زمین اشکش روونه
دل دریاها خونه
توی هفت آسمونم
خدا روضه میخونه
هنوز کوچه کوچه میپیچه صدا
صدای وا اُماه صدای عزا
شکسته غرورِ پسر بچه ای
که مادرش افتاده تو کوچه ها
بغضی کهنه تویِ گلوشِ
جای اشک چشماش خون میجوشه
درِ نیمه سوخته ی خونی
یه عمره اخه روبروشه
واویلا واویلا وایلا
جانم حسن جان یابن الزهرا
بند دوم
حالا وقتش رسیده
که هر داغی که دیده
بریزه از جگر چون
امونش رو بُریده
غمِ مرگِ یاسِ جوونِ علی
غمِ اون دلِ غرق خونِ علی
غمِ دست بسته غمِ کوچه ها
چی اورد سرِ تو زمونه علی
میریزه خاکسترِ اون در
با تکه هایی از جگر وای
لحظه های اخرِ و باز
میرسه به زینب خبر وای
بند سوم
کنارِ بسترِ تو
غریبِ مادرِ تو
حسین روضه میخونه
رو جسم پرپر تو
تو میگی لایومَ کَ یومک حسین
برام گریه کردی بمیرم برات
کی روضه میخونه سرِ جسمِ تو
سرِ پیکرِ تویِ صحرا رهات
سرت روی نیزه بلنده
شمر هی بلند بلند میخنده
از روی نیزه میبینی کی
دستای زینب رو میبنده
#خادم_زینب
#هفت_صفر
#بیست_وهشت_صفر
#شهادت_امام_مجتبی (علیه السلام)
باز ابری شده اسمونم
بازم پُره حسِ جنونم
تو چشمامه نقش بقیعت
بازم زده غصه به جونم
میخوام ، حتی واسه یه بارم
سر رو ، تربتِ تو بزارم
پایین پای تو بشینم
جای اشک اقا خون ببارم
نه حرم داری که واسه تو سیاهی بزنیم
نه میتونیم دسته جمعی راهی شیم سمت حرم
نه رواق و صحن وپرچم نه یه ایوون طلا
میگن اینجوریه اقا مزار مادرتم
ای وای حسن اقام ای وای حسن اقام ای وای
بند دوم
هرجا میاد اسم تو چشمم
میشه مثه چشمه ی زمزم
هی دلهره دلهره دارم
هردفعه اسمت رو میارم
دوده ، همه جا پره دوده
یه زن ، پای چشماش کبوده
میگن چل نفر توی خونش
ریختن ، مگه جرمش چی بوده؟
اسم تو باز اومد و روضه ی مادر وا شده
انگاری مادرتم با زخم پهلوش اومده
روضه میخونم و میگه مادرت جانم حسن
خوبه که مادر تو به روضه ی ما سر زده
ای وای حسن اقام ای وای حسن اقام
بند سوم
بارونه تو چشمای خیسم
گریه میکنم مینویسم
مونده تو دلم تو بقیعت
باشه یه کتیبه یه پرچم
پشتِ ، نرده های مزارت
قبرِ پُره گرد و غبارت
خاکی میشه چادر مادر
وقتی که میشینه کنارت
گفتی لایومَ کَ یومک اما بازم کربلا
همیشه شلوغه و صحن و سرا داره حسین
اما وقتی که میاد زیارتت با مادرت
سرشو رو اون مزار خاکی میزاره حسین
ای وای حسن اقام
#خادم_زینب
#شوراحساسی
#زمینه_احساسی
#شهادت_امام_مجتبی