خوشحالی این ساعتها از روی نقد یا ضعف دولت نیست؛ نتیجه پستی انسانیت است و روضهسازیهای افراطی نیز از روی جهل است.
@naghdname_ir
هدایت شده از مؤسسه حضرتزینب(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫ هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.
📅 ۱ تیر ۱۳۶۰
📮موسسه بینالمللی حضرت زینب (س)
وبگاه | اینستاگرام | تلگرام
@hazratzainab_com
عملگرایی و حرکت هرچند در جایگاهی ضعیف باشد اما شرافتی غیر قابل مقایسه با انفعال و سکون دارد و شهادت خالصانه نتیجهی این فاصله و شرافت است.
شهادتتان مبارک🌱
@naghdname_ir
سید حسین شهرستانی
مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی:
نسبت به ملامتگران و یاوه گویان شکیبا باشید؛ این شهادت کار خود را خواهد کرد....
@naghdname_ir
از رییسی خوشم میآمد....
از رییسی خوشم میآمد با اینکه برخی انتصابات و وزرای دلچسبی نداشت.
شبیه سیاستمدارها نبود ادایشان را هم در نمیآورد برای همین ادبیات سیاسی هم نداشت.
نیامده بود جمله بسازد لحنش کارگری بود جنسش همین بود نمیخواست هم عوض
شود.
برای همین جملهای از او جز همان ناهار خوردید در ذهنمان نمانده است.
تیتر دستمان نمیداد نمیخواست هم بدهد طلبه بود بیشتر هم نمیخواست باشد.
وقتی هم
به او گفتند ۶ کلاس بیشتر سواد ندارد سرخ شد عصبی شد اما گفت تقوا داشته باشید پیاش را هم نگرفت دنبال کاراکتر شدن نبود برای همین مناظره و درگیری با او
حال نمیداد نه میخواست معجزه هزاره سوم باشد نه آخوند شیک لباده پوش و نه حتى حقوقدان وقتی هم رفت سازمان ملل باز هم نخواست چیزی از خودش نشان دهد.
یکبار عکس حاج قاسم را بلند کرد یکبار هم قرآن شعارهای تبلیغاتیش هم چنگی به دل نمیزد مانیفست سیاسی نداشت. به درد در دست گرفتن و توی خیابان گرفتن نمیخورد ایران قوی؟ سید محرومان؟
رئیسی حتی عکس خوب و کاریزماتیک برای پوستر و بیلبوردش ندارد چون انگاری از دوربین معذب است.
راننده تاکسی ها هم وقتی میخواهند فحشش بدهند ایست میکنند. فحش آخوند بودنش را میدهند و قیمت ارز و دلار را توی سرش میکوبند یا اینکه داماد علم الهدی ست.
حق دارند ولی حتی یک نفر به یاد ندارد رییسی او را به جمله ای گزیده باشد. حتی در ادبیاتش صبح جمعه هم نداشت میگویند برود یک مسجد پیدا کند نمازش را بخواند و به مملکت چه کار دارد؟
راست میگویند رییسی دیگر از نقش تولیت آستان قدس رضوی بیرون نیامد رییس قوه قضا هم شد همین بود چهره مقتدر دستگاه قضا را نداشت هرچه هم برایش نوشتند جلاد و... به صورتش نچسبید.
شبیه آدمهایی بود که آمده اند دعوا را فیصله بدهند رییس جمهور شدنش هم همین شکلی بود.
آخوند
ساده مشهدی بود که خاطراتش هم لهجه کوچه پسکوچه مشهد میداد و صدای دستفروشهای اطراف حرم میپیچید بعد از ریاستش که خیلیها گفتند تک دوره ایست از یادها میرود چون آدم رسانه نبود تکه کلام و ادبیات سیاسی نداشت که مثل احمدی
نژاد و روحانی سر زبانها بیفتد یا مثل خاتمی رهبر جریان سیاسی شود و گفتمان تازه ای بسازد اتوبان هم به نامش بزنند فرقی نمیکند رییسی بیشتر به صحنهای رضوی می آید که زائرهای رضوی از کنار مزارش رد که شدند فاتحه ای برایش بخوانند و بگویند: خوشبحالش بعد ریاست جمهوریاش نه ممنوع التصویر شد نه جریان انحرافی عاقبت بخیر شد رییسی ساده بود اما خدا نخواست ساده تمام شود نامش را در تاریخ طوری نوشت دیگر از یاد نرود.
✍عطیه همتی
@naghdname_ir
شاهد زمانه
این روزها کوک نیستم. دچار نوعی غم، ملال.
هوای گریه دارم.
ساکتم و سکوتم پر از فریاد است. چرا؟
قطعا بیربط نیست به وقایع اخیر. به این جمعیت سوگوار. به آن جمعیتِ شاد از مرگِ دیگری.
من نه شادم نه سوگوار. نه میتوانم علت اشکها را درک کنم و نه میتوانم علت رقص و پایکوبی را.
جایی نقل قولی از سیمین خواندم که: «تنها راه حلی که برای ما ماندهاست همین است: شاهد زمانه بودن.»
نمیدانم کجا و در چه موقعیتی سیمین این را گفته. اما وصف این روزهای من است.
تماشاچی شدهام.
در کشور سیاستزدهای که ایدئولوژی دینیاش، هر فکر و کنشی را به مراتب پیچیدهتر میکند؛ انگار توانِ من، فعلا، نظاره کردن است.
اما ته دلم دوست داشتم تکلیفم معلوم میبود و در یک دستهای جای میگرفتم. تنها نبودم در این زمان. دلم میخواست که همین اکنون، خودم را متعلق به یک گروه میدانستم و در جمع آنان برونریزی احساسی میکردم. یا اشک میریختم یا پایکوبی. بهتر از این بود حناق بگیرم که.
آنوقت حالا اینجور گنگو لال نبودم. چیزی می گفتم، فریادی میزدم، یا قهقهای!
راستش ته دلم، دوست داشتم در جمعیت سوگوار جای میگرفتم.
غمشان را به رسمیت میشناختم. باورشان میکردم.
اما نمیشود.
نهیبی توی گوشم مرا یاد سوگهای مکرری میاندازد که اینسالها در خفا برگزار شد و نشد. تنهای عزیزی که در شرایط امنیتی یا توسط افرادی ناشناس به خاک سپرده شدند.
فارغ از اینکه آنها چه کرده بودند؛ عزیزِ مادر و همسر و فرزندانشان که بودند؟ سهم آنان از غم شان چقدر بود؟
خودم را در اوج ناتوانی میبینم. در اوج استیصال ...
من فقط میدانم درد محبت، سختترین درد تاریخ است...
موقعیت سختی است.
انگار فقط میتوانم شاهد زمانه باشم...
✍زهرا شیخ
کانال تلگرام خانم شیخ
______
پ.ن:
این یادداشت وقایع این روزها را از دریچهای دیگر نگاه کرده که شاید اعتقاد بسیاری از افراد جامعه امروز باشد؛ آنهایی که نمیخواهند خوشحال باشند؛ اما با انبوهی از سؤال و پرسش جلوی بغض این روزها را میگیرند.
به نظر میرسد این پرسشها و دغدغهها شاید زخمی خون آلود باشند اما مقدس و محترم هستند؛ نمیتوان از کنار آنها ساده گذشت؛ و باید بیش از پیش به گفتگو؛ التیام؛ درمان و جبران پرداخت؛ ما (اکثریت جامعه ایران) نگاههای نزدیکی به هم داریم اما ساده گذشتن از کنار پرسشهای کهنه و مطالبات عمیق جامعه را چند دسته میکند.
@naghdname_ir
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ جریان روشنفکری چرا جمعیت میلیونی را نمیبیند؟
👤 سیدحسین شهرستانی
@jaryan_tv1
@naghdname_ir
گروه پشیمانها.....
من رفتم.
مراسم تشییع را میگویم.
باید میرفتم .
وقتی میشود چیزی را با چشمهای خودت ببینی، چرا باید از رسانههای اینور و آنور دریافت کنی؟
من رفتم
و آن مشاهداتی که دنبالش بودم را خودم با چشمهای خودم دیدم.
یکی از مشاهداتم مواجهه با «پشیمانها» بود.
یک نفر را دیدم که با خودکار روی ورق نوشته بود: ما برای ابراز پشیمانی آمدهایم.
کنار خودم ایستاده بود. گپ زدیم. گریه نمیکرد. بیشتر حالت شوک و غبطه داشت. میگفت آمدهام چند قدم پشت شان بروم شاید حلالم کنند.
رای هم نداده بود به رئیسی. و تمام این سالها به کمتوانیاش در کشورداری باور داشته و خیلی به جوکها و طنزها خندیده بود اما حالا پشیمان بود.
گفتم: یعنی به نظرت، اینها، قبلا ایراداتی فاحش داشتند و چون شهید شدند، فهمیدی اشتباه کردی؟
گفت بله. ما اشتباه میکردیم. این مرگِ با شرافت، نشان داد آنها بصیرت داشتند. نشان داد خیلی از ما جلوتر بودند.
گفتم: ولی خب، قاعدتا با این شرایط جوی، اصلا نباید میرفتند.
مکث کرد و گفت: خب، آن موقعها هم به همین کارهایشان میخندیدیم ولی لابد علتی داشته.
بعد هم در زمزمهای با خودش ادامه داد: هشتمین ريیسجمهور، خادم امام رضا، روز تولد امام رضا، در آغوش امام رضا... دیگر حرفی میماند؟
خب بدیهی بود که نه. حرفی نمیماند در غوغای بدرقه.
...
یک نفر دیگر همانجور که راه میرفتیم، بی مقدمه به عکس امیرعبداللهیان اشاره کرد و گفت هیچ وقت ازش خوشم نمیآمد نمیدانم چرا. ناراحتم از خودم.
گفتم: یعنی حالا خوشت میآید؟
مکث کرد؛
گفتم: خب قرار نیست همه را دوست داشته باشیم که.
سری تکان داد و با حسرت گفت: اما همینکه شهید شد یعنی آدم خوبی بوده...
...
آن یکی اما کلی گریه کرده بود؛ چشمهایش متورم و قرمز. میگفت: شرمندگیاش را نمیتواند جبران کند ...
گفتم: خب لابد تو هم دلایلی داشتی. گفت: آره . دلایلم هم محکم بود.اما حالا لال شده ام...
...
👈گذار سختی است،
خیلی از ما در این نقطه ایستادهایم...
در پارادوکس دین نمایشی و دین راستین؛ در جنگ ایدئولوژی و منطق؛ در تناقض بین یک عمر آموزههای خانوادگی و حکومتی با تغییرات اندیشهایِ امروزمان؛ در برزخ دگرخواهی و فردگرایی؛ در جستجوی آزادی و تَرَک برداشتن باورهای دیرینمان؛ در طلب اخلاق و محروم از آن...
✍️زهرا شیخ
@naghdname_ir