📚 روضه جانسوز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
📣بنفس
🔵حاج محمود کریمی
🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️
شب حضرت رقیه سلام الله علیهاست و هر شب اذن میگیریم، خدا ان شاالله به حق امیر المؤمنین هر كسی هر دردی داره حاجتی داره، حاجت روا كنه به حق حضرت رقیه سلام الله علیها
روزا بی قراری
یا امام زمان
روزا بی قراری
شبا گریه داری
بمیرم برات كه، كسی رو نداری
سرت رو ، روشونش بذاری
روزا گریه دارم
روزا بی قرارم
شبا گریه كارم
برا دیدن تو، لیاقت ندارم
سرم رو كف پات میذارم
یا امام زمان آقا جان
اگه كور كورم
اگه از تو دورم
میخوابم امشبی كه، تو دریای نورم
دلم رو با اشكام بشورم
تو آقای مایی
می دونم میایی
شهیدامون امشب، با تو كربلایی
میایی تو صاحب عزایی
امام زمان
نوایی نوایی ، اَمون از جدایی
بریم خرابه
نوایی نوایی ، اَمون از جدایی
چشام تار تار، باباجون كجایی
خرابه شده كربلایی
آی بابا بابا، آی بابا بابا، آی بابا بابا، وقتی میگن "وای" مال مصیبته، "آه" مال حسرته، "آی" مال درده، آی بابا بابا، آی بابا بابا، آی بابا بابا....
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
تو موهام پر از خورده سنگه
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
چی شده خانوم؟بابا یه شب بزرگترها بچه هاشون رو آوردند، دامن بچه هاشون رو پر ازسنگ كردند، یه عده ای هم بچه هاشون چوب دستشون بود، بزرگترهاشون كف میزدند، ریختند تو خرابه، بچه هاشون اینقدر بچه های مارو زدند. تو چیكار كردی خانوم جان؟ همه ما پشت عمه مون سنگر گرفتیم، من كه نمیتونستم فرار كنم پاهام زخم بود، خمیده خمیده میلنگیدم، عمه ام گوشه ی خرابه همه ی ما رو نگه داشت، اما از لابه لای دستا همینطوری چوب و سنگ رد میشد، عمه ام زخمی شد، بابا جون سه ساله منو دیدی ، الان منو ببینی نمیشناسی عجیب نیست، عمری با عمه ام زینب زندگی كردی اگه الان چشات رو وا كنی عمه ام رو نمیشناسی، ای وای بابا، ای وای بابا، ای وای بابا...
وقتی سر تو بر روی یك نیزه جا گفت
تا سر رفت رو نیزه
شلاق سراغ من و عمه را گرفت
آن نیزه ای كه زیر سر تو نشسته است
آخر تو را ز دست من و عمه ها گرفت
از شمر سهم مادریم را گرفتم
یك پهلوی شكسته
سهمت چیه خانم جان؟
یك پهلوی شكسته توان مرا گرفت
امان از محله ی یهودی ها
از بین نیزه پیرزنی گیسوی مرا
با بغض چندساله ی تو بی هوا گرفت
بچه داشت میرفت، خودش ندید، بی هوا گرفت، بی هوا زدند. یك خط حماسه بخونم این جیگرت حال بیاد
از خطبه های عمه دلم قرص شد پدر
باید دهان عمه ی مان را طلا گرفت
چشم عمو به داد من و معجرم رسید
اما
حیف از دو گوشوراه كه یك بی حیا گرفت
هی دستش رو گرفت، گفت:نكش خودم در میآرم گوشوراه هام رو
دختردارها كجا نشستند؟ كی دختر داره؟ كیآ گوش دخترشون رو سوراخ كردن برا گوشواره؟ ان شاءالله بزرگ میشی اونا كه ازدواج نكردن ازدواج میكنند، دختر دار میشین، میفهمین من چی میگم. متوجه میشی، این سوراخ گوش اگه یه مدت گوشواره توش نباشه، خیلی آروم آروم باید بازش كرد، معمولاً این جور كارها رو بابا انجام میده، هی با این گوشواره بازی میكنه، هی میگه بابا یواش، چشم عزیزم، آروم آروم، لاله ی گوش درد نداره، خود گوش درد داره، اونایی كه دختر دارند من میخوام بهشون یاد بدم، هر موقع این سوراخ گوش دختر بسته شد آروم آروم، یه خورده روغن، آروم آروم با خود گوشوراه، با یه سوزنی كه تیز نباشه، با یك سیم خیلی لطیف، اروم آروم میپیچونی كه گوش رو زخم نكنه، اینجوری راه گوشواره باز میشه، اونم از اول تا آخرش هی باید بهش بگی عزیزم، عمرم، تا گفت:بابا بگو چشم، دیگه تموم شد، دوباره عشقم، آروم آروم تا راه گوشواره دوباره باز بشه، بعد هم كه گوشواره رو بخوان در بیارن فشار به لاله ی گوش نباید بیآرن، دارم دختر داری بهتون یاد میدم، آروم آروم این گیره اش رو باز میكنی، آرو آروم این گوشوراه رو درمیآری،
حیف از دو گوشوراه
دستش رو گوشاش بود، هی چپ و راست، دو تا دستارو با یه دست گرفت، دست رو برد طرف گوشوراه، این سرش رو برگردوند، آقام من و ببخشه، اینقدر زد كه سر بی حس شد، خودم بهت میدم.آی بابا
از سنگ پشت بام سرم درد میكند
از ضجه های بی اثر من صدا گرفت
امان از اون ناله ای كه آه بگیره
گفتم دعا كنم كمر زجر بشكند
با یك دل شكسته چه دیدی دعا گرفت
من هر چقدر ناله زدم بیشتر زدند
از من نفس، عدوی تو با ضرب پا گرفت
ای حسین........
مجنون شبیهه طفل تو شیدا نمیشود
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
حالا اومدی كه دیگه من نمیتونم جلوت بلند شم.
باشه كنج تنور و تشت طلا رفتی خونی ما نیومدی
@majmaozakerine
4_5829972437038532718.mp3
4.71M
شب سوم محرم 1397 🏴
سبک واحد
حاج حسن خلج 🎤 🎤 🎤
نیمه شب شده و خواب پريشان دارم
همرهِ خود به لبم ذکر پدر جان دارم.
بی جهت نیست که اندوه فروان دارم
خواب دیدم که سری را روی دامان دارم
(دیدم آن سر سر باباست خدا رحم کند
عمه هم گرم تماشاست خدا رحم کند) 2
شام هر تَل پر از سایه اهريمن بود
تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود
سر نورانی بابا به روی دامن بود
چشمهای پدرم خیره به چشم من بود
تا که چشم به سر افتاد زبانم وا شد
لیله قدر من امشب چقدر زیبا شد 2
دیدم آن سر سر باباست خدا رحم کند
عمه هم غرق تماشاست خدا رحم کند
کمی آغوش بگیر این بدن لاغر را
تا که احساس کنی لاغری پیکر را
مینگارم ز سر سوخته خاکستر را
از چه با خویش نیاوردی انگشتر را
چقدر روی کبود تو به زهرا رفته
بس که چوب از لب دندان تو بالا رفته2
▪️
▫️▪️
◾️▫️▪️
◽️◾️▫️▪️
#شب_سوم_محرم
#واحد
#حاج_حسن_خلج
shab sevom01.mp3
2.45M
|⇦•برید کنار میخوام سَرُ ببینم ..
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾
.
#شب_سوم_محرم
|⇦•برید کنار میخوام سَرُ ببینم ..
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه* •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
برید کنار میخوام سَرُ ببینم
زخمایِ روزِ آخر رو ببینم
جلو چشامُ نگیرید که میخوام
پارگی هایِ حنجرُ ببینم
"مَن الَّذی ایتَمنی "بابایی
دیگه تو آغوشِ منی بابایی
این همه جا رفتی دلت نیومد
به دخترت سر نزنی بابایی
لبای غرق خون با تو چه کرده چوب خیزرون
زده چه ضربه ای شکسته دندونِ تو از همون
حالا که اومدی کنار من بمون
جایِ طناب رو تنمِ بابایی
زخمیِ دور گردنم بابایی
محلۀ یهودیا شلوغ بود
کاشکی فقط میزدنم بابایی
میون نامسلمونا حَرم رفت
اِنقده اونجا داد زدن سرم رفت
کاشکی فقط میزدنم بابایی
یه دسته موهام با گُل سَرم رفت
شبی که گُم شدم ، صدا زدم نزن میام خودم
سوخت بابا چادری که خریدی برا تولدم
کبودِ چشمم از شبی که گم شدم
*تو شام چی گذشت که گریه می کرد هی می فرمود : الشام .. الشام .. بابا شامیا خواستن غرورِ مارو بشکنن .. نانجیب گفت از بدترین محله ردشون کنید محلۀ یهودیا .. یه جوری دف میزدن ، پایکوبی میکردن همه بچه ها ترسیده بودن .. (به امام حسین اوج روضه همینه .. ) دامنِ عمه رو گرفت گفت عمه .. کاش عمو عباسم بود .. کاش علی اکبر بود عمه .. عمه اگه بابامُ ببینم میگم پاهام درد میکنه .. اگه بابامُ ببینم میگم از ناقه افتادم .. عمه اول گله گی زجر رو میکنم .. آخه نصف شب وقتی تو بیابون افتادم نگفت این بچه اس .. نگفت این دخترِ .. تا اومد جلو اول یه سیلی تو صورتم زد ... بابا گوشم درد میکنه ...*
____
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
.👇
636724694363155759.mp3
4.22M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #روضه
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724694604562530.mp3
4.61M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #روضه
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724694880658345.mp3
5.35M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #زمینه
🌴یارا دلبر و دلدارا
🌴ماه جهان آرا
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724695212885338.mp3
9.72M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #شور
🌴شبا که خوابتو می بینم
🌴تو خواب چشام می سوزه
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724697604705930.mp3
3.89M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #زمینه
🌴فدای دردات تموم دردام
🌴من از خدا جز دیدنت چیزی نمی خوام
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
حاج حسین سیب سرخی_محرم 98 شب سوم - شور - میون گودال-1567683524.mp3
1.94M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #شور_روضه_ای
🥀میون گودال پاره پاره بود تنت
🥀میون گودال پیرمردا زدنت
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
حاج حسین سیب سرخی_محرم 98 شب سوم - واحد - ستاره ها رو میشارم-1567683592.mp3
4.8M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #واحد
🌴ستاره ها رو می شمارم بابا
🌴دل از زمونه می برم بابا
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب سوم، بنام سه ساله آقا اباعبدالله از همه دوستان التماس دعا داریم،،،، یا رقیه جان بنت الحسین دخیلم 😭😭😭😭
❣﷽❣
🥀#سینه_زنی
🎆#ورودیه
🥀 #آقای_کریمی
مادر که میکنه گریه برات واویلا مظلوم آقا
دل های ما میشه کرب و بلات واویلا مظلوم آقا
از امشب تا شام عاشورا کربلا غوغا
واویلا محرم شد نوحه زهرا همین دم شد
🥀وای وای ای وای حسین
یک پیراهن توی عرض خدا گلگونه، غرق خونه
چشمای حجت بن الحسن براش گریونه، غرق خونه
پریشونه روضه میخونه، چشماش بارونه
عالم غرق ماتم بقیة الله الاعظم شد
🥀وای وای ای وای حسین
با ذکر العطش سوز دم جیب المای ای وای ای وای
جاری میشه بازم اشکای حیدر های های ای وای ای وای
مثل هر سال میزنم بال بال تا روز گودال
بازم قتلگاه تو پیش چشم ما مجسم شد
🥀وای وای ای وای حسین
🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
بابا کجا بودی. که افتادم از پا٣
افتادم از ناقه. جا موندم تو صحرا٣
تو روی نی بودی دیدی حالم رو
شکستن با کعبِ نیزه بالم رو
عزیز من عزیز من
زجر اومد بالا سرم. تنم شد کبود٢
کاش تو اون نیمهی شب. عموم اونجا بود٢
#بند_دوم
دستام ورم کرده. مث چشم تارم٣
زخمی شده باهام. که آروم ندارم٣
کتک خوردم گشته صورتم نیلی
صدات کردم خوردم ضربهی سیلی
عزیز من عزیز من
سو نمونده تو نگام. شبیه چشات٢
اشک میریزی برا من. بمیرم برات٢
#بند_سوم
باید بمیرم من. برای سر تو٣
این بار اگه رفتی. میاد دختر تو٣
نمیخوام دیگه زنده بمونم من
آخه آزارم میده بابا دشمن
عزیز من عزیز من
خیلی سخته برام من. که بی تو باشم٢
پیش پاهات نمیشه. بابایی پاشم٢
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مدح
شکر خدا دم همه دم اهل بکائیم
در دل ما بوده فقط جای رقیه
گرچه همه قطره اشکیم ولیکن
گمشده در سینه دریای رقیه
تا به خدا برده دل غرق جنون را
جاده ی عشقی قدمهای رقیه
روز قیامت ز جهنم نهراسیم
اهل بهشتیم به امضای رقیه
پشت درِ میکده اش کاسه بدستیم
ما حیدری باده مینای رقیه
بد مستی ما چیز دگر نیست به والله
جز نوکری خانه ی بابای رقیه
ما سینه زنانش همه اقبال بلندیم
زیر علم محشرِ بالای رقیه
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۶/۱
⚫️روضه و توسل_حضرت رقیه سلام الله علیها_استاد حجت الاسلام میرباقری
بر نی سر حسین به دست سواره ای
گاهی کند به محمل زینب نظاره ای
*با سر کاروانش رو همراهی کرد،کهف اصحابش بود؛گاهی باشون حرف میزد؛گاهی براشون قرآن میخوند؛گاهی نگاهشون میکرد،میفرمود:لاحول ولاقوه الا بالله"گاهی از گوشه ی چشمش اشک میریخت*
بر نی سر حسین به دست سواره ای
گاهی کند به محمل زینب نظاره ای
آنجا نشسته غم زده طفلی سه ساله است
رنگ پریده اش ز غم دل اشاره ای
ترسان گرفته دامن زینب که عمه جان
دریای غم مگر که ندارد کناره ای؟
از آفتاب لاله صفت چهره سوخته
*گفتند در این مسیر اسارت سایبان براشون قرار نداده بودند،تابش آفتاب رنگ صورت ها رو تغییر داده بود؛تعبیر مرحوم سیدبن طاووس:صورتاشون پوست انداخته بود*
از آفتاب لاله صفت چهره سوخته
داغ دلش مگو که ندارد شماره ای
نیلی رخش ز سیلی و پایش پر آبله
*خدا کنه این جمله ش راست نباشد*
مجروح گوش او ز پی گوشواره ای
از گریه اش کباب دل همرهان او
*وقتی زبان میگرفت و بهانه ی بابا میگرفت"اَبَ اَبَ" آتش به دل کاروان می انداخت...*
هر گفته اش ز آتش حسرت شراره ای
محمل تکان چو میدهدش یاد میکند
از خیمه ای و کودکی و گاهواره ای
تاب سفر ندارد و راه است بس دراز
خواند به گریه عمه ی خود را که چاره ای
*اگر یه موقعی گفتن این طفل از شتر افتاده،از قافله جامونده،تو بیابونا دویده،تعجب نکنید" خسته بودن؛دشمن شب و روز میتاخته،خوابش میبره از مرکب فرو می افتد؛خیلی تو این راه سختی کشیدن؛ اسارته،زخم زبانه،تازیانه ست،تشنگی ست،گرسنگی ست، گرماست ، سرماست ...." حتی در شام مرحوم سیدبن طاووس میفرمایند:اونا رو در جایی سکنی دادن که روزا از گرما امان نداشتن،شبا از سرما ولی از اون لحظه ای که دروازه ی کوفه تو دامان عمه اش سر بابا رو بالای نیزه دید به تعبیر بی بی زینب نزدیک بود قلبش از غصه ها آب بشه،دیگه چشم از این سر برنداشت.
گاهی دختر با بابا حرف میزد،گاهی بابا با دختر حرف میزد و براش قرآن میخوند،گاهی دختر برای بابا گریه میکرد، گاهی بابا از گوشه ی چشمش برای دختر اشک میریخت،نمیدونم چه سری بین این دختر و پدر بود،بعضی گفته اند تو لحظه ی آخر وقتی پدر میخواست خداحافظی کنه دختر خیلی بی قراری کرد یه جمله در گوشش گفت:بابا فراق من و تو زیاد طول نمیکشه،لذا همیشه منتظر بود یه شبی بابا بیاد دخترو با خودش ببره ؛تو خرابه ی شام وقتی بابا آمد دیگه مطمئن شد وعده ش با باباش فرا رسیده؛سر بابا رو بغل کرد،شروع کرد صورتش رو بوسیدن؛بغلش کردن؛درد دل کردن؛بابا کی سر و صورتت رو به خون خضاب کرده بابا؟"من الذی قَطَعَ وریدَک؟ "بابا کی رگ گردنت رو بریده؟بابا زود بود من یتیم بشم"من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟"طول نکشید دیدند خم شد"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف"هر چه در توان داشت در یک بوسه خلاصه کرد،سر یک طرف دختر یک طرف...
صلی الله علیک یا اباعبدالله .....
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
خواست بابا گفتنِ او بی صدا باشد نشد
عمه میکوشید از این سر جدا باشد نشد
خوب میدانست بابایش بیاید میرود
کاش میشد بینِشان قدری دوا باشد نشد
داد بر دیوار تکیه تا کمی بازی کند
عمه دستش را گرفته رویِ پا باشد نشد
با پدر میگفت با گریه عمویم پس کجاست
کاش میشد آرزوهایش دوتا باشد نشد
چند باری دخترک چرخاند سر را در بغل
گشت شاید که برای بوسه جا باشد نشد
آمد آهسته بگوید روسریهایم چرا...
مثل رگهای گلویت نخ نما باشد نشد
آه میبخشی که اینجا را بهَم من ریختم
هرچه کردم که سرت ویرانسرا باشد نشد
آرزویم بود با اصغر بخوابم باز هم
دخترت میخواست تا در بوریا باشد نشد
خواست گوید با همان وضعی که دارد سینهات
حتم دارم جا برای ما سه تا باشد نشد
زجر را گفتند اما باز در گوشش نرفت
ضربههای تو نباید بی هوا باشد نشد
(حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱)
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
تشنهای در پنجهای سیراب گیر اُفتاده است
کودکی در حملهی اعراب گیر اُفتاده است
بعدِ بابا آبِ خوش از حنجرش پایین نرفت
در گلویش جرعههای آب گیر اُفتاده است
کاش در تاریکیِ صحرا نمیدیدش کسی
دخترک از دستِ این مهتاب گیر اُفتاده است
بارها از رویِ نِی بابا به داداش میرسید
آی خواهر زودتر بشتاب گیر اُفتاده است
زجر آوردش به روی ناقهای انداختش
مثل آن ماهی که در قلاب گیر اُفتاده است
این طرف از زجر میخورد آنطرف از حرمله
مثل آن برگی که در سیلاب گیر اُفتاده است
چشمهایش گرم میشد میپرید از خوابِ ناز
بسکه طفلی زیرِ پا در خواب گیر اُفتاده است
هیچکس در بینِ کوچه احترامش را نداشت
آه با نانهایِ در پرتاب گیر اُفتاده است
(حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
آنقدر ناله زدم تا که طبق سر آورد
آنقدر گریه شُدم تا سَرت آخر آورد
دیشب عمه چقدر گریه کنارم میکرد
تا که از شانهیِ من مویِ مرا در آورد
باز در گوشهی ویرانه رُبابت غَش کرد
باد از نیزه که بویِ علیاصغر آورد
تازه آموخته بودم که بخوانم لالا
تازه دلخوش شده بودم که برادر آورد
هرکه از دستِ تو با اهل و عیالش نان بُرد
رفت و نان خشک برایم دو برابر آورد
ماکه مدیون همان مردِ مسیحی هستیم
سرِ خاکستریات بُرد و مُعطر آورد
آمدی حیف تو را تشتِ شرابش انداخت
چه بلایی به لبت چوبِ ستمگر آورد
خیزران بود و تو بودی و مُکرر دیدم
که چهها بر سرِ دندان تو آخر آورد
روسریهایِ مرا یک به یک آتش سوزاند
خوب شد با خودش عمه دو سه معجر آورد
زجر آنقدر مرا زد نفَسش بند آمد
تا تلافیِ عمو را سرِ من در آورد
(حسن لطفی۹۷/۰۶/۲۱)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_امامحسین_علیهالسلام
اول جلسهای
ما نیافتادیم شُکرت از قلم ای جان حسین
باز میگوییم هردَم دَم به دَم ای جان حسین
مادرت فریاد میزد یابُنَیَ....سوختیم
آذریها تا که گفتند از حرم ای جان حسین
نامِ ما را قبلِ ما زهرا نوشته یک به یک
مادرت تا گفت گفتیم از عَدَم ای جان حسین
هرچه ما داریم از خاکِ عزاداریِ توست
روضه آری بشکند پشتِ ستم ای جان حسین
شیعه با این روضهها قد راست کرده تا اَبَد
دارم از این اشکها تیغِ دودَم ای جان حسین
دلخوشیِ ما از این دنیا فقط عشق است عشق
با تو میسازیم با هر بیش و کم ای جان حسین
قبلِ نامِ مادرم نامِ تو را آموختم
با اذانش گفت وقتی مادرم ای جان حسین
این کریمیِ تو ما را یاکریمت کرده است
ما گِره خوردیم با اهلِ کَرَم ای جان حسین
شُکر دستم پیش این و آن نمیگردد دراز
شُکر هستم با تو تنها محترم ای جان حسین
هرچه از عمرم اگر مانده است میگویم حسین
سیر هستم از همه غیر از حرم ای جان حسین
در خرابه خوابِ بابا دیده و بی حال بود
مینوشت از اشکها با قَدِ خَم ای جان حسین
(حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۱)
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
💔#روضه_حضرت_رقیه_ع💔
🖤#دفتری_رقیه
❣براحمد و خُلق مهربانش صلوات
❣بر حیدر و صبر بیکرانش صلوات
❣از فاطمه مجتبی و مظلوم حسین
❣تا حضرت صاحب الزمانش صلوات
(دعای فرج)
#السلام_علیکِ_یابنت_رسول_الله
#السلام_علیک_یا_رفیه_یابنت_ابی_عبدالله
#یارقیه(3)
🔅بیا با هم رویم اندر خرابه
🔅برای دیدن طفل سه ساله
🔅که او اندر خرابه جای داره
🔅آخ غم داغ پدر در سینه داره
⬅️دلارو ببریم خرابه شام...کنار حرم با صفای رقیه..
امروز بگیر دامن سه ساله ابی عبدالله رو..
(نگا به دستای کوچولوش نکنیا..)
(بخدا با دستای خسته اش گره های بزرگی رو باز کرده...)
⬅️نمیدونم دختر کوچولو داری یا نه...
دختر خیلی بابائیه...
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد..
امروز بریم یتیم نوازی..
ان شاالله هیچ وقت دختر بی بابا بزرگ نکنی..
بمیرم برای دردای دل بیبی زینب..
(بریم خرابه شام...)
کیا آرزوشونه برن قبر 3 ساله حسین و زیارت کنند...بسم الله.. کبوتر دلتو پر بده خرابه شام..
(دشتی)
🌾آخ بیا با هم رویم اندر خرابه
🌾برای دیدن طفل 3 ساله
🌾که او اندر خرابه جای داره
🌾آخ غم داغ پدر درسینه داره
⬅️یه لحظه رو برات یاد کنمُ التماس دعا
آی ناله دارا...آی مریض دارا...آی جوون دارا...آی آبرو دارا...
دل شبی صدای ناله رقیه بلند شد..
هی صدا میزد بابا نرو بابا...
بابا بدون من نرو بابا..
وقتی بیدار شد بهانه بابا گرفت..
آخ عمه عمه عمه..
بابام کجا رفت عمه...
امان از دل زینب..چه خون شد دل زینب..
(صدا زد رقیه جان عمه، بابات که اینجا نبود عمه)
صدا زد عمه..بابام همین جا بود عمه..
عمه سرمو رو زانوی بابام گذاشته بودم...
داشت نازم میکرد عمه...عمه داشت زخمای گوشمو مرحم میگذاشت عمه..
(هر چه کردند نتونستن رقیه رو آرام کنند)
(همه اهل خرابه به گریه افتادند..)
⬅️آخی .. یه وقت صدای ناله اش رسید به گوش یزید..
چه خبره در خرابه..
گفتن یزید خدا خانهٔ ظلمتُ ویران کنه، 3 ساله دختر حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته، آروم نمیگیره..
(صدا زد بابا میخواد باباشو براش ببرید.. سر بریده باباشو ببرید)
امان امان..امان امان..
⏪یه وقت دیدن طبقی رو وارد خرابه کردند..روش روپوشی کشیده بودن..آوردند گذاشتن جلو 3ساله ابی عبدالله
یه وقت صدا زد عمه، من که غذا نمیخوام عمه...
عمه من بابام میخوام...
..صدا زد عمه جان اونچه تو میخوای تو این طبقه عمه...
با دستای کوچولوش روپوشو کنار زد..
آی حاجت دارا ..ناله دارا...میگن رقیه اول سر بابا رو نشناخت خیره خیره به سر نگاه کرد...من از شما میپرسم مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه..
میخوام بگم سری که کنج تنور بوده...سری که چوب خیزران خورده..رقیه اول این سر رو نشناخت...اماخوب که نگاه کرد دید نه، این سر مسافر رقیه است..
این بابای رقیه است..
🍁آخ عمه بیا گمشده پیدا شده
🍁کنج خرابه شب یلدا شده
🍁مژده که بابا ز سفر آمده
🍁شام رقیه به سحر آمده
🍁آخ پدر فدای سر نورانیت
🍁سنگ جفا که زد به پیشانیت
🍁بسکه دویدم عقب قافله
🍁پای من از ره شده پر آبله
⬅️سرو بغل گرفت از بقیه یتیما دور شد اومد یه گوشه خرابه نشست شروع کرد درد دل کردن با بابا..
بابا.. بابا ..بابا..
⬅️..کیا گرفتارن..کیا حاجتمندند...کیا مریض دارند..کیا جون دارن...کیا التماس دعا دارند...صدای نالتو بلند کن..اگه تو گریه کنی کسی تازیانه ات نمیزنه...
اگه تو بلند گریه کنی کسی شِماتَتِت نمیکنه..
آخی.. سرو به سینه چسباند ..صدا زد.. بابا بابا.. بابا
(شروع کرد با سر بریده درد دل کردن)
💥بابا..من ذَالذی قَطَعَ وریدک بابا..
(اولین حرفی که زد)
بابا کی رگای گردنتو بریده بابا...
💥من ذَالذی خَضبَ بِدِماعک..بابا..کی محاسنت رو با خون رنگین کرد بابا..
💥من ذَالذی ایتمنی علی صِغَرِ سِنی..بابا کی تو کوچیکی یتیمم کرد بابا...
امان امان
صدا زد بابا .. بابا.. بابا
🥀آخ بابا گلوم زخمی شده
🥀آب مینوشم درد میکنه
🥀گوشواره هامو کشیدن
🥀بابا گوشم درد میکنه
(یه آرزو کرده رقیه کنج خرابه شام)
صدا زد بابا
🥀بابا پاشو یه بار دیگه
🥀با همدیگه بریم خونه
🥀من روی زانوت بشینم
🥀موهامو تو شونه بزن بابا
(یه ناله ای هم داره همه بلدن)
(دشتی)
🍂آخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
🍂یتیمی خاریِّ دوران یتیمی
🍂اگر دست پدر بودی به دستم
🍂چرا کنج خرابه می نشستم
🍂اگر می بود بابای نِکویم
🍂نمی زد شمر دون سیلی به رویم
⭐️✨🌟✨⭐️✨🌟
هر کجای مجلس نشستی... به سوز دل سه ساله ابی عبدالله... به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد ..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان ...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین..
💔️زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر
💔️گذر عمر ازاین مرحله سخت است پدر
💔️دخترت تشنه اشک است ولی باور کن
💔️گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر
💥هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صل
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
هدیه به حضرت رقیه صلوات
شور یا زمینه سبک مسیر روضه باز شب حضرت رقیه
شعرو سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی جواد حقیقت
یاس توام اما برگ و برم سوخته
پروانه ام اما بال و پرم سوخته
از غمه دوریه تو بس که اشک ریختم
تا به سحربابا چشم ترم سوخته
زخمه کهنه دلم سر وا کرد
زمونه با دخترت بد تا کرد
بشکنه اون دستی که سیلی زد
من و بیشتر شبیه زهرا کرد
امون ای وای امون از غربت
در وسط اتیش هم لباس پارم
هم روسری و هم این معجرم سوخته
بر اثر رده شلاقه زجر پست
هم دست و هم کتف و هم کمرم سوخته
برای شب غمم اخر نیست
شبیه من هیچ کسی مضطر نیست
دست سنگینی داره بابا زجر
ضربه دستش از لگد کم تر نیست
امون ای وای امون از غربت
عمه به جای من سپر می شد هر جا
ازخود من بیشتر این سپرم سوخته
شبیه لبهای تو خونه این لبهام
شبیه موی تو موی سرم سوخته
من و گریه از تقلا انداخت
من و درد و غصه از پا انداخت
واسه ساکت شدن من نامرد
جلو من سرت رو بابا انداخت
رضا نصابی