کرامات آقا ابوالفضل العباس علیه السلام
"نذر زن ارمنی و شفاي فرزندش
عالم رباني حضرت آيتالله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد ميشدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيدهاي!؟
در جواب سؤالم گفت: حاج آقا شما مسلمان، شيعه و سيد چه سر و سرّي من ارمني با شما دارم؟ بنده ارمني هستم و نامم هم موسي است.
خلاصه، بعد از اينکه با هم مقداري آشنا شديم گفت: فقط برايت بگويم من شفا يافتهي آقاي شما شيعيانم و قضيهي خود را اينگونه تعريف کرد: من بچه ده سالهاي بودم که در محلهاي از محلات تهران زندگي ميکردم. يکروز براي بازي با بچههاي هم محليام بيرون رفتيم. مادر يکي از همبازيهايم، تا مرا ديد با عصبانيت تمام مرا مورد خطاب و عتاب قرار داد که: يهودي، ارمني، برو ببينم، مثلا تو نجس هستي و با دستش محکم به سينه من زد به طوري که ناخودآگاه از بلندي ايوان که در کنارم بود، به پائين پرتاب شدم. پايم خيلي درد گرفت. با زحمت فراوان خودم را به منزل رساندم و از ترس پدر و مادرم خوابيدم. نصف شب خيلي اذيت شدم و متوجه اين معنا نبودم که پايم شکسته شده است، با ناله و فرياد من خانوادهام متوجه شدند و مرا به بيمارستان منتقل کردند. بعد از مدتي پزشکان به اين نتيجه رسيدند که پايم بايد قطع شود، مادرم به من گفت: روي تخت دراز کشيده و بيهوش بودي، يک نفر از همراهان يکي از بيماران مقداري شيريني آورد و داد من هم گرفتم ولي ترسيدم که بگويم من ارمني هستم فقط گفتم: مال چيست؟
گفت: مگر نميداني امشب شب ميلاد قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس (عليهالسلام) است. تا اين نام را شنيدم، دلم شکست و نذر کردم که اگر اين بچه شفا پيدا کند. ابوالفضل (عليهالسلام) را احترام نمايم. مادرم در کنار من بيدار بود و او اين نذر را کرده بود. در همان حال من در خواب ديدم، يک آقاي خوش سيما، و بلند قد، تشريف آورد و به من گفت: بلند شو!
من خيال کردم از پزشکان بيمارستان است. گفتم: آقا من نميتوانم بلند شوم. ميخواهند پايم را قطع کنند. گفت: بلند شو و دست مرا گرفت و کشيد و پرتاب کرد. يکوقت خودم را پايين تخت وسط اتاق ديدم. مادرم خيال کرده بود که ديوانه شدهام و داد و فرياد ميکرد که ناگهان متوجه شدند که من روي پاهاي خود ميدوم و راه ميروم. و خلاصه به عنايت و نظر اباالفضل العباس (عليهالسلام) من خوب شدم. و الان براي تشکر از آن جناب همه ساله در ايام تولد اينجا را چراغاني ميکنم. شيريني ميدهم و خلاصه در منزل و مغازه جشن و سرور برگزار ميکنم شايد علت اينکه شما به اينجا آمديد و رغبت نشان داديد همين باشد.
منبع : شاه شمشاد قدان (سيري در زندگاني و کرامات حضرت اباالفضل العباس) ، سيد محمد حسيني ، هنارس ،چاپ دوم پاییز 1384 صص69تا71
(ای غم تو غم من ای غم من غم تو
کشته منو به خدا داغ محرم تو) 2
از تو ممنونم عزتم دادی
اذن ورود هیاتم دادی
آقا حال و هوات و عشقه
آقا نوکرات و عشقه
آقا صحن و سرات و عشقه
آقا کرب و بلاتو عشقه
(من کابوسم تو رویایی
من لب تشنه تو دریایی) 4
*
کشته اشکی و من
کشته ی باور تو
شکر خدا که شدم
بیمه ی مادر تو
ایها العشق و ایها السلطان
دایم الفضل و قدیم الاحسان
آقا نوکر خونه زادم
آقا کی میره از یادم
به تو روز ازل دل دادم
آقا کی میره از یادم
من بنده و تو شاه من
من تاریکم تو ماه من
(من کابوسم تو رویایی
من لب تشنه تو دریایی)2
*
دست کریم تو سفره ی خالیه من 2
سنگ محبت تو قلب سفالی من
مصباح الهدی بی تو خاموشم
حلقه در گوش کنج شش گوشه ام
آقا نوکر تو میمونم
آقا قدر تورو میدونم2
آقا نوحه هاتو میخونم
آقا من به شما مدیونم
من بیچاره تو امیدی
من چون ذره تو خورشیدی
(من کابوسم تو رویایی
من لب تشنه تو دریایی)3
ابالفضل........
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
سینه زنی شور _ آخر ماه صفر _امام حسین علیه السلام_سید مهدی میرداماد.mp3
1.35M
شور آخر ماه صفر
مهدی میرداماد
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
این اشک نیست گوهر بزم عزای توست
گر چه کم است نذر تو و روضه های توست
.
این دستمال شسته شده با گلاب اشک
تارش ز خیمه و نخش از عبای توست
.
هر جا برای سینه زدن جمع می شویم
خیمه که نیست شعبه ای از کربلای توست
.
فالی زدم به مصحف ماتم که ناگهان
آیات اشک امد و گفتا برای توست
.
گیرم که سر ز کنگره ی عرش بر کنم
وقتی که من به اوج رسم ابتدای توست
.
با انکه از شهادت تو قرن ها گذشت
هر روز ماجرای جهان ماجرای توست
.
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
001 - Gohar e Bazm e Aza.mp3
5.1M
مناجات و زمزمه با امام حسین علیه السلام
حاج محمود کریمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
وقت خداحافظیه خدانگهدار
گریه کنا سینه زنا خدانگهدار
سیاهیو شال عزا خدانگهدار
چایى داغ روضه ها خدانگهدار
الهى که امسال حسین، سال آخرم نباشه
نکنه بمیرم آقا، نوکرت ازت جداشه

سال آخرم نباشه
ببخش اگر جز گریه چیزى نداشتم
ببخش اگر واسه ی تو کم گذاشتم
ببخش ...
مصیبتت اعظمه و تموم نمیشه
غم تو هیچ موقع برام تموم نمیشه
برای تو اشک چشام تموم نمیشه
دلتنگیای کربلام تموم نمیشه
سحرای بابِ قبله، مگه میره از خاطرم
سالی دو سه بارم شده ، حرم تو باید برم
نه نمیره از خاطرم
ببخش اگر هی بدی دیدی همیشه
ببخش اگر نوکرت آدم نمیشه
ببخش...
دلم شکسته از خودم خیری ندیدم
هر چی کشیدم از همین دنیا کشیدم
من عاشقت هستم و از همه بریدم
خدا میخواس خیر منو به تو رسیدم
کی منو حسینی کرده، اگه تو دعام نکردی
توو شلوغیای دنیا، تو منو رهام نکردی
تو منو رهام نکردی
ببخش اگر همیشه سرگرم دنیام
ببخش اگر خیلی زیاده گناهام
ببخش
روضه حضرت سکینه سلام الله علیهم
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می کند تا رقیه می رسد محو سکینه می شود هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند آه "اَیْنَ عمِّیَ الْعباسِ" او هم نکته ای ست که خیال بچهها را آه راحت می کند درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچهها شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند #شاعر مهدی رحیمی زمستان من دختر حسین و ربابم سکینه ام اندر فراقش به فغان در مدینه ام دیدم گلان فاطمه یک یک فدا شدند سرها زپیکران شهیدان جدا شدند گفتم عمو تشنه ام، آبی رسان حرم رفت و دگرنیامد علمدارِ محترم دیدم سه شعبه تیرو گلوی برادرم در انتظار که سیراب کنندش، مادرم آه از وداع آخر بابا و دخترش گریان نشسته زار وغمین در برابرش فقط یه نفر میتونه حسین رو از بالای اسب پایین بیاره، اونم سکینه است، یه جوری پاهای اسب رو گرفته، هر چی ابی عبدالله ذوالجناح رو خواست حرکت بده، دید حرکت نمیکنه، خم شد حسین از بالایِ اسب، یهو دید نازدانه دورِ پاهایِ اسب رو بغل گرفته، بابا رو از اسب پایین آوُرد، صدا زد: بابا! " یَا اَبَتَاهُ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا " باباجان! مارو برگردون مدینه...* گفتم کجا می روی ای جان من مرو رحمی نما به دیده گریان من مرو آه از دمی که شیهه زد وآمد،آه آه اسبی به یال خونی وبی شاه، خیمه گاه گفتم که ذوالجناح سوارت چه کرده ای آن تشنه کام دار وندارت چه کرده ای بابای من تشنه بود،خورد آب یا که نه درآخرین دمش شده سیراب یا که نه #
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
14000128-rasoli-roze.mp3
2.14M
روضه حضرت سکینه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
.
#شور_مهدوی
#ایام_پایانی_صفر
آقا #رسول_الله و #امام_حسن و #امام_رضا علیهم السلام
امان از محنت / امان از غربت
الهی پایان / پذیرد غیبت
ابالزهرا را/ اذیت کردند
وصیت میکرد/ جسارت کردند
دید آزار از دست منافقان
به او دادند نسبت هذیان
جد تو شد مسموم زهر کین
آجرک الله صاحب الزمان
جواب: آجرک الله صاحب الزمان
مدینه کارش / فقط آزارست
پر از درد و رنج / غمش بسیار است
حسن تنها و/ حسن مظلوم است
شبیه جدش / حسن مسموم است
تابوت او بود و تیر و کمان
از جنازه اش خون گشته روان
جسمش زخمی و پاره کفنش
آجرک الله صاحب الزمان
رضا بی یار و حبیب افتاده
میان حجره غریب افتاده
بمیرم پا تا سرش میسوزد
تمام بال و پرش میسوزد
فاطمه آمده گریه کنان
جوادش بر سر و سینه زنان
جد غریبت دست و پا زند
آجرک الله صاحب الزمان
مرتضی کربلایی
#بیست_و_هشتم_صفر
#آخر_صفر
.👇
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین