eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جدال می کنن خونتو تو قتلگاه حلال می کنن هوار می زنن تو رو هم پیاده هم سوار می زنن تنت پاشید خون تن بی کفنت پاشید جوری زدن که جوشنت پاشید صورت مثل حسنت پاشید سرو بردن عمامه ی پیغمبر و بردن نعلین و خود و سپر و بردن انگشت، با انگشترو بردن (علی المظلوم۳ واویلا) چقدر میزنن به تلافی حنین و بدر میزنن کتک می زنن هی به زخم بچه ها نمک می زنن دیگه دیر شد تو قتلگاه زینبتم پیر شد تن تو غرق نیزه و تیر شد حرمله تازه واسه ما شیر شد سوی نیزه دویدم و تا پهلوی نیزه دیدم توی هیاهوی نیزه سر تو رو زدن روی نیزه (علی المظلوم۳ واویلا) نگاه می کنن روزگار خیمه رو سیاه می کنن عذاب می کنن خیمه رو رو سرمون خراب می کنن چه غوغا شد عزای انسیه ی حورا شد پای حرومی به حرم وا شد یه قتلگاه تو خیمه بر پا شد تلاطم شد خیمه پر از شعله ی هیزم شد رقیه زیر دست و پا گم شد عمه اسیر چشم مردم شد (علی المظلوم۳ واویلا) محرم ۱۴۴۴
❣﷽❣ ⚜ گواهی می دهد چشم تر من که گردون ریخت خون در ساغر من سنین کودکی را طی نکردم که رحلت کرد جدّ اطهر من ز پا افتاد زیر تازیانه در ایّام جوانی مادر من به طفلی شد نصیبم خانه داری به جای مادر غم پرور من پس از چندی پدر را دادم از دست کزاین غم سوخت جان در پیکر من دمی که خون ز حلق مجتبی ریخت دو دریا شد ز خون، چشم تر من خودم دیدم به یک روز از دم تیغ به خون غلطید، هجده یاور من همه بار سفر بستند و رفتند دریغا اکبر من اصغر من گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند ز خوناب جگر ساغر گرفتم گلاب خون ز چشم تر گرفتم سراغ لالۀ خونین خود را ز تیر و نیزه و خنجر گرفتم دو دریا خون فشاندم از دو دیده گُلم را همچو جان در بر گرفتم سلام از عمق جان گفتم به جانان جواب از پیکر بی سر گرفتم به هر زخم تنش کردم نظاره نشان از بوسۀ مادر گرفتم در آن گودال خون، شکرانه گفتم مدال صبر، از داور گرفتم برات گریه را بر شیعه تا حشر ز لبخند علی اصغر گرفتم علمداریِ میدان سخن را هم از زهرا هم از حیدر گرفتم گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند بیابان باغ و مقتل آشیانه حسینم واحسینایم ترانه الهی چون نسوزم کز درونم زند جای سخن آتش زبانه که دیده بلبل از تنها گل خود جدا گردد به ضرب تازیانه؟ خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت بر آن موئی که زهرا کرد شانه خودم دیدم بر اندام گلم ریخت ز چشم فاطمه اشک شبانه خودم دیدم ز رگ های بریده صدا می زد مرا در آن میانه خودم دیدم که در مقتل کشیدند به سیلی، ناز طفل نازدانه گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند گلم را، خار صحرا پیرهن بود غبار و خاک و خون او را کفن بود سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت گلوی پاره با من همسخن داشت خودم دیدم که از بالای نیزه چهل منزل نگاه او به من بود خودم دیدم به صحرا یوسفم را که جسمش پاره تر از پیرهن بود خودم دیدم نشان سُمّ اسبان عیان بر روی آن خونین بدن بود خودم دیدم عزادار حسینم محمّد، فاطمه، زهرا، حسن بود خودم دیدم که جسم باغبانم سراپا باغ گل، از زخم تن بود گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند جدائی سخت تر از ترک جان بود فراق یار، مرگ بی امان بود دلم چون جسم یارم، پاره پاره دو چشمم چون گلویش خون فشان بود عنان دل به پای یار بسته عنان ناقه دست ساربان بود کنار جسم هجده محرم خویش مرا جا در صف نامحرمان بود خدا داند به چشم خویش دیدم که اشک ناقه ها بر من روان بود تنم با کاروان می رفت امّا روانم پیش آن سرو روان بود ز بانگ واحسینا شد یقینم که زهرا در میان کاروان بود رها کردم به صحرا ماه خود را که تنها آفتابش سایبان بود دگر باغم، نه گل نه باغبان داشت خزان بود و خزان بود و خزان بود گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند مرا تا شامیان دیدند در شام به اشکم فاش خندیدند در شام تمام شهر را بستند آئین بساط سرخوشی چیدند در شام به جای تسلیت، بر گرد سرها زنان شام، رقصیدند در شام به گردم هیجده خورشید خونین فراز نی درخشیدند در شام خدا داند که زن های یهودی به فرقم خاک پاشیدند در شام تمام طایران گلشن وحی بسان جوجه لرزیدند در شام زن و مرد و بزرگ و کوچک آن روز لباس عید پوشیدند در شام گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند به محمل ماه تابان را که دیده؟ به نی مهر درخشان را که دیده؟ درون طشت، ذکر حق که گفته؟ به زیر چوب، قرآن را که دیده؟ به پای صوت روح افزای قرآن نشاط می گساران را که دیده؟ کنار سفرهء رنگین قاتل سر خونین مهمان را که دیده؟ زبانم لال، بین می گساران ولیّ حیّ سبحان را که دیده؟ دهن خشک و لب از خون جبین تر شکسته دُرج دندان را که دیده؟ دل شب گوشهء ویرانهء شام وصال روح و ریحان را که دیده؟ گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند دریغ از لاله های پرپر من ز هفتاد و دو خونین اختر من خودم دیدم سر پاک حسینم جدا شد پیش چشم مادر من خودم دیدم که در خون دست و پا زد به روی دست بابا اصغر من خودم دیدم که پامال خزان شد گل من یاس من نیلوفر من خودم دیدم که هجده سر چو خورشید همه گشتند بر گرد سر من خودم دیدم که سرها گریه کردند بر احوال دل غم پرور من خودم دیدم که افتاد از سر نی سر محبوب از جان بهتر من به آن بلبل که در شام خرابه دل شب پر زد و رفت از بر من بخوان این بیت را میثم هماره ز سوز سینهء پر آذر من گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند (آقای غلامرضا سازگار)
بسم الله الرحمن الرحیم آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین موی من تار به تارش شده پیش تو سفید مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین  نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط غم عالم به دلِ شعله‌ورم ریخت حسین حق بده خاک به روی سرِ خود می‌ریزم فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین در میان حرمت حرفِ امان نامه شده دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد طفلِ بی شیر  بهم دور و برم ریخت حسین زود برگرد مدینه که نگویم فردا بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین تا نگوید لب گودال  سکینه با من آنقدر زخم زدندش ،  پدرم ریخت حسین تا نبینی به کنار دو سه‌تا طفل یتیم خیمه‌ی شعله وری روی سرم ریخت حسین تا نبینی که به  حال من و تو می‌خندد آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم (حسن لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم کشتی شکست خورده‌ی طوفان گریه‌ایم امشب عجیب بی سر و سامان گریه‌ایم ما غیرِ گریه پیش تو چیزی نداشتیم این آبروی ماست به قربان گریه‌ایم با رو به کربلا شده شاید که جان دهیم یا اینکه رو به سوی خراسان گریه‌ایم وقتی نداشتند حُرمتِ مهمان کربلا حُرمت نگاه داشته مهمان گریه‌ایم دامان لطف را نکش از دست های ما جان تو دلشکسته به دامان گریه‌ایم   یعقوب چشم‌های شما هم سفید شد یوسف کجاست خسته‌ی کنعان گریه‌ایم با گریه زخمهای شما خوب می‌شود حیران چشمهای تو حیران گریه‌ایم بیچاره‌های امشب احوال زینبیم آواره‌های شام غریبان گریه‌ایم امشب صدای پای عمو میرسد هنوز فردا میان خیمه‌ی سوزان گریه‌ایم امشب هنوز حس یتیمی نیامده است فردا اسیر هِق‌هِقِ طفلان گریه‌ایم (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم چه حالِ پُر ملالی داره زینب اگه دستای خالی داره زینب میره خیمه به خیمه تا بدونن برا فرداش چه حالی داره زینب میون این خزونِ عشق و مردی یکی داره میره به خیمه گردی داره میاد بگوشش از رُبابش چرا مادر چرا باز گریه کردی بخواب مادر بخواب با خوندن من بخواب جونِ عمو رو دامنِ من نزن اینقد زبونت رو رولبهات نکِش ناخنت و رو گردنِ من یکی داره تو تنهایی میخونه یه دختر داره بابایی میخونه موهاشو عمه  می‌بافه دوباره براش با اشک لالایی میخونه تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم زبون میگیره فردا میره قاسم اگه تو کوچه با بابام نبودم تقاصِ کوچه رو می‌گیره قاسم مبادا زیرِ دست و پا بمونی مبادا زنده بی بابا بمونی داره قاسم به عبدالله میگه اگه رفتم مبادا جابمونی نبودم من تو پَهلویِ عمو باش کنارش باش بازویِ عمو باش اگه دیدی که اسبا رو میارن رویِ سینش فقط رویِ عمو باش میگه زینب با اون غمهاش عباس امیدِ خیمه‌هامون ، کاش عباس یه بار خواهر بگی زینب فدات شه یه بار خواهر بگو داداش عباس دلِ گلها میلرزه با عمو نه همه تو خیمه‌اند اما عمو نه حرم خواب است بی خوابه حرامی همه تو خیمه‌هان اما عمو نه غمی که اوج غمهامه آوردن یه دردی که رو دردامه آوردن رُباب خوابونده تازه اصغرش رو نگید پیشش امون‌نامه آوردن منو خیمه به خیمه دیدی آقا برا یاری چه ناامّیدی آقا ببین خونی شدن دستات عزیزم چرا شب خارها رو چیدی آقا بیا بردار از خاکا سرت رو نگاهی های هایِ خواهرت رو می‌ترسم بعد این زنده نباشم بیا امشب ببوسم حنجرت رو بمیرم بی کسی مادر نداری مگه خواهر مگه خواهر نداری بده انگشترت رو تا نگم که چرا انگشت و انگشتر نداری بیا ای سایه‌ی اطفال برگرد از این صحرای بداقبال برگرد ببین زینب داره میمیره امشب بیا از سمتِ اون گودال برگرد (حسن لطفی)
دیدم سرتو روی نیزه ها بود تن تو زیر دست و پا بود روی لبت جای عصا بود رفتی گرفته دورمو اراذل همسفرم با شمر قاتل سخته مثل زهر هلاهل کمتر گردنتو بکش رو خاکا استخونات شکسته باپا بارون خون میباره زهرا مردم دمی که دشمنت کمین کرد تیر سه شعبه تو جبین زد پشتتو بی هوا زمین زد ای کاش میشد ببینی روبه روتو ازم نگیری گفتگو تو من ببوسم زیر گلوتو
دربین هجوم بی امان گیرافتاد بستندمسیروناگهان گیرافتاد هل داد یکی حسین را درگودال بدجور میان دشمنان گیرافتاد برسینه اونشست ملعونی مست درهجمه ی نیزه و سنان گیرافتاد بالاسراونشست یک تیرانداز تیری به دهان زدو زبان گیرافتاد بانیزه نشانه رفت پهلویش را سرنیزه میان استخوان گیرافتاد سرنیزه که برنگشت تاکرد آن را درپنجه ی سرد مردمان گیرافتاد... محمد کابلی
مقتل آورده است ظهر دهم از بلندای مرکب افتادی آه!در ازدحام تیر و سنان پیش چشمان زینب افتادی از بلندی که بر زمین خوردی آسمان ها شنید آهِ تو را نامروت گرفت عبایت تا بکشد سمت قتلگاه..،تو را تهِ گودال گیر کردی حسین نیزه ها بر پر تو می خوردند تا که قلب تو را بسوزانند سمت خیمه هجوم می بردند دور و اطراف پیکر تو شلوغ... روی جسم تو رفت و آمد بود بارش سنگ های وحشی ها سمت پیشانی تو بی حد بود پیر مردی عصا به دست آمد بندِ قلبِ حرم گسست آخر به سر و صورت مطهر تو آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر هرکسی هرچه داشت در گودال به روی جسم نیمه جانت کاشت این سنان مست بود که نیزه جای جسم تو در دهانت کاشت مقتل آورده است دست عدو پنجه در آیه های مویت کرد آه از آن دمی که شمر رسید با نوک چکمه پشت و رویت کرد فاطمه لحظه ای رسیده که شمر حوصله اش از گلوت سر رفته وای از گردن تو..،کنترلِ خنجر از دست شمر در رفته چِقَدَر ذبح تو زمان برده مادرت چندبار رفت از حال! شمر هنگام ظهر آمده بود... دم مغرب درآمد از گودال هرکه یک تکّه از تو را می خواست سر پیراهن تو بلوا شد بین خولی و دار و دسته ی شمر سَرِ سر بُردن تو دعوا شد خاتَمَت گیر می کند آقااا زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند قبل از آنی که ساربان برسد کاش انگشتر تو را بِبَرَند بردیا محمدی
آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت تا به روی زخم های سینه ات قاتل نشست بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت «وا حسینا» گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش شمر(لع) در گودال تا برداشت سر از پیکرت غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت اسب سرکش نعل های تازه می‌خواهد چه کار؟! درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت پاک می‌کردند با پیراهنت سرنيزه را ای زبانم لال! رفت از حال زهرا(س)مادرت! مرضیه عاطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۳ (روز عاشورا) غرق غم عالم است،خونجگر خاتم است شیعیان علی،موسم ماتم است یا حسین غریب۲ شد گل فاطمه،سوی میدان روان زینب از سوز غم،قامتش شد کمان یا حسین غریب۲ گشته بی یاور و،شده تنها حسین شده نقش زمین،بین اعدا حسین یا حسین غریب۲ دشمن از راه کین،راه مولی ببست سنگ زد بر حسین،جبین او شکست یا حسین غریب۲ بر گل فاطمه،ظلم فراوان نمود دشمن او را ز کین،تیرباران نمود یا حسین غریب۲ در کنار حرم،شد حسین بی معین پیکر پاک او،شده نقش زمین یا حسین غریب۲ دشمن بی حیا،سوی مقتل دوید همه با نیزه ها،در کنارش رسید یا حسین غریب۲ روی سینه نشست،خنجرش را کشید از قفا بی حیا،رأس او را برید یا حسین غریب۲ همه اهل حرم،جان شان بر لب است از غم داغ او،خونجگر زینب است یا حسین غریب۲ دیده زینب حسین،پیکرش گشته چاک بی سر افتاده او،غرق خون روی خاک یا حسین غریب۲ دشمنان بی شعور،همه مست غرور شد لگدکوب حسین،زیر سم ستور یا حسین غریب۲
۳۶ (روز عاشورا) ای عزادار حسینی روز عاشورا شده زان همه داغ و مصیبت کربلا غوغا شده وای از این غم یا حسین۲ غرق خون گردیده با خون شهیدان کربلا بین جمع دشمنان تنها شده خون خدا وای از این غم یا حسین۲ نور چشم فاطمه گردیده بی یار و معین سنگ زد آن بی حیا از کین شکسته شد جبین وای از این غم یا حسین۲ غربت او را نگر شد تیرباران پیکرش شد حسین نقش زمین در پیش چشم خواهرش وای از این غم یا حسین۲ گشته یارانش شهید و او شده تنها دگر ناگهان تیر عدو بر قلب مولی زد شرر وای از این غم یا حسین۲ از فرس افتاده و مولی شده نقش زمین آمده آن بی حیا سوی حسین شمر لعین وای از این غم یا حسین۲ شمر بی دین از ستمکاری سوی مقتل دوید بر روی سینه نشست آن بی حیا خنجر کشید وای از این غم یا حسین۲ شور محشر شد به پا در سرزمین کربلا رأس پاک نور یزدان شد بریده از قفا وای از این غم یا حسین۲ دید از روی بلندی این مصیبت زینبش دید رأس پر ز خونش جانش آمد بر لبش وای از این غم یا حسین۲ دید از روی بلندی پیکر در خون و چاک پیکر بی سر فتاده جان زینب روی خاک وای از این غم یا حسین۲ از غریبی حسینش دیده گریان گشته است دید جسم اطهرش پامال اسبان گشته است وای از این غم یا حسین۲ شد بهار زینب کبری ز داغ او خزان می دود سوی حسین بن علی بر سر زنان وای از این غم یا حسین۲ (مرحوم توحیدی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
356.3K
🏴 🏴 🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی مصطفی کامران ✍شاعر:محمود اسدی شائق
🏴 🏴 🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی مصطفی کامران ✍شاعر:محمود اسدی شائق نام مداح حذف نشود ❌❌ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ با دیدن تو  من رفتم از حال دیدم که پا خور شد تنت میون گودال دور و برت پُر  از ردّ خونه یه گوشه ای از بیابون حسین کشونه ای وای داداش دیدم به دستاشون که سنگ و چوبه شمره که می‌گفت بزنیدش خوبه خودش سرت رو به زمین می‌کوبه ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ نشستی ای شمر  جای بلندی بنا نبود به زخمایِ  تنش بخندی چیزی نمونده  به غیر اسمش رفتی سه چار مرتبه با چکمه رو جسمش ای وای دیدم یوسفمو عذاب می‌دادی نامرد به تشنه کاشکی آب می‌دادی نامرد دیدم سرش رو تاب می‌دادی نامرد ****
وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ" یه نگاه به همه ی اصحاب و بنی هاشم کرد که دونه دونشون نقش زمین شدند؛"عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا، فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ"یه وقت شنید تو خیمه ها ولوله ای به پاشد، حسین به هر قیمتی بود از امروز صبح هر حمله ای که میکرد،هر خطبه ای که میخوند بلافاصله برمیگشت،یه لاحول ولاقوة الابالله که میگفت،صداش از اون بلندی که به خیمه ها میرسید،همه میگفتند الحمدلله بابامون، عمومون، داداشمون،مولامون هنوز داره نفس میکشه،"فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ"یه وقت شنید زن ها دارند داد میزنند،"فَتَقَدَّمَ‏ إِلَى الْخَیْمَةِ"سراسیمه به سمت خیمه ها برگشت؛ از اون هشتادوچهار زن و بچه فقط خواهرش رو صدا زد"وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَه " این بچه شیرخوارمو بده؛ در خیمه قحط آب است،واویلا،واویلا... روز مرگ رباب است واویلا،واویلا... "فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَه"این نازنین رو بغل گرفت؛آورد که ببوسدش"ُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ " اجازه بدید هنوز روضه خود آقا رو که نخوندم؛یه خط مقتل برات خوندم این جوری به هم ریختی اگر این است تاثیر شنیدن...خودم دیدم سرش را... "فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ"خواهرم این بچه رو بگیر؛تا داد قنداقه رو به زینب" ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ"نانجیب چه جوری زده بودی که وقتی دستش رو گرفت همه ی دستش پر خون شد"فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ "خونشو به آسمان پاشید؛ِ"وقَالَ الْبَاقِرُ ع‏ فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ" یه قطرشم به زمین برنگشت"وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ، فَرَکِبَ الْمُسَنَّاةَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ "سوار مرکب شد آمد سمت فرات،"وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ"قمر بنی هاشم هم مقابلش داره میاد؛" و رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ ع بِسَهْمٍ"یه تیر انداخت از قبیله ی بنی دارم،یه نقطه رو نشون گرفت،میگم و رد میشم،کجا رو نشون گرفت؟ "فِی حَنَکِهِ الشَّرِیف" تیر رو خودش درآورد،دستاشو پراز خون کرد،به آسمان پاشید،اینجا میگه شکایت کرد:" ِ "اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ"خدایا شاهد باش من پس زهرا هستم،بیین بامن چه میکنند؟"ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ "لشگر دیدند اگر این دوتا برادر با هم بیان کار لشگر یک سره ست؛یه شکافی ایجاد کردند بین حسین و عباس؛ "وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ "محاصره ش کردند؛"حَتَّى قَتَلُوهُ"روضه ی عباس رو مفصل خوندم رد شم؛داداش رو که اونجا زمینگیر کردند"فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً" "وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِرَاحِ "همه ی وجودش رو زخم و جراحت فرا گرفت؛اونقده خسته شد..."وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ "اینقده تیر زده بودند به این بدن...اما هنوز ارباب ما رو ذوالجناح نشسته؛یه ظالمی یه نیزه ای به پهلوی آقامون زد؛دیگه نتونست طاقت بیاره..."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ"چنان با صورت به زمین خورد..."و خَرَجَتْ زَیْنَبُ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ "هی زمین میخورد... دوباره روضه ی آخر،خدا به خیر کند... دوباره داغ برادر خدا به‌ خیر کند... یکی به بالای بلندی،یکی میان گودال نشسته مادر و دختر،خدا به خیر کند حسین.... . ====================
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️مباد لحظه‌ای از یاد تو جدا باشم(٢) ▪️خدا کند همه‌ی عمر با شما باشم ▪️مرا رها مکن از آستانه‌ات آقا ▪️رضا مشو که ز درگاهتان جدا باشم ▪️اگرکه فیض دعای تو شاملم گردد ▪️ز دام غفلت و بند گنه رها باشم ▪️اگر نصیب کنی طول عمر با عزت ▪️همیشه و همه‌جا خادم شما باشم شب عاشورا آرزوت چیه؟ ▪️دلم قرار ندارد بیا و کاری کن ▪️که عاقبت سفری با تو کربلا باشم یابن الحسن.. با امام زمان بریم زیارت جد غریبش ▪️السّلام ای بدن مُثلِه‌ی گرما دیده اصلا همین یه بیت برا سلام بسِ ▪️السَّلام ای بدن مُثلِه‌ی گرما دیده ▪️السَّلام ای سر مجروح کلیسا دیده حسین... ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میکنی... ببین میتونی شهادتت رو بگیری از آقا یا نه؟ ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میشود... همه بخونن، شعری که شهدا شب عملیات میخوندند ▪️فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میکنی ▪️فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود ▪️امشب ابوفاضل بود گرم طواف خیمه‌ها ▪️فردا سنان و حرمله، آتش کشند به خیمه‌ها واویلتا واویلتا مرحبا نوحه خون شو واویلتا واویلتا ▪️امشب کنار یک دگر... قدیمی میگفتند امشب بچه‌ها خواب راحت داشتند اما این درست نیست چون از امروز غروب شمر اومده کربلا من زبان قدیمیا رو عوض کردم ▪️امشب کنار یک دگر، طفلان به خیمه بیقرار ▪️فردا غروب کربلا، طفلان همه حال فرار واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا حالا میخوای گریه کنی نوحه‌ات رو خوندی؟ ▪️امشب بیا شانه زنم ،با گریه بر گیسوی تو ▪️فردا به دست این و آن ،ترسم بیافتد موی تو داداش... ▪️امشب اجازه میدهی بوسه زنم پا تا سرت... توقع نداشته باش ما دیگه داد بزنیم... ▪️فردا تو را گم میکنم بر هم بریزد پیکرت ▪️امشب لباس کهنه را ،آماده کن با سوز و آه ▪️فردا همین را از تنت ،بیرون کشند از قتلگاه واویلتا واویلتا... السلام علیک یا اباعبدالله.. به همه داره سلام میکنه... السلام عَلی عَلیٍ الکبیر السلام علی الرَّضِیع الصَّغیر السلام علی النّسوَة البارزات السلام علی اباالفضل العباس السلام علی البَدَن السَّلِیب حسین... ====================
▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من هر کی هر چی تونست غارت کرد، حتی نعلیناش رو هم غارت کردن، ▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من ببین اینجوریه یا نه با یه کسی میخای روبوسی کنی کجا رو می بوسی؟؟؟ ▪️بوسه باید به روی گونه نشیند اما ▪️چاره ای نیست رگ حنجر تو مانده و من حسین..... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله تا شبم روضه گوش بدی نه تموم میشه نه تو خسته میشی باشه برا کربلا، اربعین جبران کنیم میخواهیم یه خداحافظی بکنیم، ما که از امام حسین، خداحافظی نداریم نکنه از امشب یادت بره، امشب نظم زندگیت دیگه برمیگرده، سر ساعت دیگه غذا میخوری ، سر ساعت میخابی، سر ساعت بیدار میشی، سر ساعت سر کار میری، اما از امشب نظم زندگی زینب بهم میخوره، کم نگذاری، ما تا اربعین با این قافله میایم نکنه این مشکیت رو در بیاری ها، تازه عزا شروع شد از امروز، تا اینجا به پیشواز رفتی از امروز به بعد تازه عزا شروع شد، منتهی اين رو به هر کسی نمیدن، خیلیا امروز، خداحافظی میکنند میرند، اما اوناییکه با زینب میمونند اربعینی میشند تو لشکر صاحب الزمان اسمشونو مینویسه عمه جان، لذا تو محله ات، تو خونه ی خودت ، تکیه ها، ایستگاه صلواتیها، هر شب ، ولو شده چند دقیقه برا این خانم، روضه بپا کن، حالا خداحافظی رو از زبون زینب داره میگند نمی‌خواست بره از کربلا، فردا وقتی اومد کنار گودال، گفت داداش، اگه این درنده های بیابون هم تکه تکه ام کنند بازم میمونم اما چه کنم هر چی توقف کنم بچه هاتو میکشند، با یه حسرتی خدافظی کرد ▪️چون چاره نیست میروم و می گذارمت ▪️ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت حسین.... ▪️سپردیم به که رفتی به دلغکان و کنیزان ▪️به شمر و خولی و اخنس به حرمله به سنان حسین..... بالحسین و بالزینب یا الله.... ====================
1_5985710617.mp3
11.12M
▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من ====================