#خـــاطرات_شهدا
با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم ، راننده به محض خروج از شهر ، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند.
من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم ، دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت ، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را میبست.
حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: ،آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ...
نذاشت حرف من تموم بشه و گفت:
قربونت ، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه.
رفتم و به راننده گفتم اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت ، نمیشه ، عادت کردم ، نمیتونم خاموشش کنم و گرنه خوابم میبره!
ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد ، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت ، شروع به قرائت قرآن کرد.
همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند ، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم2🌹
🌷@majles_e_shohada 🌷
اگر مےخواهید بہ من خدمتی ڪنید گهگاهے بہ یادم بیاورید ڪه من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد ، اهل قزوینم ، ڪه قبلا دورهگردی مےڪردم و در آغاز نوجوانی قابلمہ و بادیہ فروش بودم و هر گاه دیدید ڪه در من تغییراتی بہ وجود آمده و ممڪن است خود را فراموش ڪرده باشم همان مشخصات را در ڪنار گوشم زمزمه ڪنید ؛ این تذڪر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزندهتر است .
🌷 #شهید_محمد_علی_رجایی 🌷
امروز ۲۵ خرداد ماه ، زادروز شهید محمد علی رجایی ، دومین رییسجمهور اسلامی ایران است . او اساس و زیربنای دورهی ڪوتاه ریاست جمهوریاش را حل مشڪلات مردم ، بہ ویژه در مناطق محروم قرار داده بود .
🕊 #یادشهدا_باصلوات 🕊
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهادت
همیشہ حرف زدیمـ از شهید و شهادٺـ🗣
همیشہ پایان رساندیمـ حرفامان را با التماس دعاے شهادٺـ🏻
هیچ گاھ آنے نشدیمـ ڪہ باید شویمـ
هیچ گاھ ادعاهامان پایان نرسید🍂
هیچ گاھ کلمہ ے شهید را شهیدانہ
درڪ نکردیمـ💔
آیا تو تا کنون گفتہ اے شهید یعنے چہ؟!
آیا تفسیرش کردھ اے؟!
اصلا میدانے شهادٺـ چیسٺـ و چہ میخواهد؟!
آدمـ هاے بے انصافے شده ایمـ حرف میزنیمـ براے مشهور شدنـ :(
اما عمل نمیکنیمـ براے شهید شدنـ🕊
یادٺـ باشَد شرطِ شهادٺـ شهیدانہ زیسٺن اسٺـ🎈
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
1_73132733.mp3
3.74M
⏯ #شور احساسی
🍃تو به زینب گفتی سر شاهانه
🍃دختر حیدر باش ولی مردانه
#کربلایی_سید_رضا_نریمانی
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
مجلس شهدا
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم پسرک فلافل فروش🍃 زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹 قسمت دهم0⃣1⃣ ماشین
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
پسرک فلافل فروش🍃
زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹
قسمت1⃣1⃣
فتنه...
سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از
نتيجهي آن خبر نداشت!
بحثهاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشههاي شوم
دشمن را نقش بر آب كرد.
اما يكباره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دستخوش تغييرات
كرد. صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازندهي انتخابات شنيده شد.
يكباره خيابانهاي مركزي تهران جوالنگاه حضور فرزندان معنوي
بيبيسي شد!
هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در بازار آهن كار ميكرد. اما
بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به فتنه بود.
غروب كه از سر كار ميآمد مستقيم به پايگاه بسيج ميآمد و از رفقا اخبار
را ميشنيد.
هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهي خيابانهاي مركزي
تهران بود.
ميگفت: من دلم براي اينها ميسوزد، به خدا اين جوانها نميدانند چه
ميكنند، مگر ميشود تقلب كرد آن هم به اين وسعت؟!
يك روز هادي همراه سيد علي مصطفوي جلوي دانشگاه رفتند.جمعيت اغتشاشگران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچهي سياه نصب كرده
و تصاوير كشتههاي خيالي اغتشاشگران روي آن نصب بود.
هادي و سيد علي از موتور پياده شدند. جرئت ميخواست كسي به طرف
آنها برود.
اما آنها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند. يكباره
همهي عكسها را كنده و پارچهي سياه را نيز برداشتند.
قبل از اينكه جمعيت فتنهگر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور
شدند. آن شب بيبيسي اين صحنه را نشان داد.
٭٭٭
در ايام فتنه يكي از كارهاي پيادهنظام دشمن، كه در شبكههاي ماهوارهاي
آموزش داده ميشد، نوشتن اهانت به مسئوالن و رهبر انقالب روي ديوارها
و ... بود.
هادي نسبت به مقام معظم رهبري بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت
واليت عجيب بود.
يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامهريزي از آنسوي
مرزها، همهي اتهامات، كه تا آن زمان به رئيسجمهور وقت زده ميشد به
سمت رهبري انقالب رفت!
آنها در شبكههاي ماهوارهاي تبليغ ميكردند كه چگونه در مكانهاي
مختلف روي ديوارها شعارنويسي كنيد. بيشتر صبحها شاهد بوديم كه روي
ديوارها شعار نوشته بودند.
هادي از هزينهي شخصي خودش چند اسپري رنگ تهيه کرد و صبحهاي
زود، قبل از اينكه به محل كار برود، در خيابانهاي محل با موتور دور ميزد.
اگر جايي شعاري عليه مسئوالن روي ديوار ميديد، آن را پاک ميکرد.
يکي از دوستانش ميگفت: يک بار شعاري را گوشهاي از پل عابر ديدهبود. به من اطالع داد که يک شعار را در فالنجا فالن قسمت نوشتهاند و من
دارم ميروم که آن را پاك کنم.
گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا شعار نوشتهاند!؟
گفت: من هر شب اين مناطق را چک ميکنم، االن متوجه اين شعار شدم.
بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حاال که همهي مردم پاي انقالب
ايستادهاند ما نبايد به ضد انقالب اجازهي جوالن دادن و عرض اندام بدهيم.
هادي خيلي روي حضرت آقا حساس بود.
يک بار به او گفتم اگر شعاري ضد حکومت روي ديوار بنويسند و ما
برويم آن را پاك کنيم، چه سودي داره چرا اين همه وقت ميگذاري تا شعار
پاک کني؟ اين همه پاک مي ُ کني، خب دوباره مينويسند!
گفت: نه، اين كساني كه مينويسند زياد نيستند. اما ميخوان اينطور جلوه
بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر پاک ميکنم تا ديگر ننويسند.
در ثاني اينها دارند يه مسئله را كه به قول خودشون به رئيسجمهور مربوط
ميشه به حساب رهبري و نظام ميگذارند. اينها همه برنامهريزي شده است.
#ادامه_دارد...
══════°✦ ❃ ✦°══════
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید