eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6044007034108510803.mp3
12.46M
❤️ شور جدید و زیبا❣ ❤️ قدم قدم با هر دم ❤️ به عشق تو دل دادم 🎤🎤 حاج محمود کریمی 💠 @wwwmajmazakrin
⬛️◼️◾️▪️ ◼️◼️▪️ ◾️▪️ ▪️ 🏴 ◽️سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد  ◼️حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد ◽️دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد  ◼️ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد  ◽️سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد ◼️با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد ◽️شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد  ◼️اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد  ◽️خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد چشمش به دنبال علی اصغری باشد  ◼️وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد ◽️بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد  ◼️باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد  ◽️باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟  ◼️وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد  ⬛️ شاعر: قاسم صرافان ▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️
مزد عزا امام حسین سینه زنی هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من سوز ناله هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من پیرهن سیامو بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های آخرم، بیا به من سری بزن به سینه ی کبود من، تو مُهر نوکری بزن ما حلقه به گوشان، این خیمه و درگاهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم رنج و غم و دردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من اشک و آههِ سردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من هر چی گریه کردم بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های اضطراب، برس به داد نوکرت روی سرم دستی بکش، قسم به چشمای ترت تا جان به بدن داریم، ما پیرو این راهیم چشمای پر آبو بزار کنار، برا شب اول قبر من این حال خرابو بزار کنار، برا شب اول قبر من گریه به اربابو بزار کنار، برا شب اول قبر من این نفس خستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من این دل شکستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من پای تو نشستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من ندارم هیچ کسی و من، خدا می دونه غیر تو تمامی امیدمه، فقط دعای خیر تو تا ذکر حسین باشد، آماده و همراهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم این ادای دین و بزار کنار، برا شب اول قبر من همه شور و شین و بزار کنار، برا شب اول قبر من این حسین حسین و بزار کنار، برا شب اول قبر من نذار بمونه رو دلم، حسرت دیدن حرم به هر دری زدم نشد،چی جوری کربلا برم از صبح ازل غرقه، این ناله و این آهم من مزد عزاداری، از فاطمه می خواهم @majmaozakerine
4_5913364286561846184.mp3
4.94M
❤️ نواهنگ فوق‌العاده جانسوز😭 💠 حضرت عباس(ع) ◾️ اگه بره سرم رو نیزه ها فدا سر تموم بچه ها 🎤🎤 حاج محمود کریمی 🌷 صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🔴جدیدترین مداحی های روز ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ #اربعین #حب_الحسین_یجمعنا #الحسین_یجمعنا
یه روزی میون همین کوچه ها یه پستی غرورش رو محکم شکست نَه تنها غرورش از اون ضرب دست که گوشواره ی مادرش هم شکست یه روزی میون همین کوچه ها یه پروانه میسوخت بال و پرش یه روزی جلو چشم باباش علی لگد مال شد چادر مادرش یه روزی میون همین کوچه ها در خونشون شد پر از هَمهَمه به دستای باباش بستند طناب میومد صدا ناله ی فاطمه ... حسن جان ، حسن جان ، حسن جان حسن ... یه روزی به دست همون آدما جلو چشم داداشش و خواهرش به ضرب لگد بین اون شعله ها در خونه افتاد رو مادرش شد آخر براش تلخ ترین خاطره زِ یادش نمیبرد اون لحظه رو به پشت در افتاده بود مادرو صدا میزد اون دم فقط فضه رو هنوزم پس از طی این قرن ها میدونند اینو اهل عالم همه که هست روز قتل امام حسن همون روز قتل بی بی فاطمه ... حسن جان ، حسن جان ، حسن جان حسن ..
. نماز عشق شکسته نخوانده بودم و خواندم قنوت ؛ بازوی بسته نخوانده بودم و خواندم زنی ز هاشمیان تاکنون اسیر نبودست دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم و خواندم به دوش؛ جسم دودختر؛ نبرده بودم و بردم ز کینه سنگ ز شامی؛ نخورده بودم و خوردم به قتلگه به من و دخترت چه شد؛ همه دیدی که زنده زنده کنارت؛نمرده بودم ومردم به شب ؛ میان بیابان؛نرفته بودم و رفتم به جستجوی یتیمان؛ نرفته بودم و رفتم نخقته بودم و خفتم؛ به روی خشت خرابه به کوفه گوشۀ زندان؛ نرفته بودم و رفتم هزار رنگ پریده؛ ندیده بودم و دیدم شفق به ماه چکیده؛ ندیده بودم ودیدم ندیده بودم و دیدم محاسنت همه در خون به داس، یاسِ بریده؛ ندیده بودم ودیدم به کوفه جای به زندان نکرده بودم و کردم به شام؛ خانه به ویران نکرده بودم و کردم نگفته بودی و گفتی اذان ز مأذنۀ نی به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم و کردم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 گلاب و گل
پناه حرم كجا داری میری بگو برادرم بدرقه ی راه تو اشك چشم ترم آهسته تر برو داداش ببین مضطرم پناه حرم بیا ببین نامحرم ها رو دور و برم خاكی شده دوباره چادر مادرم تو رفتی و كشیدن از سرم معجرم پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت بمیره خواهرت چقدر غریب كشتنت یه جای سالمم نمونده روی تنت پناه حرم یكی داره پیرهن خونیت رو میبره اومده ساربان به فكر انگشتره به روی نیزه ای سر علی اصغره حسین آه آه آه حسین وای وای وای پناه حرم جلو چشمای مادرم زدی دست و پا با نیزه زد تو دهنت یكی بی هوا زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا پناه حرم یه مادری داره به صورتش میزنه میون قتلگاه یه تشنه جون میكنه یه سینه ای به زیر سم اسب میشكنه پناه حرم رفتی و دخترت داره كتك میخوره غنیمتاش و هركسی داره میشمره ناموس تو ،تو آرزوی یك چادره پناه حرم دزدیدن گهواره رو میبینی داداش گوش های بی گوشواره رو میبینی داداش این معجرهای پاره رو میبینی داداش . @majmaozakerine
خوشا به حال زائرای کربلا.mp3
4.72M
خوشا بحال زائر های کربلا یه کربلا بده به من دلم تنگ برات بیوفته کاش به سمت من بازم نگات آقای من @majmaozakerine
*آن‌طبیبی که مرا دید درِ گوشم گفت: درد تو دوریِ یار است،به آن عادت کن* #اربعین #حب_الحسین_یجمعنا #الحسین_یجمعنا
زبانحال (س) ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•● بند۱ برگشتم از اسیری مجروح وبی حال چِل روز برام گذشته مثل چهل سال دیدی که خواهرت با کی همسفر شد؟ روز و شبم به یادت با گریه سر شد حالا دوباره داغ من تازه تر شد از گریه هام شده گِل خاک مزارت آلاله هات رسیدن کم‌کم‌ کنارت زرده روی گُلای سرخِ بهارت برگای پاییزی دسته دسته می‌ریزن پایین با حال خسته ای داداش دل خواهرت شکسته واویلا واویلا برادرم ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•● بند۲ به وسعت یه دنیا دارم گلایه میخوام‌ زبون بگیرم مثل رقیه مثل دلم تنت اینجا زیرورو شد سینَت با چکمه ی قاتل روبرو شد! وای از دمی که خنجر سهم گلو شد تو مقتلت میدیدم یک عده باهم‌ راس تو رو بریدن پیش نگاهم زخم عمیقِ سینت شد قتلگاهم! می دیدم تیر و شمشیر و خنجر تو جسمت جا خوش کردن برادر! پیکرت شبیه لاله شد پرپر واویلا واویلا برادرم ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•● بند۳ با کشتن تو قلب من رو شکستن بردن منو اسیری دستامو بستن یادم نمیره چشمات رو به حرم بود دلواپسیت برایِ بال و پرم بود کاش سایه یِ بلندت رویِ سرم بود یادم نرفته زخمی بودی تو گودال تکیه ت به نیزه بود و می رفتی از حال یادم نرفته جسمت میشد لگد مال داغ تو مگه میره از یادم رفتی و من هم از پا افتادم ای داداش برای مردن آمادم‌ واویلا واویلا برادرم ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•● بند۴ جون به لبم رسیدش بعد تو داداش توو کربلا برا تو می مُردم ای کاش داغ تو مونس من یک اربعین بود پیش چشام سر تو نیزه نشین بود کوچه به کوچه رفتن ، سهم من این بود آه ای برادر من ای سر بریده پاشو که از اسارت خواهر رسیده با یه تن کبود و قد خمیده چل روزه هر کجا بی بهونه می زدن صبح و شب تازیونه تا زندم غربتت یادم می مونه واویلا واویلا برادرم ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•● حسین نوری (مشهدمقدس)
🌷 اربعین حسینی ۴ ✍️ بازگشت کاروان اسرا از شام به کربلا پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد نعمان بن بشير وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد(۱) در هنگام حركت، يزيد امام سجاد عليه السلام را فرا خواند تا با او وداع كند و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت حسين ملاقات كرده بودم هر خواسته ‏اى كه داشت، مى ‏پذيرفتم!! و كشته شدن را به هر نحوى كه بود، گرچه بعضى از فرزندانم كشته مى‏ شدند از او دور مى ‏كردم!! ولى همانگونه كه ديدى شهادت او قضاى الهى بود!! چون به وطن رفتى و در آنجا استقرار يافتى، پيوسته با من مكاتبه كن و حاجات و خواسته ‏هاى خود را براى من بنويس! (۲) آنگاه دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد برآورده سازد و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى بشير بن حذلم را با آنان همراه كرد. (۳) و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گردا گرد آنان را مى ‏گرفتند و چون در مكانى فرود مى ‏آمدند از اطراف آنان دور مى ‏شدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند. 📚منابع: (۱): قمقام زخار ؛ ص ۵۷۹ (۲): تاريخ طبرى؛ ج ۵؛ ص ۲۳۳ (۳): قمقام زخار ؛ ص ۵۷۹ @majmaozakerine
زمزمه امام زمان عج شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) منتقم خون خدا ادرکنی ----------------------------- بانی روضه ی شاه شهدا ادرکنی آ خرین منتقم خون خدا ادرکنی ما همه غرق عزائیم عزای شه دین یادگار خلف آ ل عبا ادرکنی غیبت ودوری از ماگل طاهاتا کی ؟ از پس پرده بیا رُخ بگشا ادرکنی مادرت فاطمه درسوگ بنشسته بیا یوسف گمشده ی شیر خدا ادرکنی خیمه ی ماست عزاخانه ی دوست یابن الحیدرشعف روضه ما ادرکنی روضه خوان باش و بیا مجلس ما صاحب بیرق خون شال عزاادرکنی دیدگانت شده از خون رنگین منتقم بر سند کوچه بیا ادرکنی کوفه تا شام شنیدیم هرجا خبرت بقیع و شهر نجف به سامرا ادرکنی کربلا کعبه ی دلها وصفابخش تویی زمزم و مشعری و سعی و صفا ادرکنی شیعیان منتظر روز ظهورت هستند ای حسینی نصب ای روح دعا ادرکنی کاش آدینه این هفته شود روز ظهور روضه خوان حرم کرب و بلا ادرکنی گوش عالم شنود بانگ انا المهدی را اشهد انا علیا ولی الله تو را ادرکنی ----------------------------------------- شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
. . اولِ مناجات فقط یه قسمت میدم ، قسم به اون بانویِ مظلومی که پسراشُ نوکرِ حسین تربیت کرد .. قسم به اون بانویِ مظلومه ای که بشیر اومد مدینه همه رو جمع کرد بی بی ام البنین صدا زد : أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی جان چهار تا پسر داشتی همشونُ کشتن .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ ... اگه خبر بهت نرسید من بهت بگم : اون علمدارِ رشیدِ کربلا دستاشُ بریدن ... به چشماش تیر زدن .. عمود آهن به فرقش زدن ... پاهاشو بریدن .... بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی چرا انقدر اصرار می کنی ؟.. بینِ دو نهر آب با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردن ... صدا زد : قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی .. صدا زد قلبمُ پاره پاره کردی ... أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین ... خبر دادن به زینب عبدالله ابن جعفر اومده به خواستگاریت ، امیرالمومنین فرمود دخترم پسر عمت به خواستگاریت اومده، عرضه داشت بابا من برا ازدواجم دو تا شرط دارم ، یه شرطم اینه هرجا حسینم رفت ، منم باهاش برم ، میگن عبدالله قبول کرد .. وقتی حسین میخواست از مدینه بره زینب به عبدالله گفت ، یادته اون روز که به خواستگاریم اومدی برات پیش شرط گذاشتم؟ گفت آره یادمه؛ گفت عبدالله داداشم داره از مدینه میره،عبدالله اگر بگی دنبالش نرو قبول میکنم ، اما بدون عبدالله من بدونِ حسین میمیرم .. مگه این رفت و برگشته به کربلا چه قدر طول کشید؟ وقتی برگشت عبدالله اومد دنبالِ زینب از این محمل به اون محمل .. پردۀ خیمه ای رو بالا زد، دید یه خانمی نشسته داره روضه می خوانه .. زینب اومد جلویِ خیمه ، صدا زد عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. اون موقعی که از تو خداحافظی کردم ، قدم خمیده نبود .. موهایِ سرم سفید نبود .. عبدالله حسینمُ کشتن .. قاسممُ کشتن .. علی اکبرمُ کشتن .. عبدالله یه سوال کرد ،گفت بی بی جان به من خبر دادن وقتی بچه هایِ منو کشتن از خیمه ها بیرون نیامدی؟ اما وقتی علی اکبر کشته شد خودتو زودتر بالاسرِ بسترِ علی رساندی " گفت آره عبدالله اخه وقتی بچه هام کشته شدن گفتم داداشم منو ببینه خجالت میکشه از خیمه بیرون نیامدم تا برادر خجالت زده نشه . روز اول که به استاد سپردند مرا دیگران را خرد آموخت مرا مجنون کرد الله اکبر .. گذشت برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانومم زینبُ کجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفت ببخشید میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ گوشه ی محمل صدا ناله ش بلند شد .. عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانم چرا انقدر پیر شدی ، شکسته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم تو ندیدی .. مگه چی دیدی عبدالله می خوای بهت بگم؟ او می برید و من می بریدم او از حسین سر‌ ، او از حسین دل .. انقدر گریه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتاد ، بعد حسین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمین افتادن تو از خیمه بیرون نیومدی .. گفت عبدالله ترسیدم داداشم خجالت بکشه‌ ... ای حسین .. .
⬛️◼️◾️▪️ ◼️◼️▪️ ◾️▪️ ▪️ 🏴 ◽️سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد  ◼️حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد ◽️دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد  ◼️ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد  ◽️سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد ◼️با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد ◽️شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد  ◼️اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد  ◽️خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد چشمش به دنبال علی اصغری باشد  ◼️وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد ◽️بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد  ◼️باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد  ◽️باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟  ◼️وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد  ⬛️ شاعر: قاسم صرافان ▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️
1_32415045.mp3
1.96M
🔳 شور احساسی اربعین خسته ترین زائره کرببلا آمده خواهر دل خون نترس شام بلا آمده 🎤 نریمان پناهی 💠 💠 @majmaozakerine