⚜🕊 روضه و توسل جانسوز حضرت اباالفضل عليه السلام ویژۀ ایامِ فاطميه _ _سیدمجید بنی فاطمه⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
السلام علی الحسین
و علیٰ علی ابن الحسین
و علیٰ اولاد الحسین
و علیٰ اصحاب الحسین
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جله جمله ی یا کاشف الکروب قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است
از ابتدا به من آموخت مادرم
تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
* فردای محشر وقتی مادر ما فاطمه با پهلوی شکسته وارد محشر میشه... پیغمبر صدا میزنه عزیز دلم...برا شفاعت محبین و عاشقات چی آوردی...؟ یه وقت می بینند مادر من و شما از زیر چادر دستای بریده عباس رو بیرون میاره*...
خود امام زمان گفته است میآید
به مجلسی که در آن ذکر یا اباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان
ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است
*گفت روزای آخر روضه هر دهه فاطمیه، یا شبای آخر...روضه ابالفضل میخونن... علتش هم اینِ، روضه ی دست شکسته رو باید دست بریده جمع کنه... همه ی ما یه جوری عاشق ابالفضلیم...یه نوحه رو از بچگی زمزمه می کنیم و گریه می کنیم*
سقای دشت کربلا (اباالفضل)۳
دستش شده از تن جدا (اباالفضل)۳
* اباالفضل یه گریه کن داره برا همه عالم بسه... گفت روز اربعین تا اومدن...زینب یه نگاه کرد دید سکینه داره میره سمت علقمه...گفت عزیزم همه جای عالم گریه کن بابا دختره...یه نگاه کرد گفت: عمه تو برا بابام گریه می کنی... رباب برای علی اصغر گریه میکنه...نجمه برا قاسم گریه میکنه...لیلا برا علی اکبر گریه میکنه...عمه! عموم ابوالفضل کربلا کسی رو نداره...می خوام برا عموم اباالففضل گریه کنم...
هر کی بخواد از بالاي بلندی روز زمین بیافته زود دستش رو جلو میاره... دست و جلو میاره صورت آسیب نبینه... حالا آقایی که تیر تو چشمشه... دست بریده از روی بلندی رو زمین افتاد...یه جور صدا زد یا اَخا! اَدرک اَخا... همونجور که امام حسن توی کوچه رو این خاکا میگشت گوشواره مادر رو پیدا کرد...راوی میگه...دیدن حسین این خاکا رو کنار میزنه...دیدن یه چیزی رو برداشت...اومدم جلو دیدم دست بریده عباس...صدا حسینت بره امشب کربلا...حــســیــن
*
گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
نگران حرمم آبرویم در خطر است
قامت خم شده را هرکه ببیند گوید
بی علمدار شده دست به کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی
چون ملائک بدنت پر شده از بال و پرت
* دستشو انداخت زیر کتف عباس بالا آورد...دید این لبا مثل ماهی به هم میخوره... صورت نگم چه صورتی... صورت متلاشی شده...گفت: آقا من فقط ازت یه خواهش دارم اونم اینه...تا زندم نفس میکشم منو سمت خیمه نبر...آخه من به سکینه وعده ي آب دادم... اگر روضه از شرمندگی اباالفضل بخوای بخونی حرف زیاده... گفت همچین که مشک رو گرفت، دستش رو بریدن...باز میگفت یه دست دیگه دارم...با دندون که مشک رو گرفت...شرمندگی عباس از اونجایی شروع شد که حرمله تیر به مشک زد... حس کرد این مشک داره هر دقیقه خالی تر میشه....*
┄┅═══••↭••═══┅┄
@
تو طبیب دل بیمار منی ✹✿✹
سید و سرور و سالار منی ✹✿✹@nohevazemzemme
ابوفاضل مدد ✹✿✹
تن من شعله ور از اتش عشق ✹✿✹
تو شفای تن تب دار منی ✹✿✹
ابوفاضل مدد ✹✿✹
کودکان در حرم افروخته اند ✹✿✹
چشم امید و به من دوخته اند ✹✿✹
بسکه گفتند عمو تشنه لبیم ✹✿✹
به خدا قلب مرا سوخته اغند ✹✿✹
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان ✹✿✹
پسر مظهر یزدان، که بُدى صاحب طبل و علم و بیرق و سَیف و حَشم و ✹✿✹
با رقم و با رمق اندر لقب او ماه بنى هاشم و عباس ✹✿✹
@nohevazemzemme
علمدار و سپه دار و جهانگیر و جهانبخش و دگر نایب و سقا ✹✿✹
دید کاندر حرم خسرو خوبان شده بس ناله و افغان ✹✿✹
و پر از شیون طفلان همه شان سینه زنان نوحه کنان موى پریشان ✹✿✹
دل بریان سوى عباس شتابان ✹✿✹
که عموجان چه شود جرعه آبى برسانى ✹✿✹
به لب سوختگان کز عطش آتش بگرفته
.
#امام_زمان
#زمزمه
#السلامُ_عَليكَ_يا_رَبيعَ_الاَنام
زمزمه با حضرت ولی عصر سلام الله علیه
نفس کشیدنامون به چشمای تو بسته
هوای تازه ای تو تو این هوای خسته
منم و این زمونه زمون قهر و آشتی
حالا که اینجا هستم یعنی هوامو داشتی
تو این روزای سختی شلوغ کار دنیا
دنیام ولی فدای یه تار موی مولا
هواتو کرده بازم این دل بی پناهم
یه کاری کن برای این روزای سیاهم
نخواه جدا بشم من از صف عاشقاتون
ببین که مستحقم مستحق نگاتون
حال خرابی دارم دور شدم از کنارت
دلم مثه گذشته نیست دیگه بی قرارت
تنهات گذاشتم اما تنهام نمی گذاری
منم و بی وفایی تو و چش انتظاری
منکه زمین خوردم و پریشون جاده ها
مگه نمی گرفتی تو دست افتاده ها؟
منم و اشک و داغ دوری کربلاتون
چه کار کنه دلی که تنگه برا صداتون
صدا پای محرم میلرزونه دلم رو
ذکر حسین حسین جان می سوزنه دلم رو
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
4_5913292354449573719.mp3
3.54M
دیدی چی شد ازمون گرفتن روضه ها را
دیدی چی شد ازمون گرفتن کربلا را
دیدی چی شد چه خاکی به سرم شد
برام حسرت نشستن تو حرم شد
دو سه ماهه حرم امام رضا نرفتم
خیلی وقته شب جمعه کربلا نرفتم
نکنه بمیرم حرمو نبینم
(حسین جانم حسین جانم)
🏴شب ۲۳ ماه رمضان هیئت انصار الحجه (عج) مشهد مقدس1399
دیدی چی شد؟ ازمون گرفتن روضه ها رو!
دیدی چی شد؟ ازمون گرفتن کربلا رو!
دیدی چی شد؛ چه خاکی به سرم شد!
برام حسرت نشستن تو حرم شد؛ دو سه ماهه حرمِ امام رضا نرفتم
سلطانِ قلبم یاد حرم هواییم میکنه؛ هر روز هفته خدا امام رضاییم میکنه
عطر ضریحت؛ دوباره کربلاییم میکنه
هواتو کردم… چی میشه خوب کنی حال منو؟!
شکسته بالم! چی میشه شفا بدی حال منو؟
اومدم آقا که بِدی روزی سال منو؛ دو سه ماهه حرم امام رضا نرفتم
[WWW.MESBAH.INFO]Shab-23-Ramezan-1399[06].mp3
3.25M
سینه زدن تو روضه های توواسطه ی برادری مونه
چشمامون برا تو میباره گریه زبون مادری مونه
همه سختی های تو دنیامو توی چایی روضه حل میکنم
اگه جونمم پای بیرق بدم دارم به وظیفم عمل میکنم
یا صاحب الحلمو یا صاحب الجودم
از بچگی زیر دین خودت بودم
کشتی نجات عالی درجات جونم به فدات قتیل العبرات
🏴شب ۲۳ ماه رمضان هیئت انصار الحجه (عج)مشهد مقدس1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم ميخواد در شب جمعه
با امام زمان كربلا بودم
به دنبال يوسف زهرا در به در
سوى گوچه ها بودم
مرا كشته درد شيدايى
أمان از اين عشق و رسوايى
بيا اى حللال مشكلها
ترا جان مادرت زهرا
😭😭😭😭😭
مادریگریهکنانسویحرممیآید💔
بار الهیٰ گریه کُنهای حُسینم را بِبخش
این دعایِ مادَرت را دوست دٰارم حُسین
شبِ جمعه است هوایت نکنم میمیرم
248650_482_a01.mp3
2.26M
#حاج_عبدالرضا_هلالی
🎼 کار حسین دلبری ِ ...
#شب_زیارتی_سیدالشهداع ❣
..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 ادخلوها بسلام آمنین...
..
دلداده یار:
#_متن روضه اقا ابالفضل علیه السلام
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
جنت و اعلا رو نمیخوام بی ابالفضل
بی ابالفضل
هیچ کس همتاشو ندیده .نه ندیده نه شنیده علت داره چون خدا تنها تو دنیا
یه ابالفضل آفریده🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
چون خدا تنها تودنیا یه ابالفضل آفریده
ان شاالله کسی ازاین جمع داغ برادر نبینه
شخصی درعالم رویا اباعبدالله الحسین رو خواب دید😭😭
دید زخمهای فراوانی به بدن امام حسین(ع) 😭😭
ازخواب میگه بیدارشدیم دورکعت نماز خواندیم به روح پرفتوح آقا امام حسین(ع)🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
دوباره درعالم رویا خواب دیدم تمام زخمها در بدن اباعبدالله خوب شده اما دوتا زخم هنوز روبدن ابی عبدالله بجامونده
میگه یه نگاه کردم دیدم یه زخم رو سینه ی اباعبدالله هست یه زخمم رو کمر اباعبدالله هست😭😭😭
سوال کردم آقاجان...این زخمی که بر سینه دارید ماله چیه؟
گفت این زخمی که بر سینه دارم داغ جوانم علی اکبره
(آی گریه کنا آی کربلا رفته های مجلس)
این زخمی که به سینه دارم داغ جوانم علی اکبره ....آقا جان این زخم رو کمرشماچیه؟🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
صدازد این زخمی که رو کمرمنه داغ برادرم عباس 😭😭😭
ای وااای ای وااای
چون وقت کمه من یه اشاره کنم انشاالله خود قمر بنی هاشم هرحاجتی داری امروزبراورده کنه
نام قمر بنی هاشم اومدا
اومد مشک پرآب کرد دستان مبارک میان آب برد🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌾🌿
تا میخواست اب بنوشه صدازد قسم به فاطمه(س)هرگز تورا نمینوشم چرا؟
چه در تو عکس لب خشک سیدالشهداست😭😭😭
درون نهر همه ماهیان بهم گویند تو موج میزنی تشنه یوسف زهراست😭😭😭
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
آب و ریخت سوار بر اسبش شد
کربلا رفته های مجلس مقام دست راست ابالفضل کجاست؟
مقام دست چپ عباس کجاست؟
همچی که نگاه کرد دست راستو از بدن جداکردن😭😭
اما تا نگاه کرد دست چپ و از بدن جداکردن
اماعباس امیدش ناامید نشده
مشک و به دندان گرفت اما همچی که تیر به مشک عباس زدن اب مشک ریخت رو زمین دیگه امیدعباس ناامید شد😭😭😭
تیر به چشم راست قمر بنی هاشم زدن
اونجابود لاااله الاالله امام زمان به بحرالعلوم گفته آی بهرالعلوم اونایی که روضه میخونن مدح عمویم عباس رو میخونن بشما مردم بگن اینطوری بازگوکنن روضه ی عباس رو
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
وقتی یه نفر از بالای بلندی بی افته شماتصورکنید چیکارمیکنه اولین کار دست و سپر صورت میکنه😭😭😭
چرا؟تا صورت اسیب نبینه
اما امام زمان (عج)فرمود ای بحر العلوم عموی ما عباس دست دربدن نداشت😭😭😭😭😭باصورت به زمین افتاد
تا به زمین افتادصدازد یا اخا ادرکنی یا برادر برادرتو دریاب😭😭😭
جمله ی اخر دعات کنم
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
اباعبدالله گفت یه خبر شده چند ساله عباس منو صدامیزنه میگه السلام علیک یا سیدی ومولای
ایندفعه صدازد برادر یه خبری شده
مسیروعوض کرد اومد کنار علقمه اما تااومد دید عباس افتاده روزمین😭😭😭
ازبالای اسب ابی عبدالله افتاد 😭😭😭
سرعباس به زانوگرفت صدازدداداش یک عمر مراسیدومولا خواندی چه شد این بار برادر خواندی😭😭
یه جمله صدازد🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
گفت داداش میدونی چرا بخودم اجازه دادم بگم داداش .من یه عمردارم صدات میزنم سیدی مولای من اقای من میدونی چرا
همچی رو زمین افتادم دیدم صدای یه مادری داره میاد هی میگه بنی عباس😭😭😭 خدای من مادرمن ام البنین الان مدینه هست این کیه منو صدامیزنه تا خوب گوش کردم دیدم صدای فاطمه ست منو به فرزندی قبولم کرد لذابراهمین بود بخودم اجازه دادم بگم داداش😭😭😭😭
⚫️حسین ارام جانم حسین روح وروانم
ای وای علمدار من در خاک و خون تپیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
جسمش به خون نشسته
جسمش به خون نشسته
دستش ز تن بریده
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای وای علمدار من در خاک و خون تپیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
چون زورق شکسته جسمش به خون نشسته
بر خاک گرم صحرا لب تشنه دیده بسته
شد قامتم خمیده بند از تنم گسسته
عطشان به پیش رویم در خاک آرمیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای وای علمدار من در خاک و خون تپیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
گشته عطش فراموش و خیمه ها سیه پوش
شمع وجود عباس خاموش و گشته خاموش
فریاد وا ابالفضل ناید ز خیمه بر گوش
از دیده ی یتیمان خون جگر چکیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای وای علمدار من در خاک و خون تپیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
اسطوره ی شجاعت سیمای استقامت
بحر صفا و غیرت گنجینه ی فتوت
روح وفا و ایثار آیینه ی محبت
نقش محبتش را بر سینه ها کشیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای وای علمدار من در خاک و خون تپیده
واویلا واویلا واویلا واویلا
گلدسته های عصمت پژمرده بر لب آب
اصغر ز تشنگی کامی در گاهواره بی تاب
آرامشی ندارد رفته ز دیده اش خواب
رنگ از رخ یتیمان از تشنگی پریده
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای وای علمدار من در خاک و خون تپید
ه
واویلا واویلا واویلا واویلا
واویلا واویلا واویلا واویلا
واویلا واویلا واویلا واویلا
دریا توو دستاته برادر، ممنون دستاتم علمدار
دستی نداری تا بگیرم، از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟
این بچه ها دیگه نمیخوان آب؛ تو رو میخوان
میشه براشون باز سقاشی؟
وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم
سقا بدون دست هم سقاست باورکن
توو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن
دریا توو دستاته برادر
ممنون دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگ چشماتم علمدار
* * * *
دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من
اونچه نباید عاقبت دیدی سرم اومد
تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم
یک لحظه بوی مادرم اومد
دیدی بهت گفتم کبوده صورت مادر؟
دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟
دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار
دستش رو به پهلوش میگیره؟
دریا توو دستاته برادر
ممنون دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگ چشماتم علمدار◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
⚫️روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام_شب تاسوعا _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⚫️
◾️▪️🔲▪️◾️
دعا کنید که سقا ... پاش برسه به دریا ۲
مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها
عمو عمو ابالفضل ...
میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عموعمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا...اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی ...
دعا کنید که سقا...پاش برسه به دریا ۲
مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها
عمو عمو ابالفضل ...
ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمربنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه"اُطلُب لهذه الاطفال الماء"
حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! "لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری"یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم میپاشه،فهمیدی چی گفتم؟من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند...رفت تو شریعه،مشکو پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛"فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء"آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که "ماء العَذب علی الظَمئا"ست برا آب فرات و آب دنیا نمیفروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟!
"فرمی الماء"آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر ابالفضل میگرده،تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..." دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی مینویسد:مشکو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد...
یارب مکن امید کسی را تو ناامید...
تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: "فَوَقَف متحیرا" سرگردان،متحیر... دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده...یا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامو که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هرکاری کردم دست نداشتم تیرو دربیارم ،سرمو تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرو بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن...آی حسین...
اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین"فَوَقَفَ مُنحَنیا..."زبون حال بگم:
تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی
رقیه مو میبرد عدو برا کنیزی...
آی حسین ...
⚜️⚜️یا قمر هاشمیان⚜️⚜️
یاد کنم نـام گل یـاس را
شاه ادب حضرت عباس را
حضـرت عبـاس خدای ادب
حضرت زهرایی و حیدرنسب
تک یل حیدر طبع توحید داشت
رشته ای از چشمه خورشید داشت
که این ادب در گرو یاس بود
عکس علی در رخ عباس بود
ارباب ایستاد و محرم شروع شد
تفسیر سرخ سوره ی مریم شروع شد
خورشید فاطمه چقدر آه میکشد
در چشم ما بارش نم نم شروع شد
تا خیمه زد حسین در آن دشت
ماتمِ بنیانگذار خیمه ی ماتم شروع شد
از دور نیزه ها چقدر برق می زند
باران اشک و ناله ی توأم شروع شد
افتاد چشم مادرِ اصغر به حرمله
دوران تلخ واقعه کم کم شروع شد
صوت اذانِ اکبر لیلا بلند شد
بی تابی امیر دو عالم شروع شد
بادی وزید و دلهره افتاد در دلش
دلشوره های صاحب پرچم شروع شد
با تیر و نیزه اهل حرم روبه رو شدند
مهمان آه و غربت و بغض گلو شدند
زینب چو دید کربُ بلا را دلش گرفت
بانوی مان به وسعت دنیا دلش گرفت
حسی غریب در دل او جا گرفت و بعد
آهی کشید و بعد همان جا دلش گرفت
انگار مادرانه کسی ناله ای کشید
زینب گریست حضرت زهرا دلش گرفت
در گِل نشست ناقه ی زینب شروع شد
ده روز روضه عالم بالا دلش گرفت
از ناقه روی دست عمویش پیاده شد
هر کودکی که از تب صحرا دلش گرفت
با اینکه دور ناقه ی عمه محارمند
اما میان حلقه ی آنها دلش گرفت
زانو رکاب کرد اباالفضل پیش او
با بوسه بین ابروی سقا دلش گرفت
بغضی شکست آه دلی سوخت در حرم
زینب رسید به کربُ بلا خاک بر سرم
6799232_710.mp3
7.64M
بزار سایت همیشه رو سرم باشه...
#مهدی_اکبری
#شب_جمعه
🌱
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
نوحه شب جمعه زبان حال حضرت زهراس
مظلوم حسین جان ۲بار
..........................
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
اید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشیته
گوید که ای لب تشنه در خون نشیته......مظلوم حسین جان۲
..............................
امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان با قد خمیده
اشک مصیبت میکند جاری زدیده
گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان۲
..................................
نزدیک دریا بودی و ابت ندادند
ابی به ان طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر ان طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان۲
.....................................
برخیز و مادر تا کنم یک دم نگاهت
شویم به اشک و خاک و خوناز روی ماهت
خاموش سازم.شعله های خیامت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان۲
.......................................
مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان۲
🕊🕊🕊
🌷به رسم ادبــ🍃
روز خود را با #سلام به تو آغاز میکنم
روزم بــه نـام تــ❤️ـــو مـــادر:
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّة
🌷ُالسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
💠تا ابد اين نکته را انشا کنيد
پاي اين طومار را امضا کنيد🌼
💠هر کجا مانديد در کل امور
رو به سوي حضرت زهرا کنيد🌼
❣ #روزتون_پربرکت❣
karimi-26.mp3
2.1M
#ندبه_های_دلتنگی
بیا مسافر غریب صحرا / قشنگترین یوسف زهرا
گریه کن این روز و شب ها بیا
بیا ای همه کار و کس ما / یه نیم نگاهه تو بسه ما
خوش اومدی به مجلس ما بیا
ما رو برای گریه، کنار خود سوا کن
سینه زن حسینو، از کربلا دعا کن
در بدرم یه عمره، برای یک نشونت
تو روضه ها می گردم، پی نشونه خونت
آقای من کجایی
ببین صدقه ی سرت آقا جون / چه سفره ای پهنه برامون
صدات میاد تو روضه هامون آقا
آقا جمعه اول محرم / قدم بزار رو چشم ما هم
بیا برای ما یک قدم آقا
اگه میشه نیایی، شب علی اصغر
گمون کنم جلو در، نشستی پیش مادر
باید خودت بخونی، روضه قحط آب و
شرم دل عموتو، داغ دل ربابو
آقای من کجایی
#امام_زمان
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
تمام دشت، شیون بود و فریاد
عطش در خیمه ها میکرد بیداد
ز خیمه کودکان بیرون دویدند
سکینه مشک را دست عمو داد
گره در کار ثارالله افتاد
نگاهش باز سوی ماه افتاد
دلم یکباره شور افتاد وقتی
برادر سمت میدان راه افتاد
امام حسین چی کشید تا اباالفضل راه بیوفته سمت فرات
به سوی دشت عباسم روان شد
برای او حسینم روضه خوان شد
زمانی که به خاک افتاد عباس
حسینم ناگهان قدش کمان شد
وقتی برادر روی زمین افتاد،بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام ،آثار شکستگی در چهره ی امام حسین علیه السلام نمایان شد.
به خاک افتاد هر دو دست ساقی
از قدیم اینجور می خوندند ،میگن امام حسین خم شد،یه چیزی رو بالا آورد هی می بوسید و هی می بویید،هی به صورت می گذاشت،لشکر فکر کردند امام حسین علیه السلام قرآن پیدا کرده. ای فدای دستای قلم شده ات برم برادر.
به خاک افتاد هر دو دست ساقی
سه شعبه بود و چشم مست ساقی
عمود آهنین بر فرق او خورد
رها شد مشک، یعنی هست ساقی
آی مردم وقتی تیر به مشکش زدند،قبلش هنوز امید داشت،وقتی دست راست رو زدند مشک رو به دست چپ گرفت، فحمل القربة بأسنانه وقتی دو دستش رو زدند مشک رو به دندان گرفت،هنوز امید داشت،من وعده ی آب به علی اصغر دادم،اما یه وقت عمود آهن به سرش زدند،چی شد که عباس دیگه نا امید شد، وقتی تیر به مشک اصابت کرد، فَوَقَفَ الْعَبّاس مُتَحَیراً همون جایی که بود ایستاد، نمی دونست باید چه کنه،یه وقت با صورت رو زمین افتاد،شنیدید می دونید،اهل روضه اید،تو همه ی مجلس ها این حرف رو می زنند،وقتی یکی از بالای بلندی روی زمین می افته، اولین کاری که میکنه دستاش رو سپر میکنه،اگه تیر سه شعبه به چشماش باشه،اگه تیر به قلبش فرو رفته باشه،اگه عمود آهن به سرش بزنند،دست در بدن نداشته باشه،با صورت به زمین بیوفته چی میشه؟
عمود آهنین بر فرق او خورد
رها شد مشک، یعنی هست ساقی
صدا زد: رفت بر باد آرزویم
به خاک افتاد مشکم، آبرویم
سکینه با خجالت گفت اما
بگو بابا که برگردد عمویم
***
طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند
خواب همه را بعد تو بر هم زده بودند
با حال پریشان و دل شعله ور از آه
آتش به دل عالم و آدم زده بودند
در خیمه فقط حرف عمو بود عمو بود
عمو بود عمو بود، ولی دیگه نیست
در خیمه فقط حرف عمو بود عمو بود
آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند
عباس من،علمدار سپاه کربلایم:
بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم
بر صورتشان سیلی محکم زده بودند
آن روز غم انگیزترین روز جهان شد
آن روز ملائک همگی غم زده بودند
نام تو پس از نام حسین بن علی بود
بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند
انگار علی بود نه انگار تو بودی
سقای حرم میر و علمدار تو بودی
ره والله میگه اولین باریه که اربابِ ما اومد بالاسر عباس ، عباس پاهاشو دراز کرده .. خوابیده .. حسین حلالم کن ..
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چه قدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد
تیرِ نامرد اگر مانع مشکم میشد
میشد این آب شود چشمۀ زمزم که نشد
سعی کردم که نیفتم زِ رویِ اسب ولی
ضربِ آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
به خدا بعضی ها تو جمع ما هستن ، بعضی هایِ دیگه یه حساب دیگه روشون میکنن .. مثلاً میگن فلانی دیگه ردخور نداره کارُ بسپار بهش برو ، تا آخرش انجام میده. بچه ها هم همچین که مشکُ آوردن گفتن برید دیگه بخابید .. عباس با آب برمیگرده .. همینطور که زمین افتاده بود گفت حسین جان میشه بی ادبی کنم. گفت چیه عزیز دلم داداشم، گفت تا حالا یاد داری ازت چیزی خواسته باشم؟ نه عباسم ؛ ولی حالا ازت یه خواهش دارم . چیه عزیزِ دلم؟ داداش یه قولی بهم بده . حسین جان بدنمُ از اینجا تکون نده .. من نمیتونم تو چشمایِ بچه هات نگاه کنم ...
رد خون دستِ ساقی هنوزم رو لبه مشکه
گریه هایِ مشک پاره شبیه بارونِ اشکه
شونۀ زخمیِ نخلی شده تکیه گاه سقا
سویِ خیمۀ ربابه آخرین نگاه سقا
جایِ بوسۀ علی رو همۀ تیرا شمردن
آبرویِ پهلونُ کنار علقمه بردن ..
حسین داره برمیگرده ، اما چجوری ؟ پیاده، سواره اسبم نیست. افسار اسبُ گرفته .. خمیده خمیده داره میاد .. این عمی العباس ؟.. یهو دیدن حسین بغضش ترکید .. خیمۀ عباسُ عمودشُ کشید .. این خیمه نشست .. بچه ها برید آمادۀ اسیری بشید .. ای حسین ..
هر چقدر که دوست داری اربعین تو مسیرِ نجف تا کربلا قدم بزنی ، با همۀ وجودتِ شب تاسوعا رو گریه کردی. ان شالله اربعین پایِ پیاده از نجف تا کربلا هر قدمی که برمیداری یه حسین میگی .. شبِ عباسِ .. کسی هست بی حاجت اومده باشه؟..
هرکی گرفتاری داره ذکر اباالفضل میگیره ..
امشب امتحان کن یه یا اباالفضل بگو حاجتت رو مدنظر بیار ، دستت رو بیار بالا با همۀ وجودت ناله بزن یا اباالفضل ...
خوش به حال رقیه ، که تو عموشی عباس
صدقه میده وقتی زره میپوشی عباس
قربون روی ماهت ، یا قمر العشیره
خدا تو رو یه لحظه از این حرم نگیره
وای داری میری کجا ، وای از دل خیمهها
وای عموجون زود بیا، وای ابالفضل
وای میری سمت فرات ، وای نگرانم برات
وای چرا خیسه چشات ، وای ابالفضل
عمو اباالفضل، صدای آبو میشنوم
عمو اباالفضل، پشت سر تو میدوم
عمو اباالفضل، ببر منو بده نشون
عمو اباالفضل، شاید بسوزه دلشون
عمو اباالفضل ، عمو اباالفضل
"عمو اباالفضل، فدای مهربونیات
عمو اباالفضل، فدای خشکی لبات"
کجای راهی الان ، میبینی شط آبو
بگو بهش شکستی ، خیلی دل رباب و
حتی با ابرا قهرم ، آشتی نمیکنم زود
بارون اگه میومد ، عموم الان پیشم بود
وای جون بابام قسم ، وای بیا دلواپسم
وای بیتو من بیکسم ، وای اباالفضل
وای بیقرارن همه ، وای جَدَّتی فاطمه
وای از دل علقمه ، وای اباالفضل
عمو اباالفضل، تو خیمه اشک نمنمه
عمو اباالفضل، فدا سرت که تشنمه
عمو اباالفضل، فدا سرت نخوردم آب
عمو اباالفضل، بیا به خاطر رباب
عمو اباالفضل ، عمو اباالفضل
"عمو اباالفضل، فدای مهربونیات
عمو اباالفضل، فدای خشکی لبات"
بابا داره میاد و کمرشم شکسته
تازه یه بغض سنگین راه گلوشو بسته
از تو چشاش میخونم ، دست بریده دیده
عَلَمِ روی خاک و مشک دریده دیده
وای یل ام البنین ، وای چرا خوردی زمین
وای حرمله در کمین ، وای اباالفضل
وای حرم آواره شد ، وای عمه بیچاره شد
وای چادرم پاره شد ، وای اباالفضل
عمو اباالفضل، تو رو چطور زمین زدن
عمو اباالفضل، عمود آهنین زدن
عمو اباالفضل، فقط شنیدم آب شدی
عمو اباالفضل، شرمنده رباب شدی
عمو اباالفضل، عمو اباالفضل
"عمو اباالفضل، فدای مهربونیات
عمو اباالفضل، فدای خشکی لبات"
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
رفتیندیدی بعد تو دیگر چه حالی داشتم
گفتم کهمی آیی ولی با خود خیالی داشتم
چشمم بهراه رفته و دلخوش به راه آمدن
امانگاهی مضطرب دل شوره حالی داشتم
گفتی بهعهده وعده ات با آب راهی می شوی
گفتمبرای دیدنت دیگر مجالی داشتم
تا تیرگیبر چهره خورشید عالم رنگ زد
دیگرمیان دست خود یک مشک خالی داشتم
از خیمهبیرون آمدم باید بگویم بعد از این
من یکعموی با وفا و بی مثالی داشتم
قبل ازجدایی سرت آن دست های پیکرت
من شوق دیدارتورا با مشک خالی داشتم
از قافلهجا ماندم و تا دیدمت بر روی نی
با اشکهای دیده ام با تو وصالی داشتم
آه ایعلمدار پدر من از برای وصف تو
در دورهگرد واژه ها وصف محالی داشتم