(امام جواد ع)
گل باغ ولایی تو،نهم شمس هدایی تو
امید هر دل خسته،جواد ابن الرضایی تو
جواد ابن الرضا مولی۲
ز روز اول ای مولی،به دل نامت نوشتم من
کنار مرقد پاکت،تو گویی در بهشتم من
جواد ابن الرضا مولی۲
چه در دنیا چه در عقبی،تو هستی مقتدای ما
ولایت را در این عالم،نمودی تو عطای ما
جواد ابن الرضا مولی۲
در این محفل خدا داند،بگیرم عطر و بوی تو
تو بس خوبی دو دست من،فقط باشد به سوی تو
جواد ابن الرضا مولی۲
زنم پر گرد کوی تو،نشینم بر روی بامت
به هر صبح و مسا مولی،شده ذکر لبم نامت
جواد ابن الرضا مولی۲
تقی ای لاله ی احمر،بمیرم از برای تو
شده حجره در بسته،ز کینه کربلای تو
جواد ابن الرضا مولی۲
ستم هایی که تو دیدی،از آن نامهربان همسر
تقی جان در جوانی تو،چو گل گردیده ای پرپر
جواد ابن الرضا مولی۲
به غربت اندر آن حجره،تو داری شور و شین مولی
تو جان دادی به روی خاک،چنان جدت حسین مولی
جواد ابن الرضا مولی۲
تو جسمت بر روی بام و،حسین جسمش به روی خاک
تو با قلب ز زهر پاره،حسین با پیکر صد چاک
جواد ابن الرضا مولی۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_مدینه_شهر_پیغمبر
#امام_جواد_ع
سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان!
تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان!
من در این حجره ى در بسته ی خود مى پیچم
کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان!
نکشد گر که مرا زهر جفا، خواهد کشت
خنده ى همسرِ بیدادگرم مادر جان!
من جوادم که به یاد تو سخن مى گویم
چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان!
همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد
سوخت پروانه صفت بال و پرم مادر جان!
همسرم پشت در خانه به دست افشانى
من به یاد تو و مسمارِ درم مادر جان!
چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم
که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان!
به لب خشک منِ غمزده آبى برسان
کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان!
شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من
دوست دارم که بیایى به برم مادر جان!
#ژولیده_نیشابوری
#امام_جواد_ع
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را
قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را
کنیزان لحظه ای آرام، شاید بشنوم یکدم
صدای ناله ی جانسوز زهرا مادر خود را
لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته
مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را
بزن کف، پایکوبی کن، بیفشان دست، امّ الفضل
که کُشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را
بیا و این دم آخر به من ده قطره ی آبی
که خوردم سال ها خون دل غمپرور خود را
چه گویی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه کُشتی شوهر خود را
اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم
گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم تر خود را
به یاد شعله های ناله ی ابن الرّضا (میثم)
سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#امام_جواد_ع
شرار زهر جفا تا به پیکرش افتاد
دوباره خنده به لب های همسرش افتاد
به ام فضل بگو کف مزن مکن شادی
که در شماره نفس های آخرش افتاد
نهاد سر به روی خاک و دست و پا می زد
چه آتشی به دل درد پروش افتاد
به خاک حجره خودش را کشید با زحمت
رسید پشت در و یاد مادرش افتاد
به یاد مادر پهلو شکسته ای ،که به در
چنان زدند لگد پیش شوهرش افتاد
هنوز نقش زمین بود پشت در زهرا
که درب سوخته ناگاه بر سرش افتاد
به جای وا عطشا وا حسین بر لب داشت
که یاد تشنگی جد اطهرش افتاد
به پیش دیده ی او ظرف آب را تا ریخت
به یاد آن عموی آب آورش افتاد
به یاد مشک پر آب و هجوم تیر عدو
به یاد ضرب عمودی که بر سرش افتاد
شباهتش به حسین غریب کامل شد
ز بام پیکر پاک و مطهرش افتاد
چه خوب شد که خواهر نداشت مثل حسین
که روی خاک ببیند برادرش افتاد
برادری ته گودال بر زمین افتاد
سنان که خورد به پهلوش ، خواهرش افتاد
به قتلگه تنش افتاد بر زمین یکبار
هزار مرتبه از روی نی سرش افتاد
چرا ز نیزه نیفتد سر پدر وقتی
که از بلندی آن ناقه دخترش افتاد.
#عبدالحسین_میرزایی
#امام_جواد_ع
(امام جواد ع)
تو نهمین امام و،ابن الرضایی مولی
در آسمان عصمت،شمس هدایی مولی
ابن الرضا جوادی۴
تو نور کبریایی،از نسل مصطفایی
در خلق و خو و خصلت،تالی مرتضایی
ابن الرضا جوادی۴
تو حیدری مرامی،پیمبری کلامی
از لطف خاص دادار،تو نهمین امامی
ابن الرضا جوادی۴
در بحر دین و قرآن،در ثمینی آقا
بر شیعیان حیدر،حبل المتینی آقا
ابن الرضا جوادی۴
در جود و در کرامت،آقا تو بی نظیری
در محضرت رسیدم،تا دست من بگیری
ابن الرضا جوادی۴
بر تو گل ولایت،آمده و پناهم
به حق مادر خود،امشب نما نگاهم
ابن الرضا جوادی۴
از سوز داغت آقا،امشب به شور و شینم
با دل غم گرفته،در شهر کاظمینم
ابن الرضا جوادی۴
شب شهادت تو،دلم گرفته ماتم
از سوز داغت آقا،ریزم سرشک نم نم
ابن الرضا جوادی۴
نهم امام معصوم،همچون رضا تو مظلوم
گردیده ای به بغداد،از زهر کینه مسموم
ابن الرضا جوادی۴
ابن الرضا در عالم،بی مثل و بی قرینی
با دست همسر خود،شهید زیر کینی
ابن الرضا جوادی۴
ای نور چشم امت،امام با بصیرت
آقا ز دشمن و دوست،کشیده ای مشقت
ابن الرضا جوادی۴
همسر تو به خانه،گردیده قاتل تو
زهری که داده بر تو،سوزانده حاصل تو
ابن الرضا جوادی۴
خون شد دلت ز دست،همسر خود به خانه
با زهر کینه گشتی،سوی خدا روانه
ابن الرضا جوادی۴
ای نور چشم زهرا،بهار تو خزان شد
آثار زهر کینه،در چهره ات عیان شد
ابن الرضا جوادی۴
همسر بی وفایت،نموده ظلم مضاعف
در پشت درب حجره،کنیزکان زدند کف
ابن الرضا جوادی۴
در راه دین و قرآن،جان در کفت نهادی
گوشه ی حجره از درد،آخر ز پا فتادی
ابن الرضا جوادی۴
هادی دین از این داغ،روزش چو شام تاره
سرشک غم ز دیده،ریزد چنان ستاره
ابن الرضا جوادی۴
ز داغ تو تقی جان،هادی قدش خمیده
کنار پیکر تو،ریزد سرشک دیده
ابن الرضا جوادی۴
زین داغ و این مصیبت،روز نقی شده شام
پیکر پاکت آقا،مانده سه روز روی بام
ابن الرضا جوادی۴
پیکر پاکت آقا،بر روی دوش یاران
پیکر پاک جدت،زیر سم ستوران
ابن الرضا جوادی۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
#امام_جواد_ع