نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
ای معنیِ ایمان سلام؛ای ناطق قرآن سلام
ای عادت تو جود و کرم،تو جانی و جانان سلام
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا
ای کرمت بی عدد و بی کران
ای حرمت در دل سینه زنان
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا...
ای اوج کرامات حسن،ای نورِ مناجات حسن
ای روحِ منا و عرفات،ای کعبه و میقات حسن
عشق تو،نور دو دنیا
حرم خاکی ات،جنت الاعلا
مهر تو شد ضامن ایمان من
یا حسن و یا حسن و یا حسن
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا...
#هفت_صفر #هفتم_صفر
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
📜ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#هفت_صفر
#سنگین
#من_از_شاه_مدینه
#حاج_محمد_رضا_بذری
—----------------------------
—------------------------------
من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه
میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه
براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه
شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه
طلب کردم رزق عالی
از دست این آقازاده ی مولی الموالی
با دست پر بر میگرده
هرکی بره پابوس حسن با دست خالی
«حسن بن علی»2
به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه
گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه
گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه
ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه
با تو آقا میشم بیمه
مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه
لطفت بی حد جد اندر جد
بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه
«حسن بن علی»2
بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن
کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن
سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن
سحرهایی که مهدی تو بقیعه خبرم کن
شمع شبهام سوزو سازم
ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم
دیشب دیدم توی خوابم دارم
واسه صحن تو یه گلدسته می سازم
«حسن بن علی»2
کانالی پرازسبک،نوحه جدیدبراهمه
مناسبتهای مذهبی
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
ای معنیِ ایمان سلام؛ای ناطق قرآن سلام
ای عادت تو جود و کرم،تو جانی و جانان سلام
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا
ای کرمت بی عدد و بی کران
ای حرمت در دل سینه زنان
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا...
ای اوج کرامات حسن،ای نورِ مناجات حسن
ای روحِ منا و عرفات،ای کعبه و میقات حسن
عشق تو،نور دو دنیا
حرم خاکی ات،جنت الاعلا
مهر تو شد ضامن ایمان من
یا حسن و یا حسن و یا حسن
مولانا،ای امام ما
حسنِ مجتبی،پسرِ زهرا...
#هفت_صفر #هفتم_صفر
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
☑️ فضیلت گریه بر امام حسن مجتبی (ع)
از ابن عباس روایت شده که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: که چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه آسمانهای هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا و هر که بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد در روزی که قدمها بر آن لرزان است.
📚منبع:
منتهی الامال؛ جلد ۱؛ صفحه ۲۸۳
#هفت_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
.
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
من عمریست در گیر و دار دلم
چنان موم در اختیار دلم
دلی که غم خویشتن را نداشت
هوای کسی جز حسن را نداشت
حسن عشق ما نه که عشق خداست
کسی که بفهمد حسن را کجاست؟!
حسن صبر در صورت آدم است
حسن حیدر و فاطمه باهم است
حسن موقع جنگ کرار بود
حسن بهر مولا علمدار بود
جمل، سر به سر را به اتش کشید
زن فتنه گر را به آتش کشید
برای همه خیرها داشت او
هوای سگ کوچه را داشت او
حسینی بمان و حسینی بمیر
ولی از حسن روزی ات را بگیر
چه ها دید تا اهل ایمان شدیم
حسن سوخت تا ما مسلمان شدیم
چو رفتیم در وادی مجتبی
دل ما شد آبادی مجتبی
نگو که بقیعش چه خلوت شده
ببین روضه هایش قیامت شده
تو ای زائر اربعین کربلا
تشکر کن از حضرت مجتبی
روی بام هستی علم ساخته
برای همه او حرم ساخته
ولی حیف با غصه درگیر شد
حسن از همان کودکی پیر شد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای کاش بگیرند دو چشمِ پسرش را
تا در دلِ این طشت نبیند جگرش را
بدجور غریبانه نفَس میزند آقا
آتش زده با غربت خود دور و برش را
خوب است که آغوش حسین است کنارش
تا که نزد هِی به زمین بال و پرش را
نه اُمِبنین نه که ابالفضل توان داشت
عباس گرفته است کنارش کمرش را
تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید
بر طشت نریزد جگرِ شعلهورش را
از زهر نبود اینهمه خونابه که آمد
آن کوچه نشان داد خدایا اثرش را
صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است
تا بر روی حجره نکشد باز سرش را
افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش
تا شمر نگیرد روی آن سر تبرش را
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روزی کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم
میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز
چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی
نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی
حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد
ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد
عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم
ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم
همینکه با غضب خود جلو می آمد زد
نشد درست ببینم، کشیده را بد زد
تمام شهر مدینه روی سرم پیچید
عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید
رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم
زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم
همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم
کنار خون روی گوشواره افتادم
نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم
غبار چادر او را نشد تکان بدهم
شکستگی جبینم شدید شد آنجا
سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا
بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد
بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد
اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین
هنوز غربت من را کسی ندیده حسین
مرا مقابل چشم همه لگد نزدند
به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند
مسیر لشکریان خشکی لبم نشده
کسی مزاحم خلخال زینبم نشده
به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت
میان تشت زر و مجلس شراب نرفت
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#رضا_دین_پرور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد
سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهمِ لبم سَم بشود حیف نشد
که مغیره نرود بر روی منبر پیشم
طعنهها نیز کمی کم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، هیچ نگفتم به کسی
زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه ، همه با هم بشود حیف نشد
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف نشد
وقت برگشت از آن کوچه به او میگفتم
که خوشی قسمتِ ما هم بشود حیف نشد
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی از کوچه فراهم بشود حیف نشد
خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد
ذرهای شرم مجسم بشود حیف نشد
خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست
جایِ او قامت من خم بشود حیف نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربتِ او کم بشود حیف نشد
ایستادم به روی پنجهی پا تا رویم
مانعِ سیلیِ محکم بشود حیف نشد
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
از بس که زخمهای دلم بی شماره بود
هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود
بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست
آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود
تشت از حرارت جگرم داد می کشید
از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود
«زهری که می شکافت دل سنگ خاره را »
با من چه کرد که نفسم در شماره بود
خون دهان مجال سخن را زمن گرفت
در بسترم وصیت من با اشاره بود
خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر
این راز سر به مهر گریبان پاره بود
درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز
آهی که از شکستن یک گوشواره بود
قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم
بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود
دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید
مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود
من که نخفته بودم از این غم تمام عمر
تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود
قسمت نبود در دل تابوت خفتنم
تشییع تیر روضه این سوگواره بود
تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ...
تشییع جسم پر پر او چند باره بود
بس که ستور از تن او رفت و باز گشت
چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#موسی_علیمرادی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بند اول .mp3
1.1M
بی کسی
یعنی تنهاتر از حیدر بشی
یعنی که
کشته ی غمای مادر بشی
بی کسی
یعنی از همه غریب تر بشی
کشته ی
زهرِ کینه های همسر بشی
وای حسن وای حسن
بی کسی یعنی نداری حتی هم صحبتی ، اه عجب طاقتی
هنوزم مثل همون روزا توی غربتی ، اه عجب طاقتی
روضه میخونم و میسوزم از
این همه روضه های ناگفته
هرجا که اسم تو میاد اقا
دست خودم نیست میشم اشفته
جانم حسن جانم حسن جانم
بند دوم
از قفس
این دلِ شکسته پر میزنه
تودلم
باز هوای مدینه رفتنِ
اسمون
گریه میکنه برای حسین
کربلا
مشغول وای حسن گفتنِ
وای حسن وای حسن
از تو میخوام همه چیمُ از همون بچگیم ، یا حسن یا کریم
روشن از نورِ نگاتِ همه ی زندگیم ، یا حسن یا کریم
وقتی تو این همه کرم داری
یه صحن با صفا رو کم داری
یعنی یروزی میرسه اقا
بگن مثِ حسین حرم داری
جانم حسن جانم حسن جانم
بند سوم
وای اگه
بخونه مادرتون روضه رو
جون بدیم
پای روضه شبای اخرو
دستشُ
روی پهلو میگیره مادرت
کاش یکی
بود بگیره دستای مادرو
روضه میخونه برای همه اُمّ الشهید ، زینبش هم رسید
گفت از اون لحظه که رو نیزه خورشیدو دید ، خون ازش میچکید
خون از رگِ بریده جاری بود
مقتلِ تو چه نیزه زاری بود
خیلی گذشت از اون روزا اما
وای حسین چه روزگاری بود
جانم حسین جانم حسین جانم
#خادم_زینب
#شور_احساسی_روضه_ای
#بیست_و_هشت_صفر
#هفت_صفر
4_5771511051602366308.mp3
1.1M
بی کسی
یعنی تنهاتر از حیدر بشی
یعنی که
کشته ی غمای مادر بشی
بی کسی
یعنی از همه غریب تر بشی
کشته ی
زهرِ کینه های همسر بشی
وای حسن وای حسن
بی کسی یعنی نداری حتی هم صحبتی ، اه عجب طاقتی
هنوزم مثل همون روزا توی غربتی ، اه عجب طاقتی
روضه میخونم و میسوزم از
این همه روضه های ناگفته
هرجا که اسم تو میاد اقا
دست خودم نیست میشم اشفته
جانم حسن جانم حسن جانم
بند دوم
از قفس
این دلِ شکسته پر میزنه
تودلم
باز هوای مدینه رفتنِ
اسمون
گریه میکنه برای حسین
کربلا
مشغول وای حسن گفتنِ
وای حسن وای حسن
از تو میخوام همه چیمُ از همون بچگیم ، یا حسن یا کریم
روشن از نورِ نگاتِ همه ی زندگیم ، یا حسن یا کریم
وقتی تو این همه کرم داری
یه صحن با صفا رو کم داری
یعنی یروزی میرسه اقا
بگن مثِ حسین حرم داری
جانم حسن جانم حسن جانم
بند سوم
وای اگه
بخونه مادرتون روضه رو
جون بدیم
پای روضه شبای اخرو
دستشُ
روی پهلو میگیره مادرت
کاش یکی
بود بگیره دستای مادرو
روضه میخونه برای همه اُمّ الشهید ، زینبش هم رسید
گفت از اون لحظه که رو نیزه خورشیدو دید ، خون ازش میچکید
خون از رگِ بریده جاری بود
مقتلِ تو چه نیزه زاری بود
خیلی گذشت از اون روزا اما
وای حسین چه روزگاری بود
جانم حسین جانم حسین جانم
#خادم_زینب
#شور_احساسی_روضه_ای
#بیست_و_هشت_صفر
#هفت_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمین اشکش روونه
دل دریاها خونه
توی هفت آسمونم
خدا روضه میخونه
هنوز کوچه کوچه میپیچه صدا
صدای وا اُماه صدای عزا
شکسته غرورِ پسر بچه ای
که مادرش افتاده تو کوچه ها
بغضی کهنه تویِ گلوشِ
جای اشک چشماش خون میجوشه
درِ نیمه سوخته ی خونی
یه عمره اخه روبروشه
واویلا واویلا وایلا
جانم حسن جان یابن الزهرا
بند دوم
حالا وقتش رسیده
که هر داغی که دیده
بریزه از جگر چون
امونش رو بُریده
غمِ مرگِ یاسِ جوونِ علی
غمِ اون دلِ غرق خونِ علی
غمِ دست بسته غمِ کوچه ها
چی اورد سرِ تو زمونه علی
میریزه خاکسترِ اون در
با تکه هایی از جگر وای
لحظه های اخرِ و باز
میرسه به زینب خبر وای
بند سوم
کنارِ بسترِ تو
غریبِ مادرِ تو
حسین روضه میخونه
رو جسم پرپر تو
تو میگی لایومَ کَ یومک حسین
برام گریه کردی بمیرم برات
کی روضه میخونه سرِ جسمِ تو
سرِ پیکرِ تویِ صحرا رهات
سرت روی نیزه بلنده
شمر هی بلند بلند میخنده
از روی نیزه میبینی کی
دستای زینب رو میبنده
#خادم_زینب
#هفت_صفر
#بیست_وهشت_صفر
#شهادت_امام_مجتبی (علیه السلام)