میلادیه حضرت امام رضا علیه السلام
از ازل دل بر تو بستم،از می جام تو مستم
ای امام مهربانم ، از محبان تو هستم
الا صاحب کرم
به کویت نوکرم
بود عمری شها
غلام این درم
رضا جانم رضا ( 4 )
تو ولی کبریائی ، تو علی موسی الرضائی
زاده موسی بن جعفر،شیعیان را پیشوائی
تویی دل را امیر
امیر بی نظیر
پناه عالمین
تو دستم را بگیر
رضا جانم رضا ( 4 )
ای گل باغ ولایت ، شافع روز قیامت
بی کس و درمانده هستم،از کرم بنما عنایت
به دل دارم نوا
شده ذکرم رضا
عزیز فاطمه
شب دفنم بیا
رضا جانم رضا ( 4 )
ضامن آهو ی صحرا،گشته این دل برتو شیدا
پرچم سبز تو باشد ، سایبان کل دنیا
تورا طاها ستود
الا ای کان جود
رئوف اهلبیت
تو را از ما درود
رضا جانم رضا ( 4 )
ای همه دارو ندارم ، ای صفای قلب زارم
کن کرم جان جوادت ، من به گلزار تو خارم
وصی مصطفی
دعا کن برگدا
که برما حق دهد
برات کربلا
رضا جانم رضا ( 4 )
یوسف زهرا کجایی ، الامان از این جدایی
جان ما بر لب رسیده ، پس آقا جان کی میایی
کجایی ماه من
قدم بر دیده زن
به جان مادرت
بیا یابن الحسن
بیا یابن الحسن ( 4 )
#رضویه_میلادیه
#محمد_مبشری
میلادیه حضرت امام رضا علیه السلام
تهنیت ای اهل عالم آمده مهری فروزان
کز فروغش آسمان ها و زمین گردیده رخشان
عزیز مصطفی ، ز نسل کوثری
چو جدت مرتضی ، به عالم سروری
علی موسی الرضا
قدسیان امشب همه مهمان تو شمس الشموسند
عاشقان خاک درت را تا ابد مولا ببوسند
ولی کبریا ، گل پیغمبری
همه لطف و صفا ، تو جان حیدری
علی موسی الرضا
قبله ام روی تو باشد،چشم من سوی تو باشد
بهتر از جنت رضا جان گلشن کوی تو باشد
گل طاها رضا ، ز هر گل بهتری
تویی مشگل گشا ، ولی داوری
علی موسی الرضا
تهنیت بر فاطمه با مصطفی و مرتضی باد
تهنیت بر نجمه و موسی بن جعفر از خدا باد
همه جود و سخا ، ز عالم برتری
تو ای مولای ما ، شفیع محشری
علی موسی الرضا.
#سبک_جشن_میلادت_مبارک
#رضویه_میلادیه
#محمد_مبشری
شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد.
همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن حجت الاسلام #سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی ملقب به نسیم شمال است. وی روزنامه ای با همین نام منتشر میکرد.
ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
بايد ز رَهِ صدق، بر اين خاك درافتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
داراي مقامات رَ فيعُ الدَّرَجاتند
در روز قيامت همه اسباب نجاتند
اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی در محرم ۱۲۸۹ق در شهر قزوین پا به عرصه گیتی نهاد. پدرش آقاعبدالله بَرَغانی (م۱۲۸۹ق) امام جمعه وقت قزوین و فرزند شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مادرش سیّده زهرا خانم نام داشت.
اشرفالدین با استناد به مدارکی نویافته، ادّعا میکرد که خاندان برغانی از سادات هستند و اصرار داشت که عالمان این خاندان باید رنگ عمامه خود را تغییر دهند.
او در پاسخ به اعتراض برادر بزرگترش میگفت: «من انتساب به امّ خواهم کرد و سلسله نَسَبی خود را از مادر خواهم گرفت که سیّده و اولاد پیامبر است.
مزارش در قبرستان ابن بابویه رضوان الله تعالی علیهم شهر ری تهران قرار دارد.
دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه میکند با دگران.
#ابوسعید_ابوالخیر
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هر که از این راه می رود...
#فاطمه_نانی_راد
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
#امام_رضا_علیه_السلام
#قاسم_رسا
مگر این گرانمایه گُل از کجاست
که خاک خراسان از او باصفاست
نسیمی ز بستان رحمت وزید
که خرم ز انفاس قدسش فضاست
مگر آفتاب ولایت دمید
گه گیتی منور ز نور ولاست
نظر بر سراپردهء "نجمه" کن
که بیپرده روشن جمال خداست
خدا را بر این روی تابنده بین
که این چهره آئینهء حقنماست
خدا داد ما را ولینعمتی
چه نعمت که شکر آنچه گویی بجاست
گشودند بر ما، دَرِ رحمتی
چه رحمت که دریای فیض و عطاست
رسید ارمغانی ز خاک عرب
که با دودمان عجم آشناست
در آغوش خاک خراسان گلی ست
که گر جان به پایش فشانی رواست
به خونِ جگر آمد این گل به دست
که این گل جگرگوشهء مُصطفاست
مشام خراسان از او مُشکبوست
صباحِ نشابور از او جانفزاست
بر اورنگ دانش رضا تکیه زد
که اورنگ دانش رضا را سزاست
رضا پیشوایی پسندیدهخوست
رضا رهبری عادل و پارساست
روان چشمههای فضیلت از اوست
که بحری خروشان و بیانتهاست
شهی را که فرمان پذیرفت، شیر
مسلَّم که بر جمله فرمانرواست
کلامی چو دُر در نشابور سُفت
که در عرش آویزهای از طلاست
ندای دلانگیزِ توحید او
بشر را بهسوی خدا رهنماست
بر این آستان روی تسلیم نِه
کجا امنتر از مقام رضاست؟
رضا آنچه خواهد پسند حق ست
رضا آنچه گوید قبول قضاست
فراتر ز هفتآسمان قدر اوست
که این هشتمین حجت کبریاست
اگر مستمندی از او رخ مپوش
کز او حاجت مستمندان رواست
اگر دردمندی از این در مَرو
که بابالمرادست و دارالشّفاست
دو گوهرنگهبان این کشورند
یکی هست "معصومه" دیگر "رضا"ست
یکی آفتاب سپهر علوم
یکی زهرهء آسمان حیاست
زهی آستانِ امام رئوف
که چون کعبه مسجود شاه و گداست
منم جبههسای حریم شهی
که خاک درش دیده را توتیاست
محبان آل علی را چه غم
در این ژَرف دریا ز موجِ بلاست؟
که در کشتی دوستان علی
علی ابن موسیالرضا ناخداست
"رسا" وصف آل علی گفت و بس
که جز وصف آل علی نارَساست.
#امام_رضا_علیه_السلام
#ریاضی_یزدی
ای شه طوس که سلطان سریر دو سرایی
ماسِوىالَّه همه ظلّ تو و تو ظلّ خدایی
تا خلایق همه در روی تو بینند خدا را
پرده بردار که بی پرده خدا را بنمایی
پردهدار حرم سرّ عفاف ملکوتی
آیهء رحمتی از صنع سماوات علایی
خازن مخزن اسماء تعالی و تقدّس
والی ملک قدَر، منشی دیوان قضایی
ثقل اکبر که به فرمان نبی تا لب کوثر
در میان تو و قرآن به خدا نیست جدایی
نظری هم به گدایی چومن خاکنشین کن!
ای که در پادشهی صاحب ایوان طلایی
به گدا قدر بیفزاید و از شاه نکاهد
گاهگاهی که کند شاه نگاهی به گدایی
عرش رحمان بوَد این روضهءسلطان خراسان
پای برعرش خداهشتهای ای دوست کجایی
در حریم حرمزادهءموسی به ادب رو
نزنی تا به سر و دوش ملائک سر پایی
زان که در بارگه اقدس سلطان سلاطین
خالی از فوج ملائک نبوَد گوشه و جایی
آمدم قبر تو بوسیدم و رفتم به امیدی
که شب اول قبرم تو به دیدار من آیی
زهر با طبع لطیف تو چنان کرد که فردا
تاج خونین کفنان، افسر شاه شهدایی
وای فردای «ریاضی» اگرش دست نگیری
ای که خوددست خدا و پسر خون خدایی.