🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🌹🌹🌹🍃
🍃🌹🌹🍃
🍃🌹🍃
🍃🍃
🍃
می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم.
صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت :
" من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. "
بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .
حالا تو شهید شو .. !
شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی .
سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. !
تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت #حاج_عبدالله رو شنیدیم .
محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود .
شهید شد و پیکرش هم موند دست #تکفیری_ها .
سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت .
بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم .
چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ...
حاج عبدالله به آرزوش رسید ...
❤️شهید حاج عبدالله اسکندری
🌷@majles_e_shohada 🌷
🍃🍃
🍃🌹🍃
🍃🌹🌹🍃
🍃🌹🌹🌹🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ حجاب
ای کاش میشد همین الآن خواهران عکسهای خودشون رو از روی پروفایل و پستهاشون بردارند
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا رهبری اینقدر به آینده امیدوارند؟
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
چند لحظه بهش نگاه کردم ... با دیدن نگاه خسته من ساکت شد ...از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم
بیرون ... خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم...
سرمای سختی خورده بودم ... با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن...
تب بالا، سر درد و سرگیجه ... حالم خیلی خراب بود ... توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد...
چشم هام می سوخت و به سختی باز شد ... پرده اشک جلوی چشمم ... نگذاشت اسم رو درست ببینم ... فکر کردم شاید از
بیمارستانه ... اما دایسون بود ... تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن...
–چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست...
گریه ام گرفت ... حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم ... با اون حال ... حالا باید...
حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم...
–حتی اگر در حال مرگ هم باشم ... اصلا به شما مربوط نیست...
و تلفن رو قطع کردم ... به زحمت صدام در می اومد ... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک
شده بود...
.
#قسمت_شصت_ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: با پدرم حرف بزن
.
پشت سر هم زنگ می زد ... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم
خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد...
–چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت...
–در رو باز کن زینب ... من پشت در خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه...
–دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان...
🌷 @majles_e_shohada 🌷
یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام
آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم...
–دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا
کنی؟...
اشک می ریختم و سرش داد می زدم...
–واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟...
پریدم توی حرفش...
–باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم
…
چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود...
–توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟...
آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم...
–باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم...
–پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از
اینجا برو ... برو...
و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم...
.
#قسمت_شصت_هفتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: 64 تماس بی پاسخ
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... اما هنوز به شدت
بی حس و جون بودم...
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم ... بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ...
باورم نمی شد ... 10 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون...
با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد
…
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به در
ورودی رسیدم ... انگار نصف جونم پریده بود...
در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشت در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با
حالت خاصی بهم نگاه کرد ... اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام...
–با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری...
این رو گفت و بی معطلی رفت...
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرف غذا بود ... با یه کاغذ ...
روش نوشته بود...
–از یه رستوران اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری...
🌷@majles_e_shohada 🌷
#راه_رستگاری
🔶اﺯ عارفى ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!!؟
🔸ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ !
🔸ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ.
🔸ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ
🔶ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ،خيال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داريم.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
💔😭
همہ چے تموم شد...😔
🔸عیــد قرباݩ
🔹عیــــد غدیر
🔸تابــــــستان
🔹تـــــــــفریح
🔸گـــــــــردش
🔹همــہ چے...
دیگہ میتونیم
از امشبــــ دل نگرون باشیم😔
دل نگرون یہ ڪاروان💔
ڪاروانے ڪہ همشون گلنـ💚ــد
باغبانشون امــــــام حسیــــــــــن(؏)❤️
دیگھ باید نگران باشیم😔
نگران شش ماهہ😭💔
نگران دختر سہ سالہ💔
نگران عبــــــــداللہ...
نگران قاســــــم...
نگران عباس...
نگران زینـ❤️ــب
یا صاحبــــ الزمان
ڪم ڪم شال عزا بہ تن میڪنے مولا❓😔💔✋🏻
🌷 @majles_e_shohada 🌷
💞حجت الاسلام رفیعی:
حق الناس در آخرت؛
✍روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند
❄️مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است.
❄️در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
💝رسول اكرم (ص) فرمودند:
❄️بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ...
❄️مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد
❄️اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند .
❄️علت را جويا مي شود
❄️و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است .
❄️در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند
❄️و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند
❄️وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند
❄️و نامه را به دست چپ می دهند كه
❄️از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
کسی که مرا #طلب کند،
مرا خواهد #یافت و کسی که مرا یافت مرا خواهد #شناخت،
و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت و کسی که #دوستم بدارد
#عاشقم می گردد
و چون عاشق شد
او را خواهم کشت (#شهید خواهم کرد) و بر من است که
دیه اش را بدهم و دیه اش خود #من هستم.
«حدیث قدسی»
((*در دفتر خاطرات ما بنویسید:
ما هرچه داریم از #شهدا داریم.*))
🌷 @majles_e_shohada 🌷
💠فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی:
🌷 دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم .
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🌷 مدیحه سرایی شهید مدافع حرم حامد بافنده در مدح امیرالمومنین علیه السلام 🌷 @majles_e_shohada 🌷
✨ میانبر بر مطالب ناب کانال..✨👆👆
مجلس شهدا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🌹🌹🌹🍃 🍃🌹🌹🍃 🍃🌹🍃 🍃🍃 🍃 می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم. صحبت از شهادت بود . یهو حاج
✨ میانبر بر مطالب ناب کانال..✨👆👆
مجلس شهدا
#راه_رستگاری 🔶اﺯ عارفى ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!!؟ 🔸ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫ
✨ میانبر بر مطالب ناب کانال..✨👆👆