#حضرت_عباس_ع_شهادت
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
دشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم
افتادهام تنها به چنگ دشمن
و آن بازوی لشگرشکن ندارم
زین حال من، عدو گرفته نیرو
چون قدرتی دیگر به تن ندارم
شد پاره مشگ و آبها فرو ریخت
به خیمه، روی آمدن ندارم
شرمندهام اخا، چو پیشم آیی
من قدرت بر پا شدن ندارم
زینب مگر چشم مرا ببندد
در کربلا، مادر که من ندارم
پوشیدهام لباس فخر و عزت
چه غم اگر که من کفن ندارم
به مادرم امالبنین بگوئید:
دیگر غمی ازین محن ندارم
جز وصف حال عاشقان حسانا
در مَطلبی میل سخن ندارم
✍ مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
در حرم چشم انتظارانِ فراوان داشت حیف
علقمه بی تاب بود، آنروز مهمان داشت حیف
سهم آبش را سه روزی سهمِ طفلان کرده بود
روی لبها از تَرَک زخمی نمایان داشت حیف
رفت سمت خیمهها؛ اما هوا تاریک شد
علقمه از تیر و تیغ و نیزه، باران داشت حیف
خَم شده بر مَشک اما دستها را جا گذاشت
این پناه خیمهها ردی شتابان داشت حیف
یک سهشعبه آمد و درجا سه جایش را شکست
حیف شد ماه حرم انبوهِ مژگان داشت حیف
مَشک را وقتی به دندان داشت چشمش را زدند
مَشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت حیف
کمکم از قد رشیدش در مسیرش ریخت، ریخت
کاشکی این ضربههای سخت، پایان داشت حیف
با سهشعبه ناگهان اُفتاد با صورت زمین
بین صدها درد، این دردی سه چندان داشت حیف
خورد با صورت زمین، پهلویش اما درد کرد
خورد پیش مادری که دست لرزان داشت حیف
میزدند و دور میگشتند و هِی میآمدند
لشگری که چندصد قاریِقرآن داشت حیف
خواهری از خیمه دارد روسری میآورد
مادری بی شیر هم طفلی به دامان داشت حیف
دخترک کنج خرابه دست بر مویش کشید
با خودش میگفت: روزی هم عمو جان داشت حیف
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد
یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست
تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که عمودی آمد
ناگهان در وسط معرکه سقا افتاد
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند
گذر گرگ به آهوی حرمها افتاد
وسط این همه سرنیزه و شمشیر و سنان
ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد
روضهی دست بریده وسط علقمه بود
روضهخوان دست بدون رمق فاطمه بود
✍ #محسن_عرب_خالقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
لحظهای آمدی که افتادم
پیشِ پایت نشد که برخیزم
تو برایِ من اشک میریزی
من برایِ تو اشک میریزم
دستهایم قلم شد و بی دست
از بلندایِ مرکب افتادم
بگذر از من اگر به محضرِ تو
اینچنین نامرتب افتادم
روزِگاری عجیب دارم من
از حرم شرم میکند سقا
من که امیدِ یک جهان هستم
غصهی مَشک میخورم حالا
تیرها چون به سَمتِ من آمد
سنگری دورِ مَشکِ خود بودم
آبرویم که ریخت رویِ زمین
شاهدِ سیلِ اشکِ خود بودم
بدتر از این نمیشود حالا
قحطِ آب است و من زمینگیرم
به سکینه بگو که شرمندم
با همین شرم و غصه میمیرم
جانِ من فکرِ دیگری بهرِ
آن لبِ خشکِ خردسال کنید
رفتی از من به اهلِ خیمه بگو
این دَمِ آخری حلال کنید
مادرت آمده به بالینم
السلام علیک ای بانو
کمرت را گرفتهای، او هم
دستِ خود را گرفته بر پهلو
برو از پیشِ من نمان اینجا
ساعتی بعد، بینِ گودالی
هیچکس پیشِ تو نمیماند
آن زمان که خودِ تو پامالی
من و تو میرویم اما من
به فدایِ غمِ دلِ زینب
وَ قرارِ من و شما باشد
رویِ نیزه مقابلِ زینب
✍ #مهدی_قربانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
دشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم
افتادهام تنها به چنگ دشمن
و آن بازوی لشگرشکن ندارم
زین حال من، عدو گرفته نیرو
چون قدرتی دیگر به تن ندارم
شد پاره مشگ و آبها فرو ریخت
به خیمه، روی آمدن ندارم
شرمندهام اخا، چو پیشم آیی
من قدرت بر پا شدن ندارم
زینب مگر چشم مرا ببندد
در کربلا، مادر که من ندارم
پوشیدهام لباس فخر و عزت
چه غم اگر که من کفن ندارم
به مادرم امالبنین بگوئید:
دیگر غمی ازین محن ندارم
جز وصف حال عاشقان حسانا
در مَطلبی میل سخن ندارم
✍ مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آنکه از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دستهايش دستگيري ميكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازهی عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آبآورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا اماننامه امانش را گرفت
چشمهايش پاسبانهای بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير، چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش، آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزهای حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانش را گرفت
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
❤️ #حـــــسینجان_مقتل
👋 #زیارتےاربابــــ
اشعار لطمه زنی_حسین(ع)
با نوک نیزه ات بدنم را بهم نزن
پیراهن وعبای تنم رابهم نزن
گرپشت و رونموده ای اینجا تن مرا
این فرم دست و پا زدنم رابهم نزن
سالم نمانده جای دگر درتن حسین
باپای خود دگر بدنم رابهم نزن
دیگرتو ای سواره ی ولگرد نیزه دار
این دکمه های پیرُهنم رابهم نزن
غارت شده تمامی اعضای پیکرم
این بوریا شده کفنم رابهم نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
__________________
😭😭😭😭😭
روضه ی گودال قتلگاه
بنگریدازعرش پیغمبر به گودال آمده
دخترش صدیقۀ اطهر به گودال آمده
قدخمیده فاطمه باچشم گریان ناله زد
باسر بشکسته اش حیدر به گودال آمده
میزنددرگوشه ی مقتل حسینش دست وپا
بهردیدارحسین مادر به گودال آمده
زخم های پیکرش ازحد فزون تر گشته بود
قدخمیده سوره ی کوثر به گودال آمده
کیست اینجا زیرخنجرها بریده حنجرش
شمرملعون بهرآن حنجر به گودال آمده
تیرباران پیکر مجروح شاه عالم است
بهردیدارسری خواهربه گودال آمده
اینچنین خم گشته زینب در کنار علقمه
خواهر عباس نامآور به گودال آمده
بهرانگشتربریده ساربان انگشت او
فاتل خون علیاکبر به گودال آمده
شاه را دربین مقتل پاره پاره کرده اند
قاتل خون علیاصغر به گودال آمده
کاش(مجنون)درمیان روضه هایت جان دهد
قدخمیده نوکری مضطر به گودال آمده
-----------------------
😭😭😭😭😭
شب جمعه-اشعار مقتل-حضرت حسین (ع)
ِ نبض ِ زینب دگر ازهر ضربان افتاده
به رویِ خاک تن شاه جهان افتاده
همه در بُهت فرو رفته انداز هلهله ها
بدن دلبر زینب بی نشان افتاده
یک طرف جسم حسین در وسط گودال است
بین خیمه زینبش گریه کُنان افتاده
بین گودال حسین بی کس و بیجان شده بود
سوی او نیزه و شمشیر و کمان افتاده
برگریزانِ قدش در وسط گودال است
پیکرش وای که از بادِ خزان افتاده
لب خشکش شده تر وای ز خون بدنش
فک او رابشکستند و دهان افتاده
زیر پا له شده بود زیر ثم مرکبها
استخوانش بشکست وبی نشان افتاده
-آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#امام_حسین (ع) -روضه
زیرخنجر گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد
بین گودالی همه داروندارم ذبح شد
من به گیسوی تو دل رابسته ام آرام جان
وای من آرامش این روزگارم ذبح شد
شدزمستان چارفصل زندگانیم حسین
پیش چشم من گل و باغ و بهارم ذبح شد
ای همه عالم فدای روی خاک آلوده ات
بین گودالی امید روزگارم ذبح شد
جلوه مهر خدا ازچه به زیره مرکبی
زیرپای ثم مرکبها نگارم ذبح شد
آشنای من چرا بی آشنا گردیده ای
زیرخنجرهای آن ملعونه یارم ذبح شد
کار زینب دل سپردن کار تو شددلبری
پیش دیده دیده ام دار و ندارم ذبح شد
بعدازاین دیگر کسی حالم نمی پرسدحسین
بی کس وتنهاشدم چون اعتبارم ذبح شد
حضرت خورشیدِ رحمت بر سرنیزه شدی
پیش من نور فروغ شام تارم ذبح شد
حاجتی غیر از وصال توندارم یاحسین
چون شه دلداده ی ایل و تبارم ذبح شد
لحظه جان دادن(مجنون)بیا بالین او
گفت زینب گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد
-آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
😭😭😭😭😭
چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند
فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت
نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا
مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت
برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود
سه بار حرمله هربار با کمان میرفت
ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده
اگر غلط نکنم عرش در فغان میرفت
لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا
بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
برای کشتن تو گوییا سنان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
میان هروله خواهر دوان دوان میرفت
به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد
یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت #ای_وای
چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد
رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت
برای غارت انگشتر غنیمتی ات
چنان که غائله خوابید ساربان میرفت..
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#قطعه
#روضه
😭😭😭😭😭
4_5947152961783202168(2).mp3
3.54M
🏴واحد سنگین شب عاشورای حسینی علیه السلام
#واحد_دهم_محرم
#بارون_میاد_کربلا
🏴بند اول
بارون میاد کربلا امشب
گرفته قلب بی بی زینب
شبه جدایی شبه سختیه
میاره جونو به روی لب
کی میدونه چی میشه،فردا تو این دشت پربلا
داغ میذارن رو دل،زینب یه عده ای بی حیا
میبرن سری رو/جلو چشم زینب/توی قتلگاه
بدن پاره میشه/زیر سم اسب و/هجوم سپاه
《واویلا واویلا》۲ واویلا حسین
🏴بند دوم
یه پهلوون داره خیمه ها
باوجودش امنه این صحرا
هنوز دختر بچه ها آرومن
قرص دله زینب کبری
غروب فردا میره،غارت گوشواره ی دخترا
بعد حسین میزنن،آتیش به همه ی خیمه ها
میشه سیلی آزاد/و روی بدنها/میذارن نشون
کنار یه پیکر/میشینه یه مادر/با قد کمون
《واویلا واویلا》۲ واویلا حسین
🎤به نفس زیبای ڪربلایی محمد جواد فلاح
🎪هیئت عاشقان بقیع شهر میبد
✍️ڪربلایی امیرحسین سلطانی