eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهار چیز در چهار چیز پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است : 🔻 اول ، برکت علم را در تعظیم استاد قرار داده است. شاگرد باید استادش را تعظیم کند و به او احترام بگذارد. ...من هرشب برای آشیخ مرتضی زاهد (ره) یک سوره قرآن می خوانم. اینها در برکت علم تاثیر دارد. 🔻دوم : بقای ایمان در تعظیم خداست. اگر خدا را بزرگ بشماری ایمانت باقی می ماند. خواندن نماز در اول وقت تعظیم الله است. 🔻سوم: اگر کسی می خواهد در دنیا شاد باشد و دست به هر چه می زند طلا بشود می بایست به پدر و مادرش نیکی کند. 🔻چهارم : اگر می خواهی که از آتش دوزخ رهایی یابی ، مردم را از خود نرنجان و آنها را اذیت نکن. ( از فرمایشات آیت ا... مجتهدی تهرانی – ره )
4_5974485175877240777.mp3
9.71M
متن نوحه داره اربعین میاد دلم یه کربلا میخواد با صدای حمید علیمی   دل من حرم میخواد نکنه جا بمونم داره اربعین میاد منی که یه نوکرم ببری منو حرم نذار اینجا بمونم داره اربعین میاد دل من حرم میخود با تو مانوسم پاتو میبوسم بیا و شاهی بکن بزن امضا رو منه رسوا رو دوباره راهی بکن دوباره راهی بکن دلم یه کربلا میخواد باورش سخته برام اگه امسالو نیام مگه من دل ندارم کربلاته وطنم دل به دریا میزنم مگه من دل ندارم کربلاته وطنم دل به دریا میزنم مگه من دل ندارم حرمت زیباست اربعین غوغاست خوش به حال زائرات منو دعوت کن آقا قسمت کن بمیرم تو کربلات دلم یه کربلا میخواد @majmaozakerine
زمینه روضه ای -(روزگار زینبت رو میبینی حسین سبک روزگار زینبت رو میبینی حسین تو نگاه خسته ی من آب و آتیشه اینجوری اگه بگذره بدون تو که زندگیه زینبت سپری نمیشه وا کن چشماتو تا ، دردامو بت بگم از کربلا تا به شام ، چیزی نمونده ازم پاشو دستی بکش ، مولا به روی سرم میبینی مثل تو ، پارست پیراهنم حس یتیمی دارم ، حس غریبی دارم از وقتی رفتی داداش ، حال عجیبی دارم حس ترحم دارم ، خیلی تلاطم دارم خیلی گلایه ها از ، حرفای مردم دارم بند دوم چی سر من آورده نیزه داری که رو نیزه ها سر تو رو میچرخوند و میرفت از میون بچه های تو رد میشد و قلب خواهر تو رو میسوزوند و میرفت تا حالا دیدی که ، زینب تنها بره تا حالا دیدی بی ، یار و سقا بره تا حالا دیدی که ، زینب تو کوچه هاست تا حالا دیدی که ، زینب بی معجره؟ اما همه دیدن من ، تنها و بی سردارم همه دیدن رو نی ها ، رفته سر سالارم همه به من خندیدن ، با دست نشونم دادن همه دیدن بی سقا ، تو کوچه و بازارم بند سوم خواهراتو از خرابه آوردن حسین اما با قدی که خم شده از غم تو چرا به استقبال زینبت نمیای اومده ولی با رختای ماتم تو پاشو سالار من ، یاس بی سر من پاشو سقای من ، ماه لشکر من کو قاسم و کجان عبدالله و اصغر پاشو باز واسمون(برامون) ، خیمه واکن اکبر رباب رسیده از راه ، داره لالا میخونه اشک سکینه داره ، قلبمو میسوزونه پاشو حسینم سر کن ، عمامه ی سبزت رو زینب تو تا آخر ، برا غمت گریونه شاعر:خادم زینب
بدون بال وپربودم بی زره وسپربودم توخیمه باتن تب دار ازهمه تشنه تربودم مگه یادم میره غروب عاشورا مگه یادم میره به نیزه شدسرها مگه یادم میره توخیمه شدغوغا خودم دیدم عتره الغریبه خودم دیدم تربته الزکیه خودم دیدم ابدان صلیبه 🥀 وااای وااای 🥀 غارت معجروخلال نمیره ازجلوچشمام من باچش خودم دیدم نشست روسینه بابا مگه یادم میره کندی اون خنجر مگه یادم میره بریده شدحنجر مگه یادم میره صدامیزدمادر خودم دیدم عمتی المضروبه خودم دیدم قلبوناالمحزونه خودم دیدم رئوسنا المکشوفه 🥀 وااای وااای 🥀 یکی صدامیزدبچم یکی صدامیزدخواهر یکی صدامیزدعمه یکی صدامیزد مادر مگه یادم میره صدای اطفال و مگه یادم میره اون تن پامال و مگه یادم میره مسیرگودال و خودم دیدم دماع السائلات و خودم دیدم جسوم الشاهبات و خودم دیدم اجسام العاریات و 🥀 وااای وااای🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجنون الحسین ❤️ نـوشـــت: حـسیـن ❤️ جـان نامی شدن کـرب و بلا از حـرمین است یک سوی اباالفضل و دگر سوی حسین است آن پل که خدا گفته صراط است یقینا از روز ازل شارع بین الحـرمین است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين ❤️ سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام …. صفحه اصلی  »  ائمه اطهار (علیهاسلام) • امام سجاد (ع) • زندگینامه ها • گریزهای مداحی   »   گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام …. گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام …. 2 نظر گریزهای مداحی امام سجاد گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام شکایت غلام از شدت گریۀ امام سجاد (ع) یکی از غلامان آن حضرت روزی از بسیاری گریۀ ایشان گفت: آیا وقت آن نشده که گریه شما آخر شود؟ حضرت فرمود: وای بر تو، حضرت یعقوب (ع)دوازده پسر داشت یک پسر او ناپیدا شد، از بسیاری گریه دیده های او سفید شد «وَابیَضَّت عَیناهُ مِنَ الحُزنِ».[۱] و از وفور غم و اندوه پشت او خم شد با آنکه می دانست زنده است. من دیدم پدر و برادران و عموها و هفده نفر از خویشان خود را که در برابر من کشته شدند و سر آنها را بریدند، چگونه اندوه من به نهایت رسد وچگونه گریه نکنم.[۲]آری مگه میشه اقایادشون بره اون زمانیکه عمه جانشون حضرت زینب (س)ببینه زمین داره میلرزه….اومدتوخیمه اقاعرضه داشت یادگاربرادرچرازمین میلرزه چرا…،اقافرمودعمه جان پرده خیمه روبزن کنار،یه وقت ببینن سربریده امام حسین (ع)رونیزه ها…. غریب کیست؟! روزی امام سجاد (ع )در بازار مدینه شنید مردی می گوید: اِرحَمُونی اَنا رَجُلٌ غَریبٌ به من رحم کنید که من مردی غریب هستم. حضرت به او فرمود: اگر مقِّدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟  آن مرد با تعجب گفت: الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد. امام سجاد ع منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود: «و اسَفاه عَلَیکَ یا اَبَتاهُ! ثُبقی ثَلاثَهَ اَیّامِ بِلا دَفنِ وَ اَنتَ اِبنٌ بِنتِ رَسُولِ الله». ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر! که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا ص هستی.[۳] گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام ذبح گوسفند روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. به او فرمود: آیا این گوسفند را آب داده ای. قصاب گفت: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم. امام سجاد ع گریه کرد و فرمود: «و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاهُ لاتُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تُذبَحُ عَطشانا». ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله (ع)، گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا (ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.[۴] گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام میهمانی زُهَری یکی از شیعیان خالص بود، امام سجاد(ع) را به مهمانی دعوت کرد. حضرت ناله کرد و فرمود: بعد از میهمانی هائی که در کربلا و کوفه و شام دیدم دیگر میل میهمانی ندارم. زهری عرض کرد: بلکه عزاداری پدر شهیدت می باشد. حضرت خوشحال شد و چون وارد آن مجلس شد و چشم ایشان به عزاداران و چشم آنها به حضرت افتاد چنان ناله و شیون به پا نمودند. حضرت بیهوش شد و چون به هوش آمد و مجلس تمام شده است. دیدند حضرت نیست، هنگامی که جستجو نمودند دیدند که حضرت بیرون درب خانه برای احترام میزبان ها مشغول است (کفش ها را مرتب می نماید). زهری می گوید دویدم و پای مبارکش را بوسه دادم گفتم چرا ما را خجالت می دهید؟ فرمودند: این عزاداری برای پدر مظلوم من است و من به خدمتکاری از تو اولی تَرم، بخدا سوگند دوست می دارم این مجلس را و آمرزش خداوند را بر آنها لازم می دانم که این گونه مجالس تشکیل می دهند و آن هائی که شرکت می کنند.[۵] یاد مصائب جانسوز کربلا شخصی می گوید یک روز از کوچه ی بنی هاشم عبور می کردم دیدم آبی روی سر من از ناودان ریخته شد، من دوری کردم. غلامی گفت: این آبی است که با اشک چشم حضرت سجاد(ع)آمیخته است. من رفتم بالای بام دیدم حضرت ابریقی بدست گرفته می خواهد وضو بگیرد و چون آب در کف دست می ریزد اشک از دیدگان جاری می کند. من هم اشک ریختم. علِّت گریه ی حضرت را پرسیدم، ایشان فرمودند: مگر از تشنگی پدرم و تشنه جان دادن علی اصغر(ع) و العطش گفتن برادرم علی اکبر(ع) خبر نداری و کشتن قاسم و جدا شدن دست های حضرت عباس (ع )و آتش گرفتن خیمه ها و فرار نمودن و عطش کودکان. ای مرد از حضرت یعقوب یک پسر ناپدید شد در بیت الاحزان نشست و دیده از نظارۀ عالم بست من چگونه با این همه شهدا می توانم آرام بمانم.[۶] گریزهای مداحی امام سجاد علیه السلام کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده ..   اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ..   ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود ...   جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ  جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم ..   امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟!   میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن ...   حسین ...    سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام .. اونجا دیگه هم رنجِ اسارت بود و خاکستر به سر و روشون ریختن .. هم خارجی خطابشون کردن .. مقابلشون همه مزمار و نی و چنگ و دف و تار زدن .. بانگِ شادی سر هر کوچه و بازار زدن .. ان شالله غلط باشه این چیزی که منتسبِ به وجودِ نازنینشِ ..   اُقاد ذَلیلا فی دمشق كاننی مِنَ الزَنج عبدُ غاب عنه نصیر   *چون غلام ما رو به غل و زنجیر بسته اند ... من که حورانن کنیزند و بُوَد غِلمان غلامم*   و جَدی رسول الله فی كل مشهد و شَیخی امیرالمؤمنین امیر   فیالیت اُمی لم تلدنی و لم اكن یزید یَرانی فی البلادِ اسیر   *یعنی ای کاش مادر منو نمیزایید .. تا یزید منو این سان اسیر نبینه .. *   تا نمیدیدم یزید این سان اسیرِ هر دیاری کاش در این عالم فانی نمیزایید مامم
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده محمدجواد شیرازی
‍ ۲۳ محرم ویران نمودن حرم عسکریین (علیهما السلام) در روز چهارشنبه ۲۳ محرم ۱۴۲۷ در ساعت ۴۵ : ۶ یا ۷ صبح، به وقت محلی شهر بغداد عده‌ای از قسم خورده اهل بیت (علیهم السلام) (علیهما السلام) را خراب کردند، آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد مطهر شدند، اسلحه‌ی نگهبانان را گرفته همراه با خدّام مرقد شریف ، که حدود ۷ تا ۱۰ نفر گفته‌اند ، در یکی از غرفه های صحن مطهر (علیهما السلام) با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف شریف و روضه‌ی منوره را با مواد منفجره ، که نزدیک به ۲۰۰ کیلو گرم میشد، نمودند، در پی این حادثه در و یک هفته اعلان شد و دروس حوزه‌های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهرهای بزرگ بسته شد و دسته جات عزا از حسینیه‌ها و مساجد در حالی که به سر و صورت و سینه میزدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) عرض نمودند، اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عده‌ی زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای حرم عسکریین (علیهما السلام) اعلان نمودند، مخفی نماند که مطهر فعلی سامراء شخصی (علیه‌السلام) است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند، این مکان شریف مدفن و (علیهم السلام) و محل ولادت آقا و مولایمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و مدفن دختر امام جواد (علیه‌السلام) و همسر حضرت عسکری (علیه‌السلام) و والده‌ی امام زمان (علیه‌السلام) و مدفن پسر امام هادی (علیهم السلام) است، این شریف تا این زمان که به ناصبیان شد ۱۳ بار شده است، و اکنون که سال ۱۴۲۹ هجری است در حال بنای جدید مطهر می‌باشند. منابع: تاریخ سامرا ج ۲ ص ۲۸۹ و ۳۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5792043804185855305.mp3
649.4K
شهادت امام سجاد )ع( زمزمه من امام ساجدینم      ای مدینه دل غمینم ای مدینه آمد امشب       لحظه‌های آخرینم ای مدینه بوده‌ام من یار عشق       بود‌ه‌ام من قافله سـالار عشق ای مدینه با دو دست بـسته‌ام        رفته‌ام من بر سر بـازار عشق وای من ای وای من ای وای من ** ماندم از كجا بگویم      از غم و بلا بگویم ای مدینه بـا تو امشب   من ز كربلا بگویم دیده‌ام پـر خون دل آواره را          دیده‌ام تن های پاره پاره را من بروی دست بابایم حسین    دیده‌ام لبخند شیــر خواره را وای من ای وای من ای وای من ** جان من بر لب رسیده      دیده‌ام گلهای چیده مثل عمه بوسه دادم        من به رگهای بریده بی كفن جسم بابامو دیده‌ام          از تماشایش به خود لرزیده‌ام خم شدم من تن پاره پاره رو                 در میان بوریـا پیچیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** من ز غم افسرده بودم       مثل گل پژمرده بودم اگر عمه نبود اونجا            توی خیمه مرده بودم كاروان اشك و ناله دیده‌ام               چیدن یك باغ لاله دیده‌ام نیمه شب در گوشه ویرانه من     داغ زهرای سه ساله دیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** كنج ویران در برم بود       او سه ساله خواهرم بود من خودم دیدم كه رویش        مثل زهرا مادرم بود طفل خسته پیكرش آزرده بود       پیش چشمم تـازیانه خورده بود گر نمی شد عمه من سپرش          او براه شام و كوفه مرده بود وای من ای وای من ای وای من @majmaozakerine
4_5789845996406048448.mp3
1.11M
علیه السلام سبک: شعر: مسیر عمرم حکایت عشق میون قلبم حرارت عشق سلام نوکر با چشمای تر به کربلا و به حضرت عشق عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم (یا حسین ۳ جان) ۳ هنوزم از غصه میرم از حال توو ذهنمه خاطرات گودال یه آب خوش از گلوم به پایین نرفته واللّهْ توو این چهل سال عمر من شد سپری با روضه / روضه های غربت بابام یه چِشَم گریونِ گوداله و / اون یکی خونْ واسهْ شهرِ شام آه، از اون روز، که تنها و بی یار و مظلوم از، قفا می بُریدن سرش رو جلو روم (وای حسین ۳ وای) ۳ یه عمر از این داغِ جاودانه زدم زیر گریه بی بهانه زخمی که مونده رو دل تا حالا زخمِ اسیریِ عمه جانه سخته گفتنش برام این روضه / ما کجا و کوچه و بازار با دو دست بسته بُردن ای وای / عمّه مون و وسط انظار حتی فکرش، برای من عین عذابه جون، سپرد خواهر بی کَسم توو خرابه (وای حسین ۳ وای) ۳ @majmaozakerine
نوحه شهادت امام سجاد ع شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) سبک قدم قدم با یه علم ---------------------------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ---------------------- ----- قدم قدم از کربلا تا کوفه و شام بلا یک قافله بچه و زن با دشمنان عهد شکن زنجیر و غُل به دست و پا سرها همه به نیزه ها از سر شیر خواره بگیر تا ساقی آ ن میر دلیر -------------------------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ------------------------ من داغ خواهر دیده ام جسم برادر دیده ام من غمگسار زینبم با ناله های یا ربَّم رقیه را کتک می زد به زخم دل نمک می زد امان که دستم بسته بود عمّه ی ما چه خسته بود -------------،------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ----------------------- یه عمریه گریه کنان بودم ز داغی روضه خوان به یاد طفل بی قرار روضه می خوندم از نگار با لب تشنه غرقه خون جسم تو را دید عمّه جون بوسه به رگ های تو زد دشمن به جاش سیلی میزد ------------------------ بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ----------------------- یا رحمة للعالمین مائیم به سوگ ساجدین امشب بقیع بی زائر است اینجا عزایش دائر است هر شیعه شد سینه زنان زهرا رسید گریه کنان مهدی سر قبرت رسید اشک از دو چشمانش چکید --------------------- مولا امام ساجدین ،آقام زین العابدین(2) -------------------- موقع غسل بدنت دیدند جراحات تنت از گردن و بازو و دست دشمن به تو زنجیر بست چهل منزل از کوفه و شام هر خطبه با صدها پیام شد راوی کرب و بلا با اشک و آ ه و ناله ها -------------------- مولا امام ساجدین ،آقام زین العابدین(2) --------------------- @majmaozakerine
4_5773640427668243726.mp3
2.69M
وای حسین.. با این دل پر خونم چشم انتظار میمونم با هر نفس میخونم حسین غریب مادر داغ تو دیده این دل به خون تبیده محنت کشیده قامت خمیده بابا امشب بیا دنبال من ای سر بریده ای سر بریده ای سر بریده بابا دلم توی کرب و بلاس این لحظه ها با یاد تو ای بابا جاریه از کنج لبش خون دل سجاد تو ای بابا با این دل پر خونم.... هنوز با یاد اون سفر خون تو چشمام میباره اشکام میلرزه دستام ای وای از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام3 اون راهی که با هر قدم جونم میومد روی لبم ای بابا مثل تموم قافله مدیون عمه زینبم ای بابا تو آسمون غوغا بود خودش یه عاشورا بود ذکر همه لبها بود حسین غریب مادر هنوز توی گوش منه بعد از چهل سال3 اون ناله جانسوز تو از بین گودال 3 از قتله گه تا خیمه ها صدای زهرا میرسید ای بابا تو ازدحام قتلگاه از نیزه ها خون میچکید ای بابا داغ تو کرده پیرم دیگه دارم میمیرم بازم زبون میگیرم حسین غریب مادر ای کشته دور از وطن دور از وطن3 وای وای وای ای تشنه صد پاره تن ای بی کفن وای 3 چشمای زینب خونه اشک علی بارونه مادر براش میخونه حسین غریب مادر ای کشته دور از وطن دور از وطن3 وای وای وای ای تشنه صد پاره تن ای بی کفن وای 3 @majmaozakerine ____________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛️🔥 🔥 🔥⬛️اَلسًلَامُ عَلَى ⬛️🔥قَلْبِ زِيْنَبِ الصًبُور تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب ازاین به بعدوبعدازاین آواره زینب بایدخودت یاری کنی ورنه محال است بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب خون گلویت را کسی تا آسمان برد پیراهن و عمامه ات را این و آن برد آیا نگفتم در بیاور خاتمت را راضی شدی انگشترت را ساربان برد گفتند که پیراهنت را می کشیدند تصویر غارت کردنت را می کشیدند نه اینکه نیزه برتنت میریخت دشمن بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟ تا آن زمانی که به یادم هست داداش وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود رفتی که اشک خواهرت را در بیاری بغض گلوی دخترت را در بیاری آیا نمی شد ای سلیمان زمانه قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟ ⚫️🔥یاجبـل_الصبـر💔🍂 🔥 آه از دل زين
چهل سال از تمام عمر خود را فقط با گریه ها و ناله سر کرد امام ساجدین در روضه میگفت مرا آن حرمله خونین جگر کرد امان از شام و آن بازار و کوچه که جانم از بدن آنجا سفر کرد وَ جانم بر لب آمد لحضه ای که حرامی بر نوامیسم نظر کرد من و بزم شراب و عمه جانم که دشمن قلب زارم پر شرر کرد یزید لعنتی مشغول شطرنج جسارت بر سر زارِ پدر کرد سه ساله دختری یک پیرزن شد به گریه اهل عالم را خبر کرد رقیه دختری شیرین زبان بود ولی سیلی دشمن بد اثر کرد میان آن خرابه با تنی زار به پیش مادرش زهرا سفر کرد ز یاد من نرفته ظلم دشمن یقینا شام جانم را به در کرد امان از شام،امان از سنگ بامش امان از دشمن و نیش کلامش امان از شام و آن چشمان ناپاک همان مردان بی فهم و مرامش منم با اشک و ناله سر نمودم به سوی شاه عطشان پرگشودم میان کوچه ها در شام گفتم الهی من در این دنیا نبودم عبدِ کریم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌ 🏴 🏴 🔟 گفتگوی امام`سجاد با پیرمرد شامی 🔹 موقع عبور اسرا از کوچه های شام پیرمردى آمد و به زنان و خاندان امام حسین علیه السلام نزدیک شد و گفت: ستایش، خدایى را که شما را کشت و هلاکتان کرد و کشور را از [شرّ] مردان شما، آسوده نمود و شما را در اختیار امیر مؤمنان نهاد! 🔸امام زین العابدین علیه السلام به او فرمود: «اى پیرمرد! آیا خوانده‏ اى؟». 🔹گفت: آرى. 🔸فرمود: «آیا آیه: «بگو: بر آن (رسالت)، اجرى، جز مهرورزى با نزدیکانم از شما نمى‏ طلبم» را خوانده‏ اى؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام علیه السلام به او فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸آیا در سوره بنى اسرائیل خوانده ‏اى: «و حق نزدیکان را به آنها بده»؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸آیا این آیه را خوانده‏ اى: «و بدانید که یک‏ پنجم آنچه به دست مى ‏آورید، براى خداوند، پیامبر و نزدیکان است»؟». 🔹گفت: آرى. 🔻فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸 آیا این آیه را خوانده ‏اى: «خداوند، اراده آن دارد که آلودگى راى تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام علیه السلام فرمود: «ما آن اهل بیت هستیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است، اى پیرمرد!». 🔹پیرمرد، خاموش گشت و از گفته خویش، پشیمان شد و گفت: تو را به خدا، شما آنان هستید؟ 🔸زین العابدین علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، بدون شک، ما همان‏ها هستیم و به حقّ جدّمان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، ما همان‏ها هستیم». 🔹پیرمرد گریست و عمامه‏ اش را پرت کرد و سپس سرش را به سوى آسمان، بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمن خاندان محمّد جن باشد یا انس، به تو پناه مى‏ برم. روزگارى دراز، قرآن را خوانده ‏ام؛ امّا تا امروز، به این، پى نبرده بودم. 🔹 و سپس گفت: آیا مى‏توانم توبه کنم؟ 🔸زین العابدین علیه السلام به او فرمود: «آرى. اگر به سوى خدا باز گردى، خدا هم به سوى تو باز مى‏ گردد و تو با ما خواهى بود». 🔹پیرمرد گفت: من توبه‏ کارم. ماجراى پیرمرد به یزید بن معاویه رسید و فرمان داد او را بکُشند. 📚 منابع: الملهوف: ص ۲۱۱، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲۹ الفتوح: ج ۵ ص ۱۲۹، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶ 💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
امام سجاد ع روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند                        در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا                               دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم                        همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح  می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را  سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد