یا قمرالعشيره علیه السلام
باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود
وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه هایش ادب شود!
(ای کاشف الکروبِ عزیزانِ فاطمه)
شعرم وضو گرفته به تو مُنتسب شود
من لکّه ای سیاه در این آستان، قبول
لطفی نما که عاقبتم خالِ لب شود
دستت به آبِ علقمه خورده عجیب نیست
روزی فرات، سرزده ماءُالعِنَب شود
در صُنعِ ما خدا به خودش گفته آفرین
شاید که ذکرِ صُنعِ تو یالَلعَجب شود
گفتم چگونه خوانمت ای سرسپاهِ شاه
بی اختیار بر لبم آمد جنابِ ماه
با این لغات شَانِ تو معنا نمی شود
واژه طرازِ حُسنِ تو پیدا نمی شود
فرموده ای غلامِ حسینی به هر نَفَس
آخر غلام این همه آقا نمی شود
روتافتی ز علقمه اعلان کنی به خلق
محتاجِ رود، حضرتِ دریا نمی شود
میخواست دل مقیمِ ضریحت شود ولی
گفتند جای حضرتِ عیسی؟؟ نمی شود!
تو خادم حسینی و من خادمِ تواَم
این هم ز لطفِ توست وَ اِلّا نمی شود!
✋
✍بهنام فرشی
#ولادت_حضرت_عباس_ع_مبارک
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
❥✺﷽ ✺❥
شاهزادهای به شهری در قلمرو پدر خویش سفر کرد او تصمیم گرفت ناشناخته سفر کند تا کسی او را نشناسد
چون به دروازه شهر رسید
نگهبانان شهر با او تندی کردند
شاهزاده وارد شهر شد
و به سمت نانوایی رفت تا نانی تهیه کند
نانوا چون او را غریب دید تحقیرش کرد
به کنج بنایی رفت تا استراحت کند
از آنجا نیز دورش کردند
به ناگاه جوان همسن و سالی او را دید و با او دوست شد هر دو مدتی با هم همسفر شدند
جوان را تاب تحقیر او نیامد و گفت:
در این شهر غریب چه میکنی؟
به شهر خود برگرد
شاهزاده گفت: بیا با هم چند روزی به شهر ما سفر کنیم جوان پذیرفت و با او همراه شد
چون به دروازه شهر رسیدند بسی دید او را تکریم و احترام میکنند و با مکنت به سراغش آمدند و او را به دربار پادشاه بردند
جوان فهمید او شاهزاده است و در تعجب شد، از او سؤال کرد چگونه در شهر غربت این همه رنج و بیاحترامی را تحمل کردی و سکوت نمودی در حالی که شهر ما نیز ملکاش برای پدر شماست و همه تحت امر او هستند؟
شاهزاده گفت: وقتی کسی به من اهانت میکرد همیشه با خودم میگفتم این بنده مرا و جایگاه مرا نمیشناسد اگر میدانست چنین توهین نمیکرد
و اگر جایی ترس از گرفتار شدن داشتم
با خود میگفتم این سرزمین برای پدر من است کسی قدرت زندانی کردن مرا در این شهر ندارد بگذار بترسانندم
اگر کسی مرا از جای خوابم دور میکرد
میگفتم خدایا این سرزمین ملکاش به دست پدر من است اگر او میدانست مرا نمیتوانست بیرون کند
چنین بود که صبرم هرگز تمام نشد تا با سربلندی و بدون اینکه رنجی در آن شهر تحمل کنم به شهر خویش و دربار فرمانروایی برگشتم
آری مثل دنیا هم چنین است
اگر ما قدرت و پشتوانه خدا را پشت سر خود حس کنیم و با اعمال نیکمان محبت خداوند را جلب کنیم و بدانیم خداوند دوستمان دارد تمام این دنیا ملک ما میشود
دیگر از سخن کسی نمیرنجیم
و از کسی متوقع نمیشویم
و صبوری میکنیم تا به سلامتی این دنیای غریب را به شهر و موطن اصلی خود که از آن به این شهر غریب آمدهایم با استقبال فرشتگان وارد شویم.
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
حضرت علي (ع) : سخنان شما ، سنگهاي سخت را نرم مي كند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ختم آنلاین قرآن کریم
https://cafebazaar.ir/app/com.porshesoft.oneaye
هدایت شده از واعظین _ سخنرانی🎤🎤🌍🌍🌍🌍
امان از حق الناس!.mp3
2.45M
🔷🔹امانازحقالناس👆
ڪَلاَمُڪُمنُور
ــ💐 بیانحدیث و موعظہ 💐 ــ
#بیان
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
هدایت شده از واعظین _ سخنرانی🎤🎤🌍🌍🌍🌍
تربیت فرزند.mp3
4.7M
🔰 تربیتفرزند👆
#مجتهدی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
هدایت شده از واعظین _ سخنرانی🎤🎤🌍🌍🌍🌍
نمازقضا.mp3
3.7M
🕌 نمازقضا
ــــ💐 مسئله شرعی💐ــــ
#احڪام
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰