🌸اهمیت مجالس روضه
✍حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:
هر کس که به یاد مصائب ما بیفتد و برای آنچه با ما شد بگرید، روز قیامت در درجۀ ما، همراه ما خواهد بود. و هر کس مصیبت ما را به یاد دیگران بیاورد و بگرید و بگریاند، روزی که چشمها گریانند، چشمش گریان نخواهد بود. و هر کس در مجلسی که در آن امر ما زنده میشود بنشیند، روزی که دلها میمیرند، دلش نخواهد مرد!
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۷۸
📚 الأمالي (للصدوق) ، ص ۷۳
🌹@majles_e_shohada 🌹
💠نخوردن آب توسط گوسفندان حضرت اسماعيل❗️
💭حضرت اسماعيل عليه السلام گوسفندان فراواني داشت. روزي چوپان، گوسفندان را براي چرا به صحرا برده بود و از آن ها مواظبت مي کرد ناگهان چوپان متوجه شد که گوسفندان از آب فرات نمي نوشند، جريان را به حضرت اسماعيل عليه السلام گفتند و آن حضرت نيز از پروردگارش چاره جويي کرد.
💭آن گاه از طرف خداوند ندا رسيد: از خود گوسفندان علت آن را بپرس حضرت اسماعيل عليه السلام از گوسفندان پرسيد: چرا از اين آب نمي خوريد؟
💭آن ها به اراده ي خداوند گفتند: فرزندت حسين عليه السلام در اين سرزمين و در کنار اين نهر، تشنه به شهادت مي رسد، ما نيز به خاطر غم و مصيبت او از اين آب نخواهيم خورد.
📚بحارالانوار، ج 44، ص 243
🌹@majles_e_shohada 🌹
#حضرت_عباس_در_کلام_حضرتزهرا
💠☀️روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر (صلوات الله علیه و علی آله) به مولا علی (علیه السلام) میفرمایند که به زهرا بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری؟
♦️🔹مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میرسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند:
💎ای امیر المؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.
📚معالی السبطین، جلد1، صفحه452
🌹@majles_e_shohada 🌹
💚✨یا ساقی عطاشی کربلا✨💚
🍁گفت قصد جنگ ندارم، فقط آب!
🍁باور ندارید؟ این دو دست باشد
🍁پیش شما، فقط آب!
🍁تیرهایتان به روی دیده، فقط آب!
🍁و بعد صدای حسین بلند شد،
🍁فقط آه …
🌑 #وَاللهِ_اِنْ_قَطَعْتُموا_يَميني
🌑 #اِنّي_اُحامي_اَبَداً_عَنْ_ديني
🌹@majles_e_shohada 🌹
حضرت امام سجاد(ع) فرمودند:
برا عباس (ع) نزد خداوند منزلتی است که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه می خورند
🌹@majles_e_shohada 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥اتفاقی جالب در حضور رهبرانقلاب
⏪وقتی در حضور رهبری و رؤسای سه قوه، فردی به سخنران مراسم میگوید: "خدا پدرت را بیامرزد"
💢حجت الاسلام و المسلمین عالی:
📍مدیران پیر و خسته حرکت انقلاب را کند کردهاند و رها نمیکنند، احساس تکلیف زیادی دارند!!
📍انقلاب ما نیاز به یک پوستاندازی دارد...
🍃🌸🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
بِسمِ الله اَلرَحْمن الرَحيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى
حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ
اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ علی اَصحابِ الحُسِین
🏴 @majles_e_shohada 🏴
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
💠داستان توبه علی گندابی❗️
🔰علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.
لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت.
یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت.
گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه.
🍃به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه.
روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده.
علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود .
میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا....
🌹@majles_e_shohada 🌹