10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎بسیجی های درگهواره که
امام در وقت بی کسی
و در تبعید امیدش
به انها بوده
☝️ اینا هستن
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امینه مشهور
را می شناسیم ؟
امام خمینی (ره) فرمودند: در این دنیا افتخارم این است که خود #بسیجیام.
🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از داستان های عبرت آموز
📗کتاب «بهترين پناهگاه حكايات و داستان هاى نماز» اثری از آقای رحيم كارگر محمديارى است که به بیان داستان های گوناگون از نماز و نمازگزاران پرداخته،
🍃 نماز عاشقانه يك بسيجى
💠يكى از نيروهاى عمل كننده در عمليات والفجر مقدماتى نقل مى كند:
وقتى از عمليات بر مى گشتم ، از پشت خاكريز ناله اى به گوشم خورد. كنجكاو شدم ، جلوتر رفتم ، ديدم يكى از بچه ها كنار خاكريز ايستاده و تن و بدنش پر از خون است . نزد او رفتم و پرسيدم : چيزى لازم دارى؟ چه كمكى از من بر مى آيد؟ گفت: چيزى نمى خواهم ، اگر دارى مقدارى آب بده تا نمازم را با وضو بخوانم ، چند روز است كه بدون وضو و با تيمم نماز مى خوانم .
از آن همه عزت نفس و بزرگوارى و ايمان آن جوان رزمنده شرمنده شدم. مى ديدم كه چند روز است كه آب ندارد و از حالتش معلوم بود كه سخت تشنه است، ولى تشنگى را به روى خودش نمى آورد، دنبال آب بود كه بتواند وضو بگيرد و نمازش را با وضو بخواند.
📚برگرفته از کتاب بهترین پناهگاه و حکایات و داستانهای نماز
https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مداحی حاج صادق آهنگران در دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
ـــــــــــــــــــــــ
#صابرین نیوز اخبار جبهه مقاومت👇
🆘https://eitaa.com/joinchat/3446145028C5debdd19a3
☑️ رهبر انقلاب: بسیجی ایرانی یقین دارد که سرانجام رژیم صهیونیستی را از بین خواهد برد.
ـــــــــــــــــــــــ
#صابرین نیوز اخبار جبهه مقاومت👇
🆘https://eitaa.com/joinchat/3446145028C5debdd19a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: دشمن در غزه و لبنان پیروز نشده و نخواهد شد
💠محو سخنان حاج همت بودم که در صبحگاه لشکر باشور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فراگرفته بود و صدا فقط طنین صدای حاج همت بود وصلوات گاه به گاه بچه ها. تو همین اوضاع پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشکر بود که داشت با یکی از دوستانش صحبت می کرد.
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر می داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده گوش کند، توجهی نمی کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلا می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشکرش نمی ترسد. خلاصه فرمانده دسته یک برخوردی با این بسیجی کرد و همهمه ای اطراف آنها ایجاد شد.
سر و صدا که بالا گرفت، بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید: برادر! اون جا چه خبره؟ یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم.»
کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت: حاجی سری تکان داد و رو به جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت: «آن برادری که باهاش برخورد شد بیاد جلو.»
سکوتی سنگین همه میدان صبحگاه را فراگرفت و لحظاتی بعد بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن.
حاجی صدایش را بلندترکرد: «بدو برادر! بجنب»
بسیجی جلوی جایگاه که رسید، حاجی محکم گفت: بشمار سه پوتین هات را دربیار» و بعد شروع کرد به شمردن.
بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند.
حاجی کمی تن صدایش را بلندتر کرد و گفت: «بجنب برادر! پوتین هات»
بسیجی خیلی آرام به بازکردن بند پوتین هایش (مشغول شد)، همه شاهد صحنه بودند. بسیجی پوتین پای راستش را که از پا بیرون کشید، حاجی خم شد و دستش را دراز کرد و گفت: «بده به من برادر!» بسیجی یکه ای خورد و بی اختیار پوتین را به دست حاجی سپرد. حاجی لنگه پوتین را روی تریبون گذاشت و دست به کمرش برد و قمقمه اش را درآورد در آن را باز کرد و آب آن را درون پوتین خالی کرد. همه هاج و واج مانده بودند که این دیگر چه جور تنبیهی است؟
حاجی انگار که حواسش به هیچ کجا نباشد، مشغول کار خودش بود و یکدفعه پوتین را بلند کرد و لبه آن را به دهان گذاشت و آب داخلش را نوشید و آن را دراز کرد به طرف بسیجی و خیلی آرام گفت: «برو سر جایت برادر!» بسیجی که مثل آدم آهنی سرجایش خشکش زده بود پوتین را گرفت و حاجی هم بلند شد و طوری که همه بشنوند گفت: «ابراهیم همت! خاک پای همه شما بسیجی هاست. ابراهیم همت توی پوتین های شما بسیجی ها آب می خوره.»
جوان بسیجی یکدفعه مثل برق گرفته ها دستش را بالا برد و فریاد زد: «برای سلامتی فرمانده لشکر حق صلوات.» و انفجار صلوات، محوطه صبحگاه را لرزاند.
🌷🌷🌷🌷🌷
https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz