🌸 الهـی
تو را سپاس برای آشکاری حضورت
در این بهار طبیعت
چه زیبا گیاهان خفته با نگاهت
جانی دوباره میگیرند
و بر فصل بهار جلوهای دیگر میبخشند
🌸 الهـی
همانطور که تو با حضورت
آنها را به رشد و کمال میرسانی
گیاهان هم در کمال سکوت و سرور
تسلیم خودشان را در برابر نگاه
و حضورت اعلام میدارند
چه زیباست تسلیم تسلیم شوندگان
در برابر نگاه تو
🌸 پـروردگارم
به شکرانه زنده بودن و سلامتم
بر من منت گذار و سپاسم را پذیرا باش
یاریم ده تا ببینم تمام آنچه را زیبا آفریدی
یاریم کن تا بشنوم فریاد سکوت بیپناهان را
بر زبان برانم آنچه تو را خشنود میسازد
و درک کنم رازهای آفرینش را
🌸 خـدایا
برای خوب شدن و خوب ماندن اراده کردهام
اما بی نهایت بال پرواز نخواهم داشت
پس یاریم کن تا همانی باشم
که از خلقتم بر خود ببالی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#هوش
ختم سوره مبارکه حاقه
چنانچہ در ابتداے تولد فرزنداین سوره را بشویندوبہ اودهندبسیارباهوش شورواز شرشیطان ایمن گردد
📚درمان با قرآن ص 126
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد
خضر دست در لباسش برده اما چیزی
دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سائل گفت تو را به خدا سوگند میدهم
نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد
شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم
بیا برویم به بازار برده فروشان
آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر
و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت
و پول را گرفته و شادمان راهی شد
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است دلش سوخت
و کار زیادی به او نمیسپرد
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست
تا خانه و فرزندانش را در غیاب او
محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه
غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد مرد گفت
پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه
سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه
با قدرت تمام خانهای زیبا به کمک اجنه
و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید
باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن
گفت غلام توأم
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن
خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد
چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی
تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی
از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی
نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم
و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان
لذتم با معشوقم مرا احضار کنی
و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد
خضر همیشه میگفت:
خضر کسی است که برای وصال معشوقش
خود را به غلامی فروخت
و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
543.mp3
1.33M
#ترتیل _صفحه_۵۴۴
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
دو نقص شیعه و سنی.mp3
2.17M
💕🌺 دونقصشیعهوسنی
#مجتهدی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
حالت سجده در نماز.mp3
2.73M
حالتسجدهدرنماز
💕🌺 مسئله شرعی🌺💕
#احڪام
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
مداحی آنلاین - یوم الانتقام - ابوذر روحی.mp3
9.59M
غیرت ایرانی ما دیدن دارد
نسل سلیمانی ما دیدن دارد
🎙 #ابوذر_روحی
#یوم_الانتقام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰