هدایت شده از مجمع الذاکرین
✨🌸#عهد_ثابت شنبه ها🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸 یا رب العالمین 👈100مرتبه
🔶 یا غنی 👈1060مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره مبارک معارج" خداوند در روز قیامت از گناه او سوال نمی کند و او را در بهشت با حضرت رسول سکونت می دهد.
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز شنبه
2/ حدیث کسا
3/ دعای نادعلی
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز شنبه ↩️ هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی حمد،و توحید و ایت الکرسی را بخواند ، خداوند نام او را در درجه پیغمبران ،شهدا و صالحین مینویسد.
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#نیایش_صبحگاهی
🌟به نام آرام جانم ،
که نام و یادش کلید درهای بسته است...
به به چه صبح زیبایی !!
من سراپا شور و هیجان هستم و مشتاقانه روز تازه خود را با لبخندی از سر شوق آغاز میکنم ،
🌟 تو هم روز مرا پر کن ،
از نور يقين و معرفت.
امروز برای كسب روزی حلال ميكوشم و ميدانم از دريای كرم و بخشش خود بی نصيبم نميگذاری،
🌟 به اميد رحمت تو
🌟يا ارحم الراحمين!
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#وسعت_رزق
🍂دعاے #وسعت_رزق از امام جواد
🌸✨جہت فراخی رزق و روزے
مڪرر گفتہ شود ؛
《یا من یڪفی من ڪل شی
و لا یڪفی منه شی
اڪفنی ما اهمنی》
📚گنجہاے معنوے
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#مستجابالدوه_شدن
هر ڪہ در نیمہ شب با طهارت
ڪامل روے بہ آسمان ڪند و ۹۹ بار
بگوید《یا هو》مستجاب الدعوه
خواهد شد و هر دعایی ڪند
روا شود
📚 بحرالغرائب ۱۸
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
﷽🕊♥️ 🕊﷽
بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت
چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند
آقای پیر کراواتی با شنیدن اذان درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد
برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد
بعد از اینکه همه نمازشان را خواندن، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم
و او هم قضیه نماز و مرحوم شیخ
و رضاشاه را برایم تعریف کرد
در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان در جاده چالوس بودم
از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه به مشهد برویم و دست به دامن امام رضا علیه السلام بشویم
آن موقع من این حرفها را قبول نداشتم
اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و
دل شکسته بود قبول کردم
رسیدیم مشهد بچه را بغل کردم و رفتیم
وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی
آه و ناله و گریه میکرد
گفت برویم داخل که من امتناع کردم
گفتم همین جا خوبه، بچه را گرفت
و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت
پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد
که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی
که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت
به خودم گفتم ما عجب مردم احمق
و ساده ای داریم
پیرمرد چطور همه را دل خوش کرده
آن هم با انجیر و تکه ای نبات
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود
و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد
نگاهی به من انداخت و پرسید:
حاضری با هم شرطی بگذاریم؟
گفتم: چه شرطی و برای چی؟
شیخ گفت: قول بده در ازای سلامتی
و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را
سر وقت اذان بخوانی
متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا
میدانست!؟ کمی فکر کردم دیدم
اگر راست بگوید ارزشش را دارد
خلاصه گفتم باشه قبوله و با اینکه
تا آن زمان نماز نخوانده بودم
و اصلا قبول نداشتم گفتم باشه
همین که گفتم قبوله آقا
دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یک دفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم به دنبالش چون شفا گرفته و خوب شده بود
منهم از آن موقع طبق قول و قرارم
با مرحوم "حسنعلی نخودکی"
نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد
در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم
چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول وضو گرفتم و ایستادم به نماز
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم
اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود
نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده لذا عذرخواهی کردم گفتم:
قربان در خدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و ...
رضاشاه هم پرسید:
مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم قربان از وقتی پسرم شفا گرفت
نماز میخوانم چون در حرم امام رضا
علیهالسلام شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد
و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت:
مردیکه پدر سوخته، کسی که بچه مریضشو امام رضا شفا بده و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد!
بعدها متوجه شدم آن شخص زیراب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نماز خواندن من نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود
از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت
نمازم را میخوانم و به روح مرحوم
حسنعلی نخودکی فاتحه و درود میفرستم
✍خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
Menshawi Page504.mp3
زمان:
حجم:
351K
#ترتیل _صفحه_۵۰۴
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #منبر_تصویری 🌺
⁉️چرا جسم برخی در قبر متلاشی نمیشود؟
#حجت_الاسلام_عالی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰