eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
279 عکس
187 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
یا قمر العشیره دریا خِجِل از روی ماهت شد اباالفضل خورشید هم محو نگاهت شد اباالفضل تا دست خود را بر سر عالم کشیدی کل عوالِم در پناهت شد اباالفضل بیماری آمد در حریمت، آه.. آقا دادی شفایش مست آهت شد اباالفضل تا روز محشر از برای بی پناهان ملجأ همانا بارگاهت شد اباالفضل صدها گره وا کرده ای بی دست، یعنی.. ..مشکل گشا چشم سیاهت شد اباالفضل با دست خود قبر خودش را کَند، آنکه در راه علقم سدّ راهت شد اباالفضل ای یاور دین خدا، از دید دشمن یاری دین تنها گناهت شد اباالفضل تنها امان نامه زِ مولايت گرفتی زین کرده راضی بارالهت شد اباالفضل ساقی و سردار و سپهدار و اميری دنیا عجب مبهوت جاهت شد اباالفضل با مشک خالی رفته ای بر جنگِ با آب مشک و علم تنها سپاهت شد اباالفضل دستت جدا شد، تیر بر چشمت نشست و.. ..دامان زهرا قتلگاهت شد اباالفضل مجتبی دسترنج ملتمس سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
دور گودال ازدحامی شد معرکه غرق در حرامی شد تکیه داده به نیزه ای آقا خاطرش محو خیمه ها می شد لشگر کوفه دوره اش کردند سنگ و تیرش زدند، تا می شد آنقدر نیزه خورد بر جسمش نیزه بر روی نیزه جا می شد زخمی و ناتوان به خاک افتاد داشت روح از تنش جدا می شد تا می آمد دوباره برخیزد استخوان شکسته تا می شد لشگر آن دم که بر سرش می ریخت همه آفاق نینوا می شد پیکرش را که پشت و رو کردند زخمها تازه خوب وا می شد لگد شمر، با غرور و غضب بر سر و صورتش رها می شد شمر وقتی که روی سینه نشست کربلا تازه کربلا می شد سینه سنگین و حنجره پر خون نفسش سخت و با صدا می شد از گلو خنجرش نشد ببرد ولی افسوس، از قفا می شد کاش می شد که زینبش نرسد یا که از روی سینه پا می شد کاش زینب به خیمه بر می گشت عرش مبهوت این عزا می شد آه، ناموس حق در آن غوغا صید صد چشم بی حیا می شد ناله ی مادرش شنیده که شد راز گودال برملا می شد صبح فردا و نعل تازه و اسب بدنش مثل بوریا می شد رضا فراهانی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سید ناصر آبیار
یا صاحب الزمان تمام حاجتم این است با دلی پر درد تورا به حق اسیریِ عمه ات بر گرد... https://eitaa.com/abiar110
چه تکریمی نموده شهرِ شام از باب حاجاتش سه روزی مانده این حوریه پشت باب ساعاتش سر بازار نُه ساعت سر پا ایستاده او کسی که نُه فلک بنشسته بر خوان کراماتش هُمای منزلت بود و خرابه منزل او شد همان که شد بهشت آبادیِ کنج خراباتش به جای گل، نثار مقدمش خار مغیلان شد چه استقبال گرمی کرد از او خاکستر و آتش برای صورت حوریه برگ گل ضرر دارد چرا پس ضربه‌ی سیلی نمی‌کرده مراعاتش؟! کشیده آه را در بند خود زنجیری از آهن اسیر سلسله هستند در این شهر، ساداتش نشسته سر به دامانی که عطر فاطمه دارد سر زخمیِ "مصباح الهدی" در بین مشکاتش تمام دردها را بُرد از یادش سر بابا چگونه یک طبق زخم است مرهم بر جراحاتش؟! به فکر انتقام از چوب بود و بر لبش می‌زد ببین پُر کرده عالم را نوای یالثاراتش
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ... ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو می‌بندم ✍
هدایت شده از 🚩 به سوی ظهور 🚩🌤
🗓 اواخر ماه محرم الحرام؛ اسرای اهل بیت علیهم السلام؛ پشت دروازه ی شام .... ☑️وقایع قبل از رسیدن به دروازه شام و در راه شام ... قبل از ورود به شام ویران در شهر حلب چنین اتفاق افتاد: ۱ـ حلب را برای سرهای مقدسه آل محمد(صلوات الله علیه) زینت کردند با ساز نقاره وطبل ۲ـ آل الله(علیهم السلام)باحالت خاری وزاری ازکوچها عبورمیدادند ۳ـ سرمطهرسیدناومولانااباعبدالله الحسین(صلوات الله علیه)راازوقت زوال ظهر تاوقت غروب برروی(نیزه که ریسمان به اوبسته و سرآویزان بین زمین آسمان بود) نصب نمودندومردم دسته دسته به تماشا می آمدند ومیرفتند ۴ـ عیش وعشرت لشگرلعین ازکثرت آشامیدن شراب حالشان تغییرکرد ۵ـ منزل کردن آل الله که درخرابه ای ازتشنگی وگرسنگی برهم میلرزیدندوتاصبح نخوابیدند ۶ـ سقط حضرت محسن بن حسین(علیهم السلام)درکنارجبل الجوشن ودفن آن آقازاده توسط عقیله بنی هاشم(سلام الله علیها)درآن منطقه ومقام مشهدالسقط ۷ـ نیمه شب تحویل رأس مقدسه سیدنااباعبدالله (صلوات الله علیه)به دیر راهب نصرانی وتکلم رأس بابزرگ دیروتشرف حضرت سیدتی فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) تذکر: ماجرای معروف راهب مسیحی در این منزل و‌ موعد اتفاق افتاده است. 📚منابع: ریاض القدس:ج۲،ص۲۶۷ تاریخ مدینه دمشق:ج۲،ص۳۰۵ معالی السبطین:ص۸۱۲ کاروان غم:ص۳۲ حضرت سیدنا و مولانا امام زین العابدین علیه السلام از سه شهر، بسیار بد یاد کردند و به خدا پناه جستند: ۱. حلب ۲. بعلبک ۳. شامات به نعمان ابن منذر فرمودند: از حلب پناه میبرم به خدا... نعمان عرضه داشت: چرا آقاجان؟! امام سلام الله علیه فرمودند: رأس شریف پدرم را به درخت آویزان نمودند و به آن هتک کردند و آه که چه شد... ما را کوچه به کوچه در آن شهر می چرخاندند و در اطراف ما رقّاصی و می گساری می کردند ( و تو نمیدانی از آنچه من رؤیت کردم) 🏴ساعدالله قلبک یا صاحب الزمان
هدایت شده از قم زیبا
سلام دوستان👋 مرتضی قره باغی هستم طلبه حوزه علمیه قم و ارشد رشته روانشناسی هفت ساله که بصورت تخصصی درمانگر حوزه کودک و نوجوان هستم. با توجه به مشکلات زیادی که والدین در زمینه تربیت فرزندانشون دارن سعی میکنم نکات مفید و کاربردی تربیتی رو بصورت رایگان آموزش بدم. راستی یک ماه مونده به فصل مدرسه‌ها اگر با درس فرزندت مشکل خاصی هم داشته باشید توی کانالم بصورت رایگان بهتون آموزش میدم 😍 خوشحال میشم یه سر به کانالم بزنید مطمئنم تا آخر عمرتون دعام میکنید🙏👇 https://eitaa.com/razekodakanshad/5065
بسم الله الرحمن الرحیم ...جُون آمد کنارِ اربابش رخصتش را گرفت اما نه التماسش نمود او فرمود زحمتت داده‌ایم حالا نه... گفت خارم ، وَ خار می‌دانم پیش گُل رنگ و روی بد دارد دست رد را مزن به سینه‌ی این رو سیاهی که بویِ بد دارد حرفهای غلام  آتش بود از جگر بود بر جگر میزد روی پای حسین چشمش بود داشت از شوق بال و پر میزد اندکی بعد  غرقِ خونش بود رویِ شن سر گذاشت چشمش بست هیچ کس را صدا نزد از شرم انتظاری نداشت چشمش بست ناگهان بویِ سیب را فهمید گفت وقتی شهادتینش را باورش نیست اینکه می‌بیند بر رُخِ خود رُخِ حسین‌اش را سر او روی دامن است اما زخم‌های دلش نمک خورده بوسه‌ای زد به چهره‌اش ارباب بوسه‌ای با لبی تَرَک خورده... (حسن لطفی) @hamzehalipoor
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که برروی سرم دست علیست عزتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد برکت نان حلال پدرم دست علیست خوب و بد نانخور اوییم بلا استثنا به کسی کار نداریم کرم دست علیست ذکر در روز قیامت دارم چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست روی اعلامیه ام بنویسید کار تلقین تن محتضرم دست علیست کـربلایم ز علی و نجف من ز حسین سفرم دست حسین و سفرم دست علیست در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین کربلا تولیت صحن و حرم دست علیست جلوی چشم ترش فـاطمـه را میکشتند بخدا علت چشمان ترم دست علیست : مادرم فاطمه باشد پدرم شاه نجف هر دو عالم به فدای پدر و مادر من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام