eitaa logo
مجلس شهدا
904 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴جک پسوبیک روزنامه نگار معروف آمریکایی نوشت: پنتاگون ۸۸ میلیارد دلار برای آموزش ارتش افغانستان به مدت ۲۰ سال هزینه کرد! این ارتش در یک ماه سقوط کرد" 🔸پی‌نوشت: سپاه قدس با تشکیل و آموزش لشگر فاطمیون با کمترین هزینه سوریه از سقوط نجات داد!
🍃 رفقا‌ نذر‌ فقط‌پولی‌‌ومالی‌نیست.. معنوی‌و‌روحی‌هم‌هست.. بیاین‌نذر‌کنیم‌که‌توی‌محرم‌گناه‌نکنیم نذر‌کنیم‌چشممون‌پاک‌باشه نذر‌کنیم‌نماز‌اول‌وقت‌بخونیم‌ دورغ‌نگیم غیبت‌نکنیم دل‌نشکنیم یا... خلاصه‌که‌در‌کنار‌عزا‌داری خود‌سازی‌هم‌بکنیم..👌🏻🌱
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱تکنولوژی که می‌تواند زمینه ساز اتفاقاتی باشد 🎬 استاد
دادستان کل کشور تهدید به تعقیب قضائی بانک‌ها کرد/ عملیات "ربا" ممنوع 🔸 جعفر منتظری، دادستان کل کشور با ارسال نامه‌ای به بانک‌های کشور ضمن هشدار در خصوص هرگونه عملیات منجر به بروز ربا در بانک ها و موسسات اعتباری، از تعقیب عاملان عملیات ربا خبر داد.
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد 📝 «شبهه کذب حضور امام حسن و امام حسین علیهما السلام در جنگ با ایرانیان»
🌾 برکات پخت نان در خانه ✳️ متن روایت عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا الصَّبَّاحِ شِرَاءُ الدَّقِیقِ ذُلٌّ وَ شِرَاءُ الْحِنْطَةِ عِزٌّ وَ شِرَاءُ الْخُبْزِ فَقْرٌ، فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفَقْرِ. ترجمه:  اى ابوالصباح! خرید آرد گندم، ذلت است، خرید گندم، عزت است و خرید نان، فقر است. پس پناه میبریم به خدا از فقر! (اصول کافی،ج۵ ص۱۶۷) 👤تجربه یکی از مومنین : از آن روزی که شروع کردم به پخت هر روزه ی نان به دست آوردهای چشم گیری رسیدم: 👈برکت در مال (رهایی از فقر مالی) 👈 قدرت بدنی بیشتر در جسم به هنگام خوردن نان مقوی(رهایی از فقر جسمی) 👈برکت در زمان(رهایی از فقر زمان) 👈شادی و نشاط فرزندان و خودم به هنگام پخت نان(رهایی از فقر روحی) 👈آموزش صبوری کردن روزانه به هنگام خمیر کردن تا پخت نان 👈آموزش تلاش جهت رسیدن به خواسته 👈لذت خوردن هرروزه ی نان تازه 👈بهره مندی از نان با گندم کامل که سبوس آن جدا نشده و رهایی از نان های مضر با آرد سفید بدون سبوس 👈و... ✅ این تنها یکی از روش های عملیاتی مکتب و علوم اسلامی در میدان واقعی بود.
لحظه‌ی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به امام زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم •♡ټاشَہـادَټ♡•
🔴 جاسوس بازی مجموعه گاندو را که می بینم علی رغم همه جذابیت های داستانی آن و رشادت ها و افتخارات بچه های اطلاعاتی کشورمان که مایه مباهات است ، خیلی ناراحت می شوم وقتی می بینم انواع خائنین و جاسوس ها و نفوذی ها در مهمترین دستگاه ها و مجموعه های دولتی و حتی در کنار دست وزیر خارجه و بیخ گوش رئیس جمهور حضور داشته اند جگرم می سوزد. و در حین تماشای این صحنه های آزاردهنده ، صحنه های مشمئزکننده دیگری هم به یادم می آید ، مثل وقتی که محمدجواد ظریف پس از رسیدن به وزارت از اولین و سریع ترین اقداماتی که کرد بازگشایی " توام با افتخار" همین سفارت انگلیسِ خبیث بود ... قاسم اکبری بیداری ملت @bidariymelat 🏴 @majles_e_shohada 🏴
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 جوانی که به واسطه اشک در مجالس روضه از مرگ نجات یافت ▪️این قسمت: صعود ▫️تجربه‌گر : آقای حسن تحققی @khandehpak 🏴 @majles_e_shohada 🏴
🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله ‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد.
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام ❗️گناه، درد است، آمرزش خواهى داروى آن است و تكرار نكردن ، درمانِ آن. 📙 غررالحکم ۱‌۸۹۰