247.7K
نوحه شهادت حضرت رقیه
کنج خرابه، غوغا شد، بابا آمد۲
ماه شب من، پیدا شد، بابا آمد۲
واویلتا واویلا آه و واویلا ۳
____________________
سرزده با سر، بابا، بر یتیمانش
عمه گرفته، این سر ، روی دامانش
درد دلم را گویم، با، بابا حالا
بوسه زنم بر، چشم، باز وگریانش
واویلتا..
_____________________
بی تو پدر، آتش بر، خیمه هاافتاد
اهل حرم ، دویدند، در حال فریاد
گوشم شده پاره در، غارت دشمن
بوده فغان کارم در، صحنه ی بیداد
واویلتا....
_____________________
افتاده ام از ناقه برخاک صحرا
رویم شده نیلی از سیلی اعدا
بابا ببین زخمی ام از تازیانه
حالا شدم مانند مادرت زهرا
واویلتا...
___________________
کرده عدو بر آل حیدر جسارت
وای ازکوفه وشام و وای از اسارت
شعر:اسماعیل تقوایی
141.2K
شور شب سوم(حضرت رقیه)
دختری کنج خرابه غریبونه توی خوابه
تو خوابش بابارو دیده، شده بیدار وبیتابه
بابا بابا بابا بابا حسین، بابا بابا بابا بابا حسین، بابا بابا بابا بابا حسین ۲
___________________
اومده عمه کنارش، بغلش کرده رقیه
میگه عمه جون بابام کو. دل من براش کبابه
می کنه گریه رقیه، دورشم حلقه ی ماتم
با رقیه اشک می ریزه، هر کی هست توی خرابه
بابابابا....
____________________
سربابا رو آوردن هدیه ای برای دختر
هرچی حرف میزنه دختر،اما بابا بی جوابه
دوست داره بشوره سررو، با گلاب اما نداره
می شوره با اشک چشماش اینجا اشک جای گلابه
بابا بابا....
_______________
درد دل میکنه دختر با سر بابای خوبش
میگه خوب شد اومدی تو، دیدن یتیم ثوابه
نبودی بابا ببینی که با دخترت چی کردن تاکه اسمت رو میارم تازیونه ام جوابه
بابا بابا....
___________________
هنوزم به خاطرم هست بغل عمو ابوالفضل
همیشه به یاداکبر، دوتا چشم من پر آبه
حالاکه سرت رو دیدم دلم آروم شده بابا
اگه مرگ بیاد سراغم این برام راه صوابه
بابا بابا...
شاعر : اسماعیل تقوایی
160.1K
نوحه سنتی حضرت رقیه
دختری سه ساله،در کنج ویران
بهر بابا کند، زاری وافغان
بابا کجایی، داد از جدایی
به دیدن من، چرا نیایی
بابا حسین جان.. بابا حسین جان۲
____________
گوییا دیده بابا را به رؤیا
گشته گریان برای هجربابا
اشک از دودیده، دارد روانه
برای بابا، گیرد بهانه
بابا حسین....
____________
در خرابه بیامد سر بابا
سر دور ازتن وپیکر بابا
سینه ی دختر، شد جای این سر
از این مصیبت، الله اکبر
بابا حسین...
______________
ساعتی با پدر جان گفتگو کرد
سر بابا به اشکش شستشو کرد
جان ازتن او، ناگه رها شد
در ره بابا، دختر فدا شد
بابا حسین...
شعر:اسماعیل تقوایی
ببار ای آسمان که بی قرارم
من هم مثل تو خیلی گریه دارم
شب جمعه ست و دور از ضریحش
ببار ای آسمون من هم ببارم
ببار ای آسمون جای رقیه😭
به یاد داغ بابای رقیه😭
به یاد خشکی لبهای اصغر
به یاد اشک چشمهای رقیه
ببار ای ابر که دلها بیقراره
خرابه پا به پات میخواد بباره
ببار اما بدون ای ابر امشب
رقیه با تو خیلی حرف داره
کجا بودی علی اصغر فدا شد😭
کجا بودی قیامت کربلا شد
برای چند قطره آب ای ابر
عمو عباس دوتا دستاش جدا شد
*دل رقیه گرفته، تو هم چون بیقرار داری گریه میکنی منم بی مقدمه روضه میخونم*
زانو ها بقل کرده دل ناز دانه گرفته با بابا خلوت کرده
هنوز بابا نیومده داره بابا حرف میزنه*
بی تابم شعله ورم حتما خبر داری
از دوریت دربه درم حتما خبر داری
محبوب من تو شمعی و من دروصال تو
پروانه نه خاکسترم حتما خبرداری
از زخم های صورتت بابا خبر دارم😭
از دردهای پیکرم بابا خبر داری
من هم شبیه تو به زیر دست و پا ماندم
زخمی شده بال وپرم حتما خبر داری
بابا..دارم شبیه پیرزن ها میشوم بابا😭
از لرزه دست لاغرم حتما خبر داری
از این لباس و پاره موی پریشان
وضع خجالت باورم حتما خبر داری
بابا بگو از جانب من به عموعباس
از روسری و معجرم حتما خبر داری
بابا...افتاد جای آن گلوبندم که غارت شد
بابا..زنجیر دور گردنم بابا خبر داری😭
بابا مردم زنده شدم 😭
سنگی به چشمت خورد وپیش پای من افتاد
خون شد دوچشمان ترم حتما خبر داری
بابا..مرد پلیدی یک کنیز از ما طلب میکرد
اصلا نمیشد باورم حتما خبر داری😭
*انقدرصدازد بابا اومد خرابه*
چشم ویرونه روشن، که امشب اومدی شبزندهداری
سربه زار روی پاهام ،که بابا من بخونم توبباری
سایه ات نشه کم، از سر من سایه سر بابا
دیگه نکنه بدون من بری سفر بابا
با اینکه موهام خاکی و قلب من آشوبه
اما تو الان پیشمی و حال دلم خوبه
یهو بلند شد.. *
شهرو بیدار کنید که ببینند بابا دارم راست میگفتم
بابا
توی این چند قدم تا سرتو ،هی پامیشم هی میفتم
من خوب بلدم چیکارکنم واکنی اخماتو
انقدر به تو بوسه میزنم خوب کنه زخماتو
بابا چه کنم که وابشه ،پلک های پرخونت😭
افتاده توی تشت طلا.. دندونت
میزدن مارو خوب میزدن
به لبت چرا چوب میزدن
چیزی از راه بازار نگو که
حتی فکرش سخته واسم
خیلی اونروز خجالت کشیدم جلو مردم
ازلباسم
اینها که نمیشه سرشون محرم ونامحرم😭
جای دستای رو صورتم همه چیو میگه
من یه ماهه که گوش چپم نمیشنوه
واای😭😭
ترکی....
*سر انداخت پایین رقیه آروم گرفته
حالا جا داره بابا حرف بزنه*
حالا که پیش توام یکم بخند
حلقه کن دستاتو دورگردنم
بابایی دخترم...عزیزم.
نمیخواستم بیدارت کنم ببخش
بابت خداحافظی نکردنم
*تو خیمه خواب بودی گلم
اومدم صورتت بوسیدم ،نخواستم بیدارت کنم به عمه گفتم مراقبت باشه ،اما عزیزم وقتی بوسیدمت میدونی چی دیدم
چقدر شبیه مادرم بودی😭
چقدر بوسیدمت از راه دور
تو روشعله های تو خیمه سوزوند
منو شعله های گوشه تنور
حرکاتت، راه رفتنت ،نگاهت ،مادر منو به تصویر میکشید
هریه خاری که تو پای تو میرفت
بخدا من جگرم تیر میکشید
برای صورت هرسه ساله ای
ضربه های زجر خیلی سنگینه
چرا دست میکشی روی صورتم
دخترم مگه چشات نمیبینه؟
✍تایپ؛خادمه اهل بیت
التماس دعای فرج🤲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمزمه شهادت رقیه بنت الحسین(ع)سبک دامن کشان رفتی
شدکنج ویرانه، دلم تنگ بابا، دلم تنگ بابا، دلم تنگ بابا
دیدیم به رؤیایم، که آمد به اینجا، که آمد به اینجا، که آمد به اینجا
زده آتش هجر بر تن زارم
به دست دشمن او گرفتارم، گرفتارم، گرفتارم
من سه ساله دخترم، ولی موسپید، ولی مو سفپید، ولی موسپید
تازیانه خورده ام، زقومی پلید، زقومی پلید، زقومی پلید
______________________
یکدم بیا بابا، به دیدار دختر، به دیدار دختر، به دیدار دختر
دل گشته بی طاقت، برای تو دلبر، برای تو دلبر، برای تو دلبر
بیا سر بر زانویت گذارم من،
اگر بینم تو را، غم ندارم من، ندارم من، ندارم من
بی تو شد به من جفا، بیا ای پدر، بیا ای پدر، بیا ای پدر
تو بیا وبا خودت، مرا هم بیر، مرا هم ببر، مرا هم ببر
_________________________
بابای من آمد، به دلداری من، به دلداری من، به دلداری من
تا با سری بی تن، کند یاری من، کند یاری من، کند یاری من
سرش را همچو یک گل ببویم من
به اشک دیدگانم بشویم من، بشویم من، بشویم من
جان من شود پدر، فدای سرت، فدای سرت، فدای سرت
مانده پس کجا پدر، تن وپیکرت، تن وپیکرت، تن وپیکرت
سعر:اسماعیل تقوایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه،سبک(تا مشکتو تو آب زدی.
منتطرم تا که بیای، سر روی زانوت بذارم
رو صورت قشنگ تو، من گل بوسه بکارم
دل من رو توی ویرونه غم گرفته
میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته
به حال این دختر تنها وغریبت
میدونم قلب تموم عالم گرفته
بابا جون،.. بابا جون.. باباجون.. بابا جون۲
___________________
اومدی بابا با سرت، به دخترت سر بزنی
اومدی تا خرابه رو، نقشی ز حیدر بزنی
بیا بگم من براتو درد دلامو
بزارم روی لبای، خونیت لبامو
بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته
بگم که عمه همیشه داشته هوامو
باباجون....
____________________
گوشواره هامو بردنو، ببین گوشم پاره شده
دختر نازت باباجون، اسیر و آواره شده
رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی
مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی
سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته
مارو چرخوندن توی شام با دست بسته
بابا جون...
__________________________
حالا که اومدی پدر،دخترتم همرات ببر
از بسکه سختی کشیدم، اومده طاقتم بسر
نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی
زبعد تو شد بهار عمرم خزانی
دلم میسوزه برای عمه باباجون
. تو این سختی ها شده عمه قد کمانی
بابا جون...
شعر:اسماعیل تقوایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یا رقیه خاتون(سبک مشکم صدپاره شده.. محمود کریمی)
طفلی دردانه منم کنج ویرانه منم
شمعی شده رأس پدر پروانه منم
بابا بابایم حسین، بابا بابایم حسین۲
بابا بابایم حسین، بابایم حسین۲
______________________
من سبط فاطمه ام، زهرای قافله ام
از جور زمانه ی خود باشد گله ام
بابا بابایم....
_________________________
زروی ناقه ای، زمین فتاده ام
عدوی تو ای بابا سیلی، بروی من زده
در آن زمان به یاری دخترت، عمه ام آمده
رویم نیلی شده از، سیلیِ عدو۲
بابا بابایم...
_________________________
بابا ای تاج سرم،گیرم رأست به برم۲
از بعد تو ای گل من، من دربدرم۲
بابا بابایم...
_________________________
به اشک خود دهم، سر تو شستشو
کبوتری شکسته بالم بابا،مرا با خود ببر
دل رقیه ات شده خونین از، فراقت ای پدر
آمد برِ من سرتو، کو پیکرتو
بابا بابایم...
شعر:اسماعیل تقوایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#یا_رقیہ_خاتون_س
پیچیده در حرم خبر گوشوارهاٺ
دستے شده اسٺ در بہ در گوشوارهاٺ
مےڪاشٺ با ملاحظہ دیروزها پدر
گل هاے بوسہ دور و بر گوشوارهاٺ
#بنٺ_الحسین🌷
#بابایےترین_دخترعالم💔
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
چگونه موی سرت را به خون خضاب ببینم؟
بابا، سر تو را وسط مجلس شراب ببینم؟
بنا نبود بخواهد کسی مرا به کنیزی
بنا نبود که من این همه عذاب ببینم
چگونه عمّهی خود را که کوه حُجب و حیا بود
میان قافله با کمترین حجاب ببینم؟
اگر عموی عزیزم هنوز بود کنارم
نمیگذاشت که یک ذره اضطراب بیینم
منی که یاد گرفتم شبیه فاطمه باشم
بگو چگونه به دست علی طناب ببینم؟
چقدر با لب تشنه در آن کویر دویدم
نداشت جای تعجّب اگر سراب ببینم
شنیدهام به تو یک قطره آب نیز ندادند
برایت آب میآرم اگر که آب ببینم
گلایه میکنم، این حق من نبود پدر جان
تن بدون سرت را در آفتاب ببینم
اگر که زودتر از این تو را به خواب ندیدم
برای این که نخوابیدهام که خواب ببینم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد از #حاج_محمود_كريمى
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
یاد بابام که میافتم، دستوپا گم میکنم
درد دارم؛ اشک میریزم؛ تبسّم میکنم
شبا از سرما میلرزم
سراغ از اجل میگیرم
با یاد آغوش گرمت
خودم رو بغل میگیرم
شبا که هی به خوابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
وقت دیدار، چی بپوشم که لبش خندون بشه؟!
زیر دستام، اینهمه زخم چجوری پنهون بشه؟
جدا از زخمام با مویی
که حالا سفیده چکنم؟!
اگه چادر هم پیدا شد
با قدّ خمیده چه کنم؟!
توو اوج اضطرابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
ای قرار دیدن یار، بیا عاشقونه باش
ای نفس! تو رونما باش؛ بوسه! تو بهونه باش
برام وقتی مرهم آورد
اگر پر نگیرم، عیبه
برا من که جونم، باباس
اگر که نمیرم عیبه
دعای مستجابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#جفت از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
من نورم؛ نوهی نور، فوق کلّ نورم
من فاتح و منصورم
در عالمین، حسین جان و من جانانم
زینب، روح و من ریحانم
اباالفضل، علمدار و من، مقلّد عمو جانم
کسوکارم، ولیاالله
من اسیرم ولی فتّاح؛ خردسالم ولی آگاه
منم دختر دردانهی شاه؛ سلطان دینپناه
اعلی حضرت همایون ابی عبدالله
علیاکبر قاری و من مفسّر قرآنم
من امّید آرزومندانم؛ قبلهی سینهزنانم
أجر اشکم؛ عشق صاحب مشکم
من به حکم عشق بر عالم تحکّم میکنم
اختر عشقم؛ پس نور، نور من است
دختر عشقم؛ پس امر، امر من است
داور عشقم؛ پس حکم، من حکم است
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
من دخترم؛ عفیفه و دلاورم
با عقیلةالعرب همسنگرم
پدرم شمع و من پروانه؛ پدرم روح و من ریحانه
پیش چشم من یکیست کاخ و ویرانه
من حیدر کرّار را نوادهام؛ من شاهزادهام
من خود ارادهام؛ مثل پدر به حکم خدا، سر نهادهام
آغوش بر رضای الهی گشادهام
به بابایم قول دادهام تا آخریننفس من ایستادهام
چه در رها، چه در قفس، من ایستادهام
حرف عمّهجان و من، همین و بس؛ با خانوادهام من ایستادهام
با جسم کوچک و روح و لطیف و سادهام، من ایستادهام
هرچند هرچه داشتم از دست دادهام؛ من ایستادهام
هرچند چندبار از ناقه فتادهام؛ من ایستادهام
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_03_MOHARRAM_1402_KHEYMATALABBAS_AUDIO_11.mp3
8.31M
#دودمه
عمه بابا آمده برخیز تا کاری کنیم
آبروداری کنیم
با لباس پاره باید ميهمان داری کنیم
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_محمود_کریمی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین