از رییسی خوشم میآمد....
از رییسی خوشم میآمد با اینکه برخی انتصابات و وزرای دلچسبی نداشت.
شبیه سیاستمدارها نبود ادایشان را هم در نمیآورد برای همین ادبیات سیاسی هم نداشت.
نیامده بود جمله بسازد لحنش کارگری بود جنسش همین بود نمیخواست هم عوض
شود.
برای همین جملهای از او جز همان ناهار خوردید در ذهنمان نمانده است.
تیتر دستمان نمیداد نمیخواست هم بدهد طلبه بود بیشتر هم نمیخواست باشد.
وقتی هم
به او گفتند ۶ کلاس بیشتر سواد ندارد سرخ شد عصبی شد اما گفت تقوا داشته باشید پیاش را هم نگرفت دنبال کاراکتر شدن نبود برای همین مناظره و درگیری با او
حال نمیداد نه میخواست معجزه هزاره سوم باشد نه آخوند شیک لباده پوش و نه حتى حقوقدان وقتی هم رفت سازمان ملل باز هم نخواست چیزی از خودش نشان دهد.
یکبار عکس حاج قاسم را بلند کرد یکبار هم قرآن شعارهای تبلیغاتیش هم چنگی به دل نمیزد مانیفست سیاسی نداشت. به درد در دست گرفتن و توی خیابان گرفتن نمیخورد ایران قوی؟ سید محرومان؟
رئیسی حتی عکس خوب و کاریزماتیک برای پوستر و بیلبوردش ندارد چون انگاری از دوربین معذب است.
راننده تاکسی ها هم وقتی میخواهند فحشش بدهند ایست میکنند. فحش آخوند بودنش را میدهند و قیمت ارز و دلار را توی سرش میکوبند یا اینکه داماد علم الهدی ست.
حق دارند ولی حتی یک نفر به یاد ندارد رییسی او را به جمله ای گزیده باشد. حتی در ادبیاتش صبح جمعه هم نداشت میگویند برود یک مسجد پیدا کند نمازش را بخواند و به مملکت چه کار دارد؟
راست میگویند رییسی دیگر از نقش تولیت آستان قدس رضوی بیرون نیامد رییس قوه قضا هم شد همین بود چهره مقتدر دستگاه قضا را نداشت هرچه هم برایش نوشتند جلاد و... به صورتش نچسبید.
شبیه آدمهایی بود که آمده اند دعوا را فیصله بدهند رییس جمهور شدنش هم همین شکلی بود.
آخوند
ساده مشهدی بود که خاطراتش هم لهجه کوچه پسکوچه مشهد میداد و صدای دستفروشهای اطراف حرم میپیچید بعد از ریاستش که خیلیها گفتند تک دوره ایست از یادها میرود چون آدم رسانه نبود تکه کلام و ادبیات سیاسی نداشت که مثل احمدی
نژاد و روحانی سر زبانها بیفتد یا مثل خاتمی رهبر جریان سیاسی شود و گفتمان تازه ای بسازد اتوبان هم به نامش بزنند فرقی نمیکند رییسی بیشتر به صحنهای رضوی می آید که زائرهای رضوی از کنار مزارش رد که شدند فاتحه ای برایش بخوانند و بگویند: خوشبحالش بعد ریاست جمهوریاش نه ممنوع التصویر شد نه جریان انحرافی عاقبت بخیر شد رییسی ساده بود اما خدا نخواست ساده تمام شود نامش را در تاریخ طوری نوشت دیگر از یاد نرود.
✍عطیه همتی
@naghdname_ir
شاهد زمانه
این روزها کوک نیستم. دچار نوعی غم، ملال.
هوای گریه دارم.
ساکتم و سکوتم پر از فریاد است. چرا؟
قطعا بیربط نیست به وقایع اخیر. به این جمعیت سوگوار. به آن جمعیتِ شاد از مرگِ دیگری.
من نه شادم نه سوگوار. نه میتوانم علت اشکها را درک کنم و نه میتوانم علت رقص و پایکوبی را.
جایی نقل قولی از سیمین خواندم که: «تنها راه حلی که برای ما ماندهاست همین است: شاهد زمانه بودن.»
نمیدانم کجا و در چه موقعیتی سیمین این را گفته. اما وصف این روزهای من است.
تماشاچی شدهام.
در کشور سیاستزدهای که ایدئولوژی دینیاش، هر فکر و کنشی را به مراتب پیچیدهتر میکند؛ انگار توانِ من، فعلا، نظاره کردن است.
اما ته دلم دوست داشتم تکلیفم معلوم میبود و در یک دستهای جای میگرفتم. تنها نبودم در این زمان. دلم میخواست که همین اکنون، خودم را متعلق به یک گروه میدانستم و در جمع آنان برونریزی احساسی میکردم. یا اشک میریختم یا پایکوبی. بهتر از این بود حناق بگیرم که.
آنوقت حالا اینجور گنگو لال نبودم. چیزی می گفتم، فریادی میزدم، یا قهقهای!
راستش ته دلم، دوست داشتم در جمعیت سوگوار جای میگرفتم.
غمشان را به رسمیت میشناختم. باورشان میکردم.
اما نمیشود.
نهیبی توی گوشم مرا یاد سوگهای مکرری میاندازد که اینسالها در خفا برگزار شد و نشد. تنهای عزیزی که در شرایط امنیتی یا توسط افرادی ناشناس به خاک سپرده شدند.
فارغ از اینکه آنها چه کرده بودند؛ عزیزِ مادر و همسر و فرزندانشان که بودند؟ سهم آنان از غم شان چقدر بود؟
خودم را در اوج ناتوانی میبینم. در اوج استیصال ...
من فقط میدانم درد محبت، سختترین درد تاریخ است...
موقعیت سختی است.
انگار فقط میتوانم شاهد زمانه باشم...
✍زهرا شیخ
کانال تلگرام خانم شیخ
______
پ.ن:
این یادداشت وقایع این روزها را از دریچهای دیگر نگاه کرده که شاید اعتقاد بسیاری از افراد جامعه امروز باشد؛ آنهایی که نمیخواهند خوشحال باشند؛ اما با انبوهی از سؤال و پرسش جلوی بغض این روزها را میگیرند.
به نظر میرسد این پرسشها و دغدغهها شاید زخمی خون آلود باشند اما مقدس و محترم هستند؛ نمیتوان از کنار آنها ساده گذشت؛ و باید بیش از پیش به گفتگو؛ التیام؛ درمان و جبران پرداخت؛ ما (اکثریت جامعه ایران) نگاههای نزدیکی به هم داریم اما ساده گذشتن از کنار پرسشهای کهنه و مطالبات عمیق جامعه را چند دسته میکند.
@naghdname_ir
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ جریان روشنفکری چرا جمعیت میلیونی را نمیبیند؟
👤 سیدحسین شهرستانی
@jaryan_tv1
@naghdname_ir
گروه پشیمانها.....
من رفتم.
مراسم تشییع را میگویم.
باید میرفتم .
وقتی میشود چیزی را با چشمهای خودت ببینی، چرا باید از رسانههای اینور و آنور دریافت کنی؟
من رفتم
و آن مشاهداتی که دنبالش بودم را خودم با چشمهای خودم دیدم.
یکی از مشاهداتم مواجهه با «پشیمانها» بود.
یک نفر را دیدم که با خودکار روی ورق نوشته بود: ما برای ابراز پشیمانی آمدهایم.
کنار خودم ایستاده بود. گپ زدیم. گریه نمیکرد. بیشتر حالت شوک و غبطه داشت. میگفت آمدهام چند قدم پشت شان بروم شاید حلالم کنند.
رای هم نداده بود به رئیسی. و تمام این سالها به کمتوانیاش در کشورداری باور داشته و خیلی به جوکها و طنزها خندیده بود اما حالا پشیمان بود.
گفتم: یعنی به نظرت، اینها، قبلا ایراداتی فاحش داشتند و چون شهید شدند، فهمیدی اشتباه کردی؟
گفت بله. ما اشتباه میکردیم. این مرگِ با شرافت، نشان داد آنها بصیرت داشتند. نشان داد خیلی از ما جلوتر بودند.
گفتم: ولی خب، قاعدتا با این شرایط جوی، اصلا نباید میرفتند.
مکث کرد و گفت: خب، آن موقعها هم به همین کارهایشان میخندیدیم ولی لابد علتی داشته.
بعد هم در زمزمهای با خودش ادامه داد: هشتمین ريیسجمهور، خادم امام رضا، روز تولد امام رضا، در آغوش امام رضا... دیگر حرفی میماند؟
خب بدیهی بود که نه. حرفی نمیماند در غوغای بدرقه.
...
یک نفر دیگر همانجور که راه میرفتیم، بی مقدمه به عکس امیرعبداللهیان اشاره کرد و گفت هیچ وقت ازش خوشم نمیآمد نمیدانم چرا. ناراحتم از خودم.
گفتم: یعنی حالا خوشت میآید؟
مکث کرد؛
گفتم: خب قرار نیست همه را دوست داشته باشیم که.
سری تکان داد و با حسرت گفت: اما همینکه شهید شد یعنی آدم خوبی بوده...
...
آن یکی اما کلی گریه کرده بود؛ چشمهایش متورم و قرمز. میگفت: شرمندگیاش را نمیتواند جبران کند ...
گفتم: خب لابد تو هم دلایلی داشتی. گفت: آره . دلایلم هم محکم بود.اما حالا لال شده ام...
...
👈گذار سختی است،
خیلی از ما در این نقطه ایستادهایم...
در پارادوکس دین نمایشی و دین راستین؛ در جنگ ایدئولوژی و منطق؛ در تناقض بین یک عمر آموزههای خانوادگی و حکومتی با تغییرات اندیشهایِ امروزمان؛ در برزخ دگرخواهی و فردگرایی؛ در جستجوی آزادی و تَرَک برداشتن باورهای دیرینمان؛ در طلب اخلاق و محروم از آن...
✍️زهرا شیخ
@naghdname_ir
هدایت شده از مجله خردورزی
تعلیق پدیدارشناسانه ما در فقدان رئیس جمهور
درست در همان ساعات سخت و نفسگیر عصر یکشنبه که گروههای امداد و نجات در تکاپوی عملیات بازیافتن بالگرد حامل رئیسی و یارانش بودند، ما نیز عملیات بازیابی و از نو پیدا کردن او را در ذهن و ضمیر خود آغاز کردیم.
ما که میگویم
کم و بیش یعنی همه ما از امثال من که فی الجمله در زمره حامیان او به حساب می آمدیم و پیشتر برای پیروزی اش در انتخابات کوشیده بودیم تا منتقدان درون جبهه ای
و برون جبهه ای و بخش بزرگی از مردم معمولی؛ گم شدن جسم رییس جمهور گویی نوعی تعلیق پدیدارشناسانه ایجاد کرد که به ما امکان میداد به نحو دیگرگون با او مواجه شویم.
پیشتر او هر چند پیش چشممان بود ولی نمیدیدیمش. اگر هم میدیدیم بیشتر کاستیهای او در نسبت با ایدئالهای ذهنیمان را میدیدیم. اینک اما فرصت شده بود تا در تصور فقدان، رئیسی او را در تحققها و فعلیتهایش از نو پیدا کنیم گروههای امداد و نجات سپیده صبح دوشنبه جسم سوخته رییسی را باز یافتند، اما عملیات بازیابی کاراکتر او برای ما تا همین حالا ادامه دارد و راستش من فکر میکنم تا مدتها ادامه خواهد یافت.
كاستيكا براداتان در کتاب «جاندادن در راه ایدهها» با استفاده از استعارهای سینمایی میگوید کیفیت مرگ هر کس تعیین کننده معنای کلی زندگی اوست.
در واقع با مرگ گویی کل سکانسها و پلانهای پراکنده یک سرگذشت به یکباره تدوین میشوند و معنای نهایی خود را می یابند.
به این سیاق شهادت دراماتیک رئیسی پرواز کردن سوختن و یگانه شدن با خاک و سنگ و درختان کوههای جنگلی منتهی الیه شمال غربی ایران گویی کل زندگی او را یکباره برای ما معنادار کرد زندگی بچه یتیم تهیدست مشهدی را که همچون بسیاری دیگر از همگنان خود با انقلاب اسلامی از حاشیه مناسبات اجتماعی ایران به متن آن
آمد.
طی چهار دهه در جایگاههای مختلف نظم برآمده از انقلاب به انجام تکلیف و ماموریت خود برخاست و نهایتا نیز جان خود را بر سر انجام یکی از همین ماموریتها نهاد.
رئیسی از نیمه دهه نود مشخصا به سطح اول سیاست ایران وارد شد. اما مدل
سیاست ورزی او نیز خاص خودش بود او نه مانند #هاشمی راهبردی سیاست ورزی میکرد و نه چون #احمدینژاد، تاکتیکی بلکه سیاست را نیز همچون نوعی ماموریت و تكليف بهجای میآورد.
شاید مهمترین مفهوم توضیح دهنده سیاست او در کنار تکلیف و ماموریت تقوا بود مشیی علی الظاهر انطباقی با روح زمانه نداشت اما با شهادت نامنتظره و عروجش به بلندای ذهن و نفوذ به سویدای دل بخش بزرگی از ایرانیان امکانها و پتانسیلهای خود را ظاهر ساخت.
"سیاست" تقوا؛ این است مهمترین معنای زندگی ابراهیم رئیسی و در همان حال بزرگترین میراث سیاسی او برای آینده ما.
✍️سجاد صفارهرندی؛ عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
📍مجله خردورزی:
@kheradvarzi_com
هدایت شده از مجله خردورزی
رئيس جمهور اسلامی ناسازه دموکراسی مدرن
ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی و امثال او محصول همان صندوق های رایی است که جهان مدرن آن را تنها راه معتبر برای تشکیل دولت میداند اما با یک تفاوت چشم گیر.
سیستم یا نظام رای گیری که در اصطلاح دموکراسی یا حکمرانی مردم نامیده می شود، در عمل چرخه بسته و یکپارچه ایست که سرمایه داری خون رسان آن است و زیر ابر ضخیم رسانههای ،امپریالیستی زیست جهانی فروبسته در خود را بنا می کند؛ همان زیست جهانی که بودریار میگوید استعاره در آن مرده است نه آنکه از شدت کسوف تصویری سیمای خورشید پوشیده شده باشد بل آنکه هر چه هست تصویر است.
ایران با از سر گذراندن پایان تلخ مشروطیت که به استبدادی غربی و مورد پشتیبانی روشنفکران مرتجع غربگرا، انجامید طرح بازیابی خود را خارج از نظام موجود جهان بنا کرد قیام پانزده خرداد چهل و دو سرآغاز خروج ایران از نظم رایج جهان بود که در نهایت همه ساختارها و میکروارگانیسمهای مدرن را زیر بهمن پنجاه و هفت به
تعلیق برد.
دموکراسی مدرن برای تکنیکال کردن حکمرانی و انسان زدایی از آن، فرم و شکلی خنثی از نظام رای گیری را تنها راه نجات بشر از لویاتان یا گرگ صفتی نفس قدرت طلب
آدمی معرفی کرد اما حیات واقعی بر سیاره زمین حیاتی معنادار و سیاسی بود که سیاست زدایی و انسان زدایی را بر نمی تابید عنصری کمی و مادی به نام سرمایه در غیاب معنابخشی خدا اعتبار بخش و قوام بخش نظام سیاسی در کشورها و جامعه بین المللی شد. انقلاب اسلامی با خودآگاهی تاریخی نه شرقی نه غربی، تمدن موجود را ماده بنای تمدنی متعالی و پیشرو قرار داد.
نیچه در قرن نوزدهم مرگ خدا را در تمدن غرب اعلام کرده بود. قریب یک قرن بعد از او فوکو از مرگ انسان پرده برداشت طرح انقلاب اسلامی اما احیاء سروری عبادالله بر سیاره بود که هم خدا را و هم انسان را میخواست وارد ساختار اداره و حکمرانی زمین کند استعاره ولایت فقیه و یگانگی ملت و امت در هویت به پا خاسته «ایرانی اسلامی» نظام جدیدی را بر پا ساخت.
رییس جمهور حاصل جمع سرمایه و رسانهی قارونها نیست. پول و تصویر، دو عنصر کمی و اعتباری با دخالت عامل معنابخشی خارج از اعتبار انسان به نام الله تبدیل به کیفیتی معنادار شدند تبدیل کردن توده ی شکل پذیری از اجتماع انسانهای بی هویت به مردمانی که فی نفسه و تک تک فارغ از کمیت سرمایه و قدرت شان نوامیس و خلفای الهی اند و در نظامی از حق و تکلیف رابطهای طولی میان امام و امت را می سازند شاهکار سیاسی انقلاب اسلامی بود.
دولتمرد نماز شب خوان و فرعونیت زدایی از دولت
روشنفکری مرتجع و قرن هجدهمی ایرانی همراه با دیگر وفاداران تمدن غرب در نظام کمی مدرن استحاله شده است.
و به زعم خویش هویتی انترناسیونال یافته حال آنکه نفی هویت خود منجر به فروریزی آخرین مقاومت انسانی در ماهیت ضد انسانی تمدن غربی است. روشنفکری مرتجع ایرانی بیش از هر دولت و حکمرانی در برابر دولت سید ابراهیم رئیسی صف آرایی کرد.
آن رقیب درست گفته بود که سید ابراهیم از نظام ارتجاعی و تقلیدی آموزش مدرن جز شش کلاس نیاموخته بود و برای ریاست جمهوری مدرن تربیت نشده بود.
او مدرس دورههای اجتهادی الهیات اسلامی و سالها قاضی القضات دادگاههای حقوقی جمهوری اسلامی ایران بود که در نظامی از حق و تکلیف الهی رای مینوشت و حقوق الهی را جاری میکرد اهل تهجد و بندگی بود اینها مخل کارکرد جایگاهی است که خواست قدرت به ما هو قدرت از مقومات بنیادین آن است.
رئیسی نماز شب خوان در عصر نرمالیزاسیون انقلاب و انقلابیها، فانوس راهنمایی برای پیمودن عهدی جدید شد بعد از رخداد انقلاب اسلامی و عبور از کوران حوادث دهه شصت تا رحلت امام خمینی به نظر میرسید راهی جز بنای یک ژاپن اسلامی نداریم و باید آرمانهای بلند و باشکوه ابتدای انقلاب را در موزهها و صندوق امانات بانک ها نگاهداری کنیم و در مناسبتهای تقویمی آنها را به جشن یا سوگی اداری گرامی
بداریم.
دولت سیزدهم اما سنتی دیگر از حکمرانی را پایه گذاری کرد. بر خلاف نقد رایجی که این دولت را فاقد شعار و سیاست زدا معرفی میکند دولت سید ابراهیم رئیسی را میتوان دولتی نامید که بیش از هر چیز انجام وظایف معمول قوه مجریه را
منظور و هدف خود قرار داده بود همان که امام خمینی رحمت الله علیه فرموده بود جمهوری اسلامی، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم دولت رئیسی نه دولت سازندگی بود، نه دولت اصلاحات نه دولت عدالت و نه دولت تدبیر و امید همه این شعارها را در تار و پود اراده و تصمیم دولت آورده بود و کار ویژهاش به انجام رساندن وظایف دولت جمهوری اسلامی بود دولتی که برتری و درخشندگی اش در شب تاریک زمین که هیچ دولتی، هیچ دولتی جز لفاظی و حرافی جرات یا اراده اقدامی عملی در برابر لویاتان هفت سری به نام رژیم صهیونیستی نداشت بیشتر به چشم آمد.
✍محمد علی روزبهانی
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران
@kheradvarzi_com
هدایت شده از جَذَوات | فاطمه داداشی
📌چند خطی درباره قدیسسازی از شهدای این روزها و تبعات آن...
#فاطمه_داداشی
@Jazveh_fatemedadashi
هدایت شده از مجله خردورزی
18.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بخشی از جناح سیاسی تلاش میکند تشییع خیابانی را به لشگرکشی خیابانی تفسیر کند تا بخواهد با آن بحران صندوق انتخابات را بپوشاند
🔹برخی با تنشسازی و لولوسازی از رقیب رای بالایی گرفتند اما هیچوقت محبوب نبودند؛ کما اینکه در دولت قبل آقای ظریف محبوبتر از روحانی بود.
🔹اتفاقی که در مراسم تشییع رخ داد معنایی به حال عمومی بخشید که پیش از آن نبود و این قدرت مکانیزمهای تاریخی است که در ایران وجود دارد.
سیدحسین شهرستانی، مدیرگروه
حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
@kheradvarzi_com
@farhikhteganonline
هدایت شده از مؤسسه حضرتزینب(س)
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹| #ویدئو
♦️گناه و ذلت
🔻یک کاری بهت پیشنهاد میدن، که میدونی این کار مورد رضایت امام و حضرت زهرا نیست، تقوا یعنی همونجا وایستی.
📎 حجت الاسلام رحیمی
#گناه #ذلت #حضرت_زهرا
#حجت_الاسلام_رحیمی
#موسسه_حضرت_زینب
📮موسسه بینالمللی حضرت زینب (س)
وبگاه | اینستاگرام | تلگرام
@hazratzainab_com