🌸 خـدایا
امروز هم احساس مرا عالی
اندیشهام را زیبا
و روز مرا پر از انرژی مثبت بگردان
امروز درد و غمها را
باورهای محدود کننده را
همه آرزوهای غیر حقیقی را
فقر و تنگدستی را
چون و چرا و اگرها را
گذشته را، رابطههای بی اثر را
همه را رها میکنم
چون به تو اعتماد دارم
🌸 خـدایا
همیشه و در هر حالی امیدم فقط تویی
هیچگاه ناامید و تنها رهایم نکن
🌸 خـدایا
هر چه میدهی رحمت است
و هر چه نمیدهی مصلحت
یاریمان کن آن کنیم که تو راضی باشی
و آن طور شویم که تو میخواهی
نظرت را از ما مگیر
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#ضرر_ندیدن_در_معامله
در هنگام خرید و فروش
خواندن آیه ۷۰ سوره بقره موجب
می شود در آن معامله ضرر نبیند
📚 رهنمای گرفتاران ۱۹۵
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
آوردهاند که روزى یکى از بزرگان عرب
به سفر حج میرفت نامش عبدالجبار بود
هزار دینار طلا در کمر داشت
چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى
از حرکت باز ایستاد، عبدالجبار براى تفرج
و سیاحت گرد محلههاى کوفه بر آمد
از قضا به خرابهاى رسید
زنى را دید که در خرابه میگردد و چیزى
میجوید در گوشهای مرغک مردارى
(مرغ مرده) افتاده بود
آن را به زیر لباس کشید و رفت
عبدالجبار با خود گفت:
بیگمان این زن نیازمند است
و نیاز خود را پنهان میدارد
در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد
چون زن به خانه رسید کودکان دور او را
گرفتند که اى مادر براى ما چه آوردهاى
که از گرسنگى هلاک شدیم
مادر گفت: عزیزان من غم مخورید که
برایتان مرغکى آوردهام و هم اکنون
آن را بریان میکنم
عبدالجبار که این را شنید گریست
و از همسایگان احوال وى را باز پرسید
گفتند: سیدهاى است
زن عبدالله بن زیاد علوى
که شوهرش را حجاج ملعون کشته است
او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان
رسالت نمیگذارد که از کسى چیزى طلب کند
عبدالجبار با خود گفت:
اگر حج میخواهی اینجاست
بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد
و به زن داد
عبدالجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند
و حج نرفت و به سقایى مشغول شد
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند
وى به پیشواز آنها رفت مردى در پیش
قافله بر شترى نشسته بود و میآمد
چون چشمش بر عبدالجبار افتاد خود را
از شتر به زیر آورد و گفت: اى جوانمرد
از آن روزى که در سرزمین عرفات ده هزار
دینار به من وام دادهاى تو را میجویم
اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان
عبدالجبار دینارها را گرفت و حیران ماند
و خواست که از آن شخص حقیقت حال
را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت
و از نظرش ناپدید شد
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود
که در این هنگام آوازى شنید:
اى عبد الجبار هزار دینارت را ده هزار دادیم
و فرشتهاى به صورت تو آفریدیم
که برایت حج گزارد و تا زنده باشى
هر سال حجى در پرونده عملت مینویسیم
تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما
تباه نمیگردد
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
352.mp3
1.17M
#ترتیل _صفحه_۳۵۲
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت غرور حضرت موسی(ع)!!!
استاد مسعود عـــالی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
خمس بدهکار.mp3
1.08M
خمسبدهکار
💕🌺 مسئله شرعی🌺💕
#احڪام
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
🔰بار آخری می رفت و بر می گشت و به من نگاه می کرد و برام دست تکون می داد. خیلی ناراحت شدم.
دلم شور کریم را می زد. سر به سجده گذاشتم و با گریه گفتم: یا حضرت زینب اگر اتفاقی برا کریم افتاده خودت صبرم بده!
تو سجده خوابم برد. دیدم کریم سراسیمه دوید تو اتاق و گفت: مادر یه ظرف بده!
یه ظرف بهش دادم. ظرف را پر از شربت کرد. خوردم.
گفت: مادر من برای این شربت خیلی زحمت کشیدم یه ذره اش را هم بده به خواهرم.
از خواب پریدم.
🔰نیم روز بود که خوابم برد. دیدم سر کوچه پرچم لاالله الا الله بر افراشتن. به خانه که رسیدم، دیدم پنج خانم سیاه پوش کنار در ایستاده و با گریه به آسمان نگاه می کنند. گفتم چه شده!
گفتند: شهید عبدالکریم زارع دارد در آسمان چراغ روشن می کند.
نگران از خواب پریدم.
یک ماهی گذشت که پسر همسایه خبر آورد کریم زخمی شده، باز هم 15 روز طول کشید که فهمیدم در همان روزی و ساعتی که خواب دیده بودم به شهادت رسیده است.
#شهید عبدالکریم زارعی🌹
#شهدای_فارس
#شهادت:21/4/1364- قدس 3
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰