eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.8هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 راوی: 🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش. 🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛ ♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود. ⚜ عروسی‌مان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ی بخت. 📚 قرمز رنگ خون بابا 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
تلنگرِ شهید: بی‌نمازها از شفاعت محرومند! یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..."👌 📚منبع: مجموعه خاطرات۱۳ «کتاب پلارک» ، صفحه ۲۶ 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🌷پدرش کارمند بود و گاهی مقداری ارزاق از طرف اداره به انها داده میشد, برنج و روغن و ... احمد هروقت می شنید که این ارزاق را گرفتیم می گفت سهم من را بدید....!! می گفتیم به چه دردت می خوره؟ می گفت سهم خودمه, می دونم باهاش چه کار کنم! می گرفت و می برد. بعد از ان هروقت غذایی از ان درست می کردیم لب نمی زد,می گفت من سهمم را گرفتم دیگر از این غذا سهمی ندارم. بعدها فهمیدیم آن برنج و روغن و ... را بین فقرا تقسیم می کرده است! احمد كشاورزى 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🌷 💠به نقل از برادر شهید سعید خیلی به نفس خود مسلط بود، هیچگاه او را عصبانی و یا پرخاشگر ندیدم، در این مواقع سکوت می کرد. با وجود اینکه بسیار  شاد و شوخ بود اما هیچگاه از حد اعتدال خارج نمی شد و هرگز کسی را با مزاح و خنده هایش نمی رنجاند. ببسیار مراقب بود که گناه نکند. نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود. 🌼به نماز که می ایستاد بسیار، سنگین، باوقار و متواضع بود، گاهی اوقات به او نگاه که می کردی با خود می گفتی آیا این همان سعید شاد و شوخ است که این چنین باوقار به نماز ایستاده است؟ 🌟 اهل تعقیبات و ذکر و اهل دعا و مناجات بود. ✨بارها در موضوعات مختلف به ما می گفت باید طوری زندگی کنیم که زمینه ساز ظهور امام زمان(عج) باشیم. زن و زندگی، مهمانی رفتن، حتی لباس پوشیدنمان و ... اصلاً ورد زبانش بود که زمینه ساز ظهور باشیم.   🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🔰 | 🔻با احمد در مورد مسائل‌ مختلفی حرف می‌زدیم‌ ولی‌ احمد تمرکزش‌ روی‌ جنگ نرم و خطرات‌ آن‌ بر جامعه‌ بود معتقد بود که ‌دشمنان‌ اسلام‌ نمی‌توانند‌ در جنگ‌ سخت، اسلام‌ را شکست دهند و به‌ همین دلیل رو به‌ جنگ‌ ویرانگر نرم آورده‌اند یکی‌ از بزرگترین‌ حربه‌ها و ابزارهای دشمن‌ بی‌حجابی‌ و بی‌بندباری‌ است‌ و بی‌اهمیتی به مسئله‌ی حجاب در عصر حاضر خیانت به اسلام‌ و خون پاک شهیدان است. ◽️ احمد به موضوع‌ حجاب اهمیت‌ زیادی‌ می‌داد و اعتقاد داشت‌ که‌ حجاب مهم‌تر از خون شهیدان‌ است‌ قضیه حجاب‌ برایش‌ مسئله‌ی مهمی‌ بود و همیشه نگران‌ بود حرمت حجاب‌ از بین‌ برود و زمانی‌ که‌ دختری را می‌دید حجاب‌ نداشت‌ یا حجاب آخر الزمان داشت‌ می‌گفت: خدایا من و او را هدایت‌ کن.. 🎙راوی:علی مرعی(دوست شهید) 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🦋 🍃مراسم عقدمون که خیلی ساده و خودمونی برگزار شد. مراسم عروسیمون هم خیلی ساده تر و همش باذکر صلوات بود.ابوذر برا عروسی خیلی خوب مدیریت کرد که اسراف نشه یا گناهی اتفاق نیفته. 🍃آنقدر همیشه از من و کارهای من تعریف میکرد که خودم متعجب میشدم. حتی گاهی غذا بد میشد، ولی اون چنان با ولع و لذت میخورد که من فقط مینشستم نگاش میکردم.میگفتم از نظر من افتضاح شده. میگفت:" نه از نظر من که عالی شده، من نمیدونم چرا نظرت اینجوریه!!" واقعا خوبیهاش قابل توصیف نیست. من هیچ وقت نه اخمش رو دیدم نه صداش رو بلند کرد نه بی محبتی ازش دیدم. ✍راوی:همسر شهید شهید_ابوذر_داوودی 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
❇️ 🌕شهید مدافع‌حرم ♻️جهاد شبانه‌روزی برای دفاع از حرم 🌻همسر شهید نقل می‌کند: اصلا اینطور نبود که آقامراد یک جا بنشیند. این اواخر که به مرخصی می‌آمد، تا نماز صبح می‌نشست و برای شناخت مناطق عملیاتی، نقشه‌های سوریه را دانلود می‌کرد. نمازش را می‌خواند و یک ساعتی استراحت می‌کرد. اگر بیرون می‌رفت هم به من می‌گفت که برایش دانلود کنم. 🌻او در زمان مرخصی با دانلود نقشه‌های مختلف از سوریه، شبانه‌روز روی نقشه‌ها کار می‌کرد و مواردی را که نیاز داشت، شناسایی می‌کرد و این به حدی بود که همرزمانش می‌گفتند اگر او را نمی‌شناختیم، فکر می‌کردیم از بچه‌های آن محله است؛ چون خیلی از شهرها و روستاهای اطراف را مثل کف دستش می‌شناخت! 🕊️🌸🍃 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🌹عشق او به شهدا تمامی نداشت، به گونه‌ای که هر سال کل ایام تعطیلات عید را در مناطق جنگی و به عنوان خادم الشهدا حضور داشت. 🌹ایام تابستان هم به زیارت امام رضا علیه السلام می رفت و بعضی مواقع به مدت یک ماه ساکن مشهد مقدس بود و حتی یک ماه رمضان به طور کامل در آشپزخانه حرم مشغول به خدمت به زوّار بود. محمد مسرور" 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🔰 🌟کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟! گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم امام میگن تو دیگه شورشو در آوردی...! 💠یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید: گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمیشنود نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند... 🌷شهیده راضیه کشاورز🌷 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🔰 | 🔻محسن همیشه فردی خندان و خوش‌رو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمی‌شد، حتی در سخت‌ترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچه‌ها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و می‌خندید وقتی بچه‌ها از او پرسیدند چرا در این شرایط می‌خندد؟ پاسخ داد نمی‌دانم چرا می‌خندم؟این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! محسن خودش تعریف می‌کرد که در زمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً در جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل کنم.فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و 24 ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم اما من گفتم خنده در ذات من است به هر حال خنده‌ای گاه و بیگاه محسن به همه بچه‌ها روحیه می داد. 💬راوی:همرزم شهید 🌷شهید محسن دین شعاری🌷 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🔰 | 🔻از همان بچه گی علاقه خاصی به گمنامی داشت. دوست نداشت برای کارهای خوبش توی چشم باشد و تعریف و تمجید شود.سوریه هم که رفت، اگر ما به فامیل نگفته بودیم، کسی نمی فهمید که به کجا می رود و از کجا می آید. از سوریه هم که بر می گشت، فامیل ها می آمدند و توقع داشتند از اخبار آنجا و اینکه آنجا چه می کند بگوید، فقط از کلیات جنگ سوریه می گفت. اما از کارهای خودش چیزی نمی گفت. نهایتا می گفت: دعاتون کردیم. گویا فقط رفته باشد سفر زیارتی. این عشق به گمنامی در وصیت نامه اش هم مشهود بود. آنجا که وصیت کرده بود که غریبانه تشییع شود و روی قبرش به جای نام و نشان فقط بنویسیم: «پر کاهی تقدیم به پیشگاه خدای تعالی» حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پر نورشهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان، پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند. او در کردار و رفتار، عبادت و متانت، زبانزد خاص و عام بود و با رفتارش دل همگان را به‌دست می‌آورد. مقید بود، کسی از دستش ناراحت نشود. محبت و مهربانی، ولایت‌مداری و شجاعت و غیرت و مردانگی‌اش در قاب چند جمله نمی‌گنجد. 📚منبع: کتاب سند گمنامی 🌷شهید مدافع حرم احمد مکیان🌷 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
💐💌 🌸شهیدمهدی حسینی همیشه به فکر همنوع خود بود و ازکمک به فقرا دریغ نمیکردند ایشان از اعضای یکی ازگروه های خیریه بودند که دربحث کمک به فقرا فعالیت میکردند.حتی در زمانی که درجبهه مقاومت مشغول دفاع ازحرم بودند این کار را انجام میدادند.یادمه تماس میگرفتند که برو از فلانی (دوستان خیریشون)بسته های مواد غذایی روبگیر وبه دست صاحبانشان برسان،خیلی جالب بود که دراونجا هم از این امر غافل نشده بودند. ✨به بیت المال خیلی حساس بودن. بیشتر چیزهایی که تو سوریه میخوردن یازمانی که ما اونجا بودیم همه چیز وازجیب خودش خرج میکرد.حتی اگه از حماء براش مهمون می اومد از جیب خودش خرج میکرد ازپول محل کارش استفاده نمیکرد میپرسیدن ازش چرا از جیب خودت خرج میکنی؟باید دولت بده می گفت:باید ذره ذره اینارو جواب گو باشم من نمیتونم راحت بیت المال و خرج کنم ونمیتونم اون دنیا جواب گو باشم الان از جیب خودم خرج میکنم خیالم راحته. 🌷 🕊 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰