eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه⚡️ ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۳ شهریور ۱۴۰۳ میلادی: Saturday - 24 August 2024 قمری: السبت، 19 صفر 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا اربعین حسینی ▪️9 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️11 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️16 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️19 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...⚡️
کانال متن روضه مجمع الذاکرین Mohammad Reza Bazri - Ghesmat Ma Shod.mp3
زمان: حجم: 4.85M
قسمت ما شد آخر به برکت اباعبدالله (ع) 🌷🌷🌷 🎤حاج محمدرضا بذری .. قسمت ما شد آخر به برکت اباعبدالله عنایت اباعبدالله زیارت اباعبدالله باگوشه چشم مادر میریم زیارت شیش گوشه روی لبای ماچاووشه دلا برا حرم میجوشه از این زمونه خیلی خسته ام به شاه بی کفن دل بسته ام به آرزوم رسیدم آخر میرسه به ضریحت دستم حسین حسین اباعبدالله یه گوشه از صحن تو شباباروضه ها سر میکنم چشام و تو حرم تر میکنم یاد غم تو دلبر میکنم یه گوشه از صحن توچشام و دست بارون میدم میشینم آخرش جون میدم تویی فقط همه امیدم بزار که من غلامت باشم کبوتر روبامت باشم جوابم و بده و نگذار توحسرت سلامت باشم حسین حسین اباعبدالله برات بمیرم آقا تورو غم علی اکبر کشت تلظی علی اصغرکشت غم اسارت خواهرکشت برات بمیرم آقا تورو به قصد تحقیر کشتن جوون و بچه و پیر کشتن بانیزه و با شمشیر کشتن موهات توپنجه ی قتاله ببین که خواهرت میناله چی اومده سرت که مادر هنوز صداش توی گوداله بنیّ بنیّ بنیّ ✍خادمه شهید 🌹 التماس دعای فرج 🤲 ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
رسیده ام که بگویم سلام یاورِ عطشان سلام شاه شهیدان، سلام سرور و سلطان رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان سلام کشته ی بی سر، سلام زاده ی کوثر سلام میوه ی جانِ علی و ختمِ رسولان رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ غریبان نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ گودال نه معجری شده غارت ز بانوان و صغیران نه صورتی شده نیلی، نه حرمله زده سیلی نه تازیانه کسی زد، به کودکان و یتیمان نه کودکی به خرابه، کنار راسِ تو دِق کرد نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان به اقتدار و سلامت رسیده ام ز قیامت رسانده ایم پیامت، قسم بخون شهیدان فقط بسنده به یک جمله میکنم ز فراقت که کاش بود علمدار در کنار اسیران □ □ □ تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران چه شد که تکیه زدی تو، به نیزه های غریبی نشد بجای تو خواهر، شود روانه ی میدان به غیرِ طفلِ صغیرت که روی دست تو جان داد کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان اگرچه پیش پدر، روضه پسر نشود خواند مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت شبهِ پیمبر گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان مگو که یار نمانده، هنوز خواهر تو هست که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد سلیمان
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را یک قافله با سوز و اشک و آه آمد برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را با ظرفی از آب آمده تا که ربابه سیراب گرداند علی اصغرت را برخیز ای نور دو چشمم ای برادر تا که کمی آرام سازی همسرت را بگذار تا شرح سفر با تو بگویم بشنو کمی از غصّه های یاورت را از کوفه و شام بلا ای داد بیداد رنج اسارت پیر کرده دلبرت را وقتی گذر دادند ما را بین مردم دیدم سر نی گریۀ آب آورت را دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با سنگی نشانه رفته چشمان ترت را رقّاصه های شهر را آورده بودند تا در بیارند اشک چشم خواهرت را تهمت زدند و خارجی خواندند ما را آتش زدند آن جا دل غم پرورت را آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم وقتی که نان می داد شامی دخترت را با هر صدای خیزرانی که می آمد من می شنیدم ناله های مادرت را چشم علمدار حرم را دور دیدند ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... ! جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه با خود نیاوردم گل نیلوفرت را این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود تازه نگفتم روضۀ انگشترت را محمد فردوسی
خواهرت آمده به بالينت خواهرى كه خميده تر گشته خواهرت شرم مى كند از تو چون بدون تو زنده بر گشته هر بلايى كه بر سرم آمد همه اش ،يک به يک ،فداى سرت آنچه كه كشت بى تو زينب را دخترت بود و ماجراى سرت... همه ى سعى خويش را كردم يادگارِ تو را نگه دارم تازيانه به جاش مى خوردم پيش چشم تو و علمدارم سرِ تو روى نيزه ها بود و همسفر بود خواهرت با شمر جرعه اى آب دخترت مى خواست كعب نى زد به جاش او را شمر نورِ ديده ،دلم پر از حرف است از رباب و نگاه ملتمسش حرمله كشت بسكه مى خنديد به رباب و به آه ملتمسش كاش من به جاى تو بودم تنِ من زير دست و پا مى رفت سرِ من جاى تو جدا مى شد سرِ من روى نيزه ها مى رفت چِقَدَر بوى ياس مى آيد بوى عباس مى رسد انگار آخ بميرم براى چشمانش چِقَدَر ديد روى نى آزار آرمان صائمی
اصلا خبر داری که ما را شام بردند؟ ما را میان کوچه ای بدنام بردند؟ در معرض چشمان خاص و عام بردند؟ وقتی میامد سنگها از بام؟.. بردند یک گوشه بازار زنها جمع بودند... یک گوشه قومی بهر دعوا جمع بودند... بازاریان دور و بر ما جمع بودند... خیلی کتک خوردیم هر جا جمع بودند بر چادر من رد پا مانده از آنروز روی تنم جای عصا مانده از آنروز جان داد آخر دخترت یک گوشه تنها شرمنده ام از این امانت داری آقا سید پوریا هاشمی
💫پسر فاطمه سلام سلام 💫خواهرت زینب آمده از شام 💫من که بی تو سفر نمیکردم 💫بی تو یک‌لحظه سرنمیکردم 💫مانده زخم فِراغ بر جگرم 💫سر پاک تو گشت همسفرم 💫بود بهر تَسلیِ دل من 💫سرِتو سایه بانِ محمل من 💫لشگر اشکِ من سپاه توبود 💫نفسم شعله هایِ آه توبود 💫صوت قرآن تو دلم را بُرد 💫چشم‌هایِ تو محملم را بُرد 💫چتر من سایۀ سر تو 💫مونسم بود اشکِ دختر تو 💫ای سرت بر سنان تماشایی 💫ای لبت‌خشک ودیده دریایی 💫تا کنی اشک چشم مارا پاک 💫دست بیرون بیار ازدل خاک 💫غم ایام را بپرس از من 💫قصۀ شام رابپرس از من.. 💫کوه اندوه ریخت برسر ما 💫شام شد کربلایِ دیگر ما 💫صوت قرآن کجا؟شراب کجا؟ 💫دستِ زینب کجا؟طناب کجا!؟ 💫یا اَخا شامیان بدند ، بدند 💫دختران تو را زدند ، زدند 💫من که‌خودبوده‌ام شریک غمت 💫من که‌بودم مدافع حرمت 💫حامی نازدانه ها بودم 💫سپر تازیانه ها بودم 💫هرچه توزخم دیدی ازدشمن 💫جای کعبه نی‌است برتن من 💫به تو و باغ لاله ات سوگند 💫به‌سفیرسه ساله‌ات سوگند 💫به‌لبت‌کزعطش ترک خورده ۲به تن کودک کتک خورده 💫به همه زخم‌هایِ سلسله‌ام 💫به قنوت نماز نافِله ام 💫به‌سِرشک دودیده‌ات سوگند 💫به گلوی بریده ات سوگند 💫نه‌فقط زینب‌است خواهرتو 💫تو امامی و من پیمبر تو داداش اگه نامحرم نبود .. بدنمُ نشون میدادم .. میدیدی تازیانه ها با خواهرت چه کردن .. بدنم از بدنِ مادرمون کبودتر شده .. اما داداش اینا درد نداشت بالاترین دردمُ بزار برات بگم.... تو رو میون قتل گاه غریب گیر آوردنت رقیتُ تو کوچه ها یتیم گیر آوردنش از جای تازیونه ها نشونه بود روی تنش بچه ها هم میزدنش یتیم گیر آوردنش حسین .. ☑️چه خبره الان کربلا .. امسال مارو نبردی آقا ... اصلا امروز روضه خوان نداریم .. فقط همینُ بگم : همه از بالا شترها خودشونُ به زمین انداختن ... 🔘ای حسین ... 🔳رأس توکه روبرویِ خواهربوده 🔳خورشیدِ امید چند دختر بوده 🔳با دیدنِ حنجر تو میشد فهمید 🔳خنجرکه‌سرت بُریده لب پَربوده
این اربعین اربعینه برائته از مشرکینه این جمعیت حرفش اینه با دست ما دشمن از پا میشینه از دنیا دل بریده شیعه شمشیر دودم کشیده شیعه از صور تا به صنعا خدا به اینجا ما رو کشونده راه زیادی باقی نمونده تا قدس از کربلا به والفجر و فتح المبین ای قدس میرسیم از راه از همین مسیر اربعین با لشکر ثارالله لبیک ابی عبدالله **** این سرزمین پادگانه اصحاب امام زمانه این دریا که بی کرانه بی تاب یک طوفان بی امانه دشمن باید بترسه از ما فرماندهیِ سپاه مولا اینجا تو علقمه است یا علی مونده تو صدامون ما هنوز رو سربندامون لبیکِ یا فاطمه است به این خاک و این سرزمین ای قدس میرسیم از راه از همین مسیر اربعین با لشکر ثارالله لبیک ابی عبدالله 🔻زمینه ▪️مداحی جدید 1403
. چهل شب است نمازم نشسته می خوانم شراره زد غم هجرتو بر دل وجانم چهل شب است که بر نی سرت چو ماه منیر به نور روی تو محمل به راه می رانم چهل شب است که چشم زنان بسوی من است چهل شب است سپر از برای طفلانم چهل شب است حسینم،زکف برفته قرار به خوردن کتک و تازیانه مهمانم چهل شب است اسارت،چهل فراز وفرود به یاد جسم تو در قتلگاه گریانم به کوفه برده شدم شهر آشنائی ها که از غریبگیش بهر خویش حیرانم به شهر شام بلا سختها گذ شته به من که لطمه هاش نموده بسی پریشانم ز یاد من نرود ضربه های چوب یزید به آن لبان پر از آیه های قرآنم چهل شب است به کوفه به شهر شام بلا بسان سرو سهی  قهرمان  میدانم چهل شب است که هر شب یه یاد صبح دگر به لب ترانه ی امن یجیب می خوانم گذشته است چهل شب چنان چهل سالی زهجر روی تو چون پیر زال می مانم هر آنچه را که بدیدم هر آنچه آه کشیدم به راه حق همه را من جمیل می دانم گذشت آن همه شب کربلا بیامده ام خجل زدفن رقیه به شام ویرانم... شاعر: اسماعیل تقوایی✍